Thursday, May 14, 2009

مخلصم آقای دولت آبادی

محمود خان دولت آبادی را به اعتبار کلیدر خیلی دوست دارم.اصلن یکجور هایی زندگی من و خیلی از آدم های مثل من کلیدر مال شده از بس که در دوران شکل گیری شخصیتمان، کلیدر کتاب مقدس مان بود.


محمود خان که دیروز فرمودند«ما را پیر کردند و خواستند بمیرانند» یک جور هایی غصه ام شد.غصه دار شدم برای نسلی که نخبگانش را پیر و فرسوده کرده اند و سفلگانش را صدر نشین!


کاش بشود به همین زودی ها باز بخوانیم«عالم پیر به یکباره جوان خواهد شد»

10 comments:

  1. ضمن اینکه من نمی دونم چطور آقای دولت آبادی به یاد پرونده های قدیمی افتادند در صورتی که حضراتی که الان مورد حمایت ایشون هستند هم از پیشقراولان همون انقلاب "شنیع" فرهنگی هستند...

    ReplyDelete
  2. به زودیش را نمیدانم اما خواهیم خواندو دید بالاخره! درهای امید را نمیشود بست..

    ReplyDelete
  3. سلام
    فکر می کنم این جمله آخر شبیه یه جمله از حضرت علی باشه(‌  این روزا به عنوان یه توفیق اجباری داشتم کتاب جرج جرداق رو می خوندم. ) که زمانی میشه که ارجمندان جامعه کوچیک و حقیرها و پست ها ارجمند میشن!

    ReplyDelete
  4. در مورد عکس زهرا رهنورد و میرحسین  به قول شما نشانه های خیلی خیلی مهمی توش هست. جای دکتر شعیری یا سجودی خالی که با تئوری هاشون اساسی عکس رو نشانه شناسی کنن...

    ReplyDelete
  5. یه چیزی یادم اومد. حیفم اومد نگم.
    یادم میاد چند ماهه پیش یه مصاحبه و گفتگو با همسر دکتر الهام از تلویزیون پخش می شد. ایشون با اطمینان کامل می گفتن که بهترین جا برای زن خونشه!! حالا همین جا رو بگیریم و بریم جلو...

    ReplyDelete
  6. زنی که بلند فکر می کندMay 14, 2009 at 12:21 PM

    "چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد"

    ReplyDelete
  7. احیانا این ارادت شما به قضیه ی دکتر سروش که ارتباطی نداره ارباب؟!

    ReplyDelete
  8. چه پست خوفناک و جالب انگیزی. و چه تشبیهی!
    راستی منو بردی به دوره کلیدر خوندن ام. ای ای

    ReplyDelete
  9. سلام نميدونم در مورد چي بحث مي كنين ولي من داستانها ورمانهاي دولت آبادي را تقريبا همه را خوانده ام از اوسنه باباسبحان و... خصوصا رمان ده جلدي كليدر را ودوستش دارم اگر نخوانده ايد بخوانيد واگر خوانده ايد دوباره بخوانيد

    ReplyDelete