در ادامه اثبات تبدیل کمدی و تراژدی بهم در بالاترین سطوح امروز یک فقره شوهر عمه برای اولین بار در تاریخ اختراع تلفن، زنگ میزند به من و دقیقن در همان لحظاتی که من داشتم خودم را آماده میکردم که بشنوم کدام یک از اعضای فامیل فوت کرده ایشان با شعف فراوان فرمودند شنیده اند من دارم ازدواج می کنم و تبریک فرمودند
آقا به شدت کمدی بود صحنه از فرط تراژیک بودن
پی نوشت١:من اگر دستم برسد به این خان بابایم...
پی نوشت٢:چنان بخش تراژیک ماجرا منو تحت تاثیر قرار داد که یادم رفت از شخص شخیص شوهر عمه بپرسم کدوم ازدواجو میگه؟چون به قدرتی خدا و با جو سازی فامیل تا بحال ظرف این چند سال من با افراد مختلفی ازدواج کردم که برخی در خارج از کشور بودن و برخی در شهر غریب و برخی دندان پزشک و...
خصوصي داري
ReplyDeleteاینویز راه حلی سراغ نداری من مچ تو رو بگیرم قطع کنم بندازم جلوی سگ؟
ReplyDeleteفك كن اين همه ازدواج هيچي شيرني خب جدن كه انصاف نيست
ReplyDeleteسگ لب نمی زنه!
ReplyDeleteفوت فوت.. اخوی الان حس می کمک به این فوت احتیاج داری...صلوات هم البته الان همون کار رو میکنه...
ReplyDeleteباز خدا اموات این شوهر عمه ی معززتان را بیامرزد وگرنه اگه شفاف سازی نمی کرد که وجود داشت بگه شیرینی می خواد ؟! شیرینی می خواین ؟! ... به من چه من رژیمم هر کی می خواد خودش یواش بره زیر گوش امیر بگه البته اگه وجود داره !!!
ReplyDeleteتا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها
ReplyDeletehttp://i33.tinypic.com/2qss653.jpg
ReplyDelete