Friday, November 23, 2012

از قلب‌ها و تاریکی‌ها

قلب یک کهکشان است. گاهی پر نورترین ستاره در میانهء این کهکشان می‌میرد و جایش را سیاه‌چاله‌ای قدرتمند و قادر به بلعیدن هر چیز می‌گیرد. حفرهء سیاه دیگر برای همیشه آنجاست با جاذبه‌ای نیرومند که هر نوری در اطرافش را جذب و تاریک می‌کند.ء
زمان‌هایی هست که فقدانی در دل آدمی سیاه‌چاله می‌سازد، عزیزترین چیز یا کس، همان که بودنش به زندگی معنا می‌داد می‌میرد یا بدتر از آن می‌رود و نور زندگی به‌سان براده‌های آهن که توسط آهن‌ربا بلعیده می‌شوند در حفرهء سیاه ناشی از این اتفاق محو و ناپدید می‌شوند. ء
شاید ندانی که قلب جاودانه است و حفرهء سیاهش هم. تا وقتی که زنده‌ایم ما با این سیاه‌چاله طرفیم. تاریکی صلبی که درمان شدنی نیست، شوربختانه نور هرگز به آن فضا بر نمی‌گردد. از من اگر بپرسی برایت می‌گویم رسالت زندگی هر آدمی در این است که راه درست زیستن، راه کنار آمدن با آن حفرهء تاریک را بیاموزد. یعنی یاد بگیرد چطور در باقی عمرش مومن به نور بماند و شور زندگی را حفظ کند با وجود سیاه‌چاله‌ای در میان قلبش؛ قلبی که یک کهکشان است

1 comment:

  1. آفرین.
    من هم اخیرا این معنی برایم جلوه کرده است. تمثیل قشنگی همراهش کرده بودید.

    ReplyDelete