Friday, November 9, 2012

دور ایرانو خط نکش

1- آذر ماه سال 76. با استرالیا در ملبورن بازی داریم. دو به صفر عقب و حذف شده‌ایم. حذف شده از ماراتنی که یک ملت به توفیق در آن دل بسته بود. یادم هست کاملن مضحمل به نظر می‌رسیدیم که ناگهان همه چیز تغییر کرد: در کمتر از ده دقیقه دو گل ما را به جام جهانی برد و حماسهء ملبورن شکل گرفت. ملتی شاد در خیابان‌ها انگار بازگشت به جهان را جشن می‌گرفت
2- حقیقت دارد: ما مردمان شگفتی آفرینیم و در این کار چنان متخصص که نه فقط دیگران بلکه خودمان را هم متعجب می‌کنیم. ما خرداد 76 را در عین ناامیدی به رفراندومی ملی بدل ساختیم. ما 25 خرداد 88 جهان را مبهوت حضور سبزمان کردیم.... جایی در فیلم ای ایران ساخته ناصر تقوایی، صدایی می‌گوید « ای ایران اگر آهن نبودی در چارراه حوادث از هم می‌گسستی» ما مردمان این خاک چو آهن برقراریم. این خاک همیشهء تاریخ کاوه پرور بوده است .حتی وقتی که خودمان شب را باور کرده‌ایم؛ نادری بوده که بیرقمان را برافرازد
3- غمگینم بابت ستار بهشتی. در دلم اندوهی تاریک سایه انداخته؛ دو شب بعد در سالن آزادی، زیر سایهء نماد محبوبمان می‌رویم کنسرت پالت و جهان ناگهان روی دیگرش را نشان می‌دهد: روی رنگین پر امیدش را. چنان سرشار می‌شوم از زندگی که به یاد سخن میرحسین می‌افتم«آنچه مقدس است زندگیست »  و بهانه‌های زندگی کردن حتی دراین تاریک ترین لحظات حیات اجتماعی سی و چند سال اخیرمان همچنان در دسترسند. امید نعمتی کنسرت را با تلفیقی از شعر ابتهاج و خونهء مادر بزرگه تمام می‌کند: به 
افتخار بچه‌های دیروز که تا شب تارشان، سحر کند چه خنجرها در دل‌ را تاب آورده‌اند
4- از آلمان تا ژاپن، ما مفتخر به نخستین جنبش مشروطه خواهی در این جغرافیاییم. ما سال‌ها پیش از همسایگانمان برابر بریتانیای کبیر ایستادیم تا نفت را ملی کنیم. ما همیشه از ملت‌های مجاور گامی به جلو بودیم. همین حالا بر این باورم که ملت ایران مشغول خروج از تونل تاریکی هستند که کشورهای عربی تازه به آن وارد می‌شوند. به لیبی نگاه کنید و کشتن سفیر آمریکا، به مصر و فیلترینگ سایت‌ها و حذف برابری مرد و زن از قانون اساسی، به سوریه و جهنمی که آنجاست. ما سالها از جهان اطرافمان پیشیم. می‌دانم که فرسوده و خسته‌خاطریم اما این را نیز می‌دانم میان و ما و اهریمن مسابقه‌ای درکار است: هر که زودتر 
وابدهد بازنده است. نامیدی خود شکست و قهر بن‌بست ماست.
5- مهر ماه سال نود و یک. بازی انتخابی جام جهانی میان ما و کرهء جنوبی. بازی قبلی را به لبنان باخته‌ایم و کسی سرسوزنی امیدوار به پیروزی نیست. بازی را بد شروع می‌‌کنیم جوری که تیر دروازه چند باری منجی‌مان می‌شود. با اخراج شجاعی آن اندک امید هم برباد می‌رود: همه راضیم به مساوی که ناگهان تیم ده نفره گل می‌زند و مثل شیر از برتریش دفاع می‌کند. کرهء مدعی را در تهران برده‌ایم. فوتبال ما شاید آیینهء روحیاتمان باشد همیشه در دل تاریک ترین لحظاتمان نور پدید آمده... فقط باید دوام بیاوریم... دوام بیاوریم، امیدوار باشیم، زندگی کنیم و دور ایران را خط نکشیم
همین

No comments:

Post a Comment