Sunday, November 25, 2012

عاشورای 88

1- هزاران تن عاشورای هشتاد و هشت تهران را تا به عصر در خیابان‌ گذارندند تا گامی به سوی آزادی بردارند اما آنچه که آن‌روز تهران رخ‌داد بیشتر در مسیر انقلاب بود. برای اولین بار مردم معترض پاسخ نیروهای سرکوبگر را دادند و بازی شکار آهوی باتوم به دستان بدل به تقابل شد. کمی بیشتر از یک ماه بعد در راهپیمایی 22 بهمن جنبش سبز خیابان‌ها را به مخالفین باخت و  صفحه‌ای در تاریخ مبارزات مدنی مردم ایران ورق خورد و تمام شد
2- چه اتفاقی افتاد؟ آیا سبزها از خشونت فزایندهء حاکمیت ترسیدند؟ آیا تعطیلی چند روزه باعث کاهش تعداد معترضین شد؟ بر سر آن همه جمعیت دلاور عاشورا چه آمد؟ پاسخ به این سوال به گمان من تا حد زیادی روشن می‌کند اکنون سه سال پس از آن واقعه ما کجا ایستاده‌ایم
3- همان موقع فکر می‌کردم طبیعی‌است جنبشی شکل گرفته از طبقات متوسط برابر خشونت عریان، رو پنهان کند اما این استدلال توضیح نمی‌داد چرا همین مردم برابر خشونت نیروهای سرکوی در شش ماه حد فاصل خرداد تا دی سر خم نکردند. آنها حتی تسلیم ترس تجاوز و کهریزک هم نشدند. پس همهء پاسخ نمی‌تواند در بالاگرفتن دامنه خشونت توسط حاکمیت خلاصه شود. با این تفاسیر تنها اتفاق جدید در عاشورای 88 خشونت متقابل از سوی برخی فعالان جنبش سبز بود و من فکر می‌کنم کلید ماجرا همین است
4- داستانی است در متون یهودی منسوب به حضرت سلیمان. دو زن مدعی مادری طفلی می‌شوند. سلیمان نبی دستور می‌دهد با شمشیر طفل را به دو نیم کنند تا هر یک از زنان صاحب بخش از کودک شوند و مادر واقعی تاب نیاورده صحنه را خالی می‌کند. مقابله به مثل معترضین در عاشورای 88 جنبش سبز را میان دوراهی ترک خیابان‌ها یا اقدام به خشونت قرار داد و به طرز غریبی ناخوداگاه جمعی ملت تصمیم گرفت میان این دو، ترک صحنه را انتخاب کند. حامیان جنبش سبز همان مادر واقعی روایت سلیمان نبی بودند
5- به تجربهء لیبی و سوریه نگاه کنید. یکی آماج دخالت نظامی بیگانه و دیگری دستخوش برادرکشی خونین با بیش از چهل هزار کشته. حواسمان بود یا نه در عاشورای 88 به سمت لیبی و سوریه می‌رفتیم و غریزهء بقا مانع ما شد که تجارب خونین سالیان نخست دههء شصت هنوز زنده پیش روی ماست. ‌قبلن هم گفته‌ام ما سالها از جهان اطرافمان پیشیم و کوله‌بار تجربه‌ای داریم که در مقاطع حساس مانع بروز فاجعه می‌شود: بزنگاه‌هایی مثل عاشورای 88

4 comments:

  1. https://plus.google.com/105885241258375918436/posts/hyLkWtYq2P1

    ReplyDelete
  2. آفرین به این تحلیل بسیار دقیق. تنها نکته قابل ذکر بر اساس مثالی به زبان انگلیسی است که میگوید "برای رقص نانگو دو رقصنده لازم است.." در تانگوی خشونت محور سرکوب پس از عاشورای ۸۸ ، جناح حاکم با "براندازان" افراطی (یعنی فرقه رجوی، سلطنت طلبان، تجزیه طلبان، اسلام ستیزان، سلفی-وهابی ها، و... البته با حمایت اسرائیل و نئوکان های آمریکایی) همکارانه در حال رقص بود؛ همان رقص شوم افراطی که در ۲۸ مرداد ۳۲ حزب توده و برخی "اسلامیون" را به همکاری با کودتا بر علیه دکتر مصدق ترغیب کرد--که همین تانگوی افراط در زمان مرحوم مهندس بازرگان تقریبا با همان رقصندگان تکرار شد

    ReplyDelete
  3. تحلیل بالا برای من غیر واقعی جلوه میکند، و شاید به دلیل دوری نویسنده از جو تجمعات و معترضین بوده. دلایل به شرح زیر است:
    1- بعد از عاشورا این گمان بسیار تقویت شد که حکومت به زودی فرو میریزد، و این سوال همزمان که ما به برای چه چیز خون میدهیم؟ برای برکناری احمدی نژاد؟ برکناری خامنه ای؟ برگشت به دوران خمینی؟ رهبری جنبش در روشن کردن این موضوعات بسیار ضعیف عمل کرد شاید هنوز دل در گرو این حکومت داشت و شاید، شایدهایی دیگر
    2- میرحسین موسوی، پس از روز عاشورا بسیار منفعلانه عمل کرد، شاید به این دلیل که نمیخواست متهم شود به اینکه در مقابل کشته شدن برادر زاده خود، واکنش نشان میدهد. فضای بی واکنش میدان را برای خیمه شب بازی حکومت آماده کرد. سناریو حکومت واضح بود و یکماه پیش با پاره کردن عکس خمینی کلید خورد که جواب نگرفت. بعد از عاشورا نباید خیابان از سبزها خالی میشد و حتما باید برای کشته شدگان خونخواهی در خور انجام میشد، که متاسفانه نشد.
    3- در مورد نه دی دو نکته کوتاه، مردم در شهرستانها به حمایت از حکومت نیامدند که اگر به حمایت از حکومت میخواستند بیایند، یکماه قبلتر و با پروژه عکس خمینی میامدند. برای اینکه باور کردند به امام حسین توهین شده آمدند، جمعیتی که در تهران بود اکثرا با اتوبوس آورده شده.
    4- تظاهرات بیست و دو بهمن به دلیل پیشنهاد احمقانه اسب تراوا از سوی جرس، شکست خورد، نه هیچ دلیل دیگر.
    5- اشتباه آخر، لغو تظاهرات سالگرد بود که معترضین را بسیار دلسرد کرد.
    برای جمع بندی، دلایل نوشته بالا مبنب بر ترس ما از خشونت، کاملا بی اساس است، زیرا در خیابان که هستی قاطی جکعیت اصلا ترس را نمیفهمی. واکنش مردم در عاشورا واکنشی طبیعی بود. اگر ما قرار بود از خشونت، یا خشونت کردن بترسیم بعد از سی خرداد بیرون نمیامدیم. 

    ReplyDelete
  4. من حدس می زنم شما اگر بیرون از ایران ایستاده بودید، به گونه ای دیگر به موضوع نگاه می کردید و خشونت خیابانی را ضرورتن عاملی منفی برنمی شمردید. تحلیل های سیاسی یک انسان هم همچون بسیاری از رفتارهای دیگرش جایی در ناخودآگاه ش تعیین می شود و نه متاثر از منطقی عقلانی. در سیاست نتایج واقعی اهمیت دارد ونه روش هایی که به آن نتایج می انجامد. تکرار اعتراض- حتی با همان خشونتی که به آن اشاره می کنید- می توانست به عقب نشینی سیستم در برابر مطالبات منجر شود. مثال لیبی و سوریه- دقیقن به دلیل نبود پیشینه ی انقلاب- ضرورتن در ایران تکرار نمی شد. تجربه 57 فقط کنش جامعه را تغییر نمی دهد، حاکمیت هم خوب می داند ایستادگی بی خردانه تا نقطه صفر مجاز است و نه بیشتر. آن ها اگر فشار موثر بود عقب می نشستند.

    ReplyDelete