Saturday, April 19, 2008

از ثکص و مابقی قضایا 1

ایده نوشتن این پست را مدیونم به نرگس بخاطر پست« عشق افلاطونی آری یا نه »اش.خلاصه بگویم برایتان موضوع نوشته اش را حکایت زن و مردی است که با هم اشنا میشوند و دل میبندند بهم و بعد که معلوم میشود مرد در رابطه جنسی اش دچار مشکل است رابطه تمام میشود و عواقبش آغاز.نرگس پرسیده مگر ثکص چقدر مهم است که بخاطرش یک رابطه عاطفی بهم بخورد و نقش عشق چه میشود اینجا؟برای نرگس همانجا کامنت گذاشتم که به نظرم داشتن یک رابطه جسمی خوب شرط لازم برای دوام یک رابطه است هرچند شرط کافی نیست.بعد آمدم فکر کردم هم به سوال نرگس و هم به جواب خودم.من فکر میکنم و تاکید میکنم این یک نظر شخصیست که اگر در یک ازدواج یا رابطه دراز مدت عاطفی فانتزی های جنسی دو زوج در حد توافقات مشترکشان برای اجرای این فانتزی ها بی جواب بماند جایی ازین رابطه میلنگد احتمالن، حالا چه برسد به اینکه یکی از طرفین سرد مزاج باشد یا به اوج لذت جنسی نرسد یا...خوش بینانه ترین حرفی که میتوان زد فقدان شور در این رابطه بخاطر بی پاسخ ماندن قویترین غریزه بشر است.به نظر من ما بخشی از عواطف عمیق انسانیمان را هیچ وقت نمیتوانیم لمس کنیم مگر اینکه لذت ارضا شدن و شکوه ارضا کردن را در یک رابطه جسمانی-عاطفی دریابیم.که این دومی شاید خیلی مهمتر از آن اولی باشد.بخش انسانی ثکص نه در ارضا شدن که در تلاش آگاهانه و هوشیار برای ارضا کردن است که متجلی میشود.اینجاست که در فراسوی هر نیک و بد قراردادی، فردیتی متجلی میشود برای دو تن که با بدنهایشان دارند وحدت را تجربه میکنند.این تازه بخش ایجابی ماجراست سلبی که نگاه کنیم بخواهیم یا نه چنان میل جنسی قوی است و گردن کش که اگر ارضا نشود همیشه نگاهش به بیرون رابطه است برای گرفتن پاسخ یا حتی اگر فرض کنیم اخلاقیات در فرد چنان قوی باشد که تحمل کند و راه حل خارج از ازدواج یا رابطه برقرار نسازد به نظرم این نارضایتی قطعن خودش را به شکل های مختلف در رابطه نشان میدهد.ضمن اینکه فراموش نکنید آن سر رابطه که دچار مشکل در توانایی جنسیست خواه نا خواه حس بدهکار بودن را با خودش یدک میکشد و تلفیق این بدهکاری با حس ناخوداگاه قربانی بودن در سمت توانای رابطه مثل دو لبه یک قیچی، برَنده دوام یک رابطه اند...همه اینها را که بگذاریم کنار هم به نظرم باز میرسیم به حرف خودم:داشتن ثکص خوب شرط کافی برای یک رابطه عاطفی نیست ولی شرط لازم است!
پی نوشت:این پست ادامه دارد.برای آمادگی برای ادامه اش این پست الیزه و این نوشته غزل را بخوانید

12 comments:

  1. به نظر من عشق مهم تره

    ReplyDelete
  2. من بسیار این پست را دوستم آمد

    ReplyDelete
  3. پست فکر برانگیزیه .باید حسابی فکر کنم

    ReplyDelete
  4. می دونی امیر این چند روز خیلی پست های مربوط به این موضوع رو خوندم و خیلی بهش فکر کردم!
    بحث خیلی گسترده ایه اگه بخوای بدون تعصب  بهش فکر کنی فکر کنم می شه خیلی در موردش نوشت.به هر حال یکی از مهمترین مسائلیه که آدم ها توی همه دوره ها باهاش در گیر بودن!

    ReplyDelete
  5. من باهات موافقم که یکی از ملزوماتش ولی می تونه کافی نباشه.

    ReplyDelete
  6. برای لازم یا کافی بودن این موضوع هم بحث زیاده... اگه کل ماجرا نباشه اما 90% ماجرا هست... همه چی به راضی بودن از این رابطه ختم میشه و بس...

    ReplyDelete
  7. من با نظرت کاملا موافقم

    ReplyDelete
  8. محمد جواد شکریApril 20, 2008 at 4:59 AM

    این که س ک س لازم هست یا کافی برای یک رابطه عاشقانه! نمی دونم ! فکر کنم نگاه ما شرقی ها میگه که فقط لازمه و بهیچ وجه کافی نیست!

    ReplyDelete
  9. بخش انسانی ثکص نه در ارضا شدن که در تلاش آگاهانه و هوشیار برای ارضا کردن است که متجلی میشود.
    خیلی زیبا ومتفکرانه نوشتخ بودی .
    خیلی وقت بود نیومده بودم .مثل وانوقتها که هر روز می‌خوندم لذت بردم .شاد باشی

    ReplyDelete
  10. صحیح است صحیح است صحیح

    ReplyDelete
  11. تو خط سوم چرا فقط نوشتی مرد .
    امیر جان آیا یک زن نمی تواند به هر دلیلی این ایراد را داشته باشه ؟

    نم یخوام زود قضاوت کنم . بقیه بحث رو ادامه بده تا بتونم بهتر حلاجی کنم و نتیجه بگیرم.

    ReplyDelete
  12. سلام
    بحث جالبیه
    حیف که انتها نداره

    ReplyDelete