در تمام ایستگاه ها
تو ایستاده ای و
دست تکان می دهی
من سراسیمه
پیاده می شوم
در تمام ایستگاه ها
تو رفته ای
شهاب مقربین-این دفتر را باد ورق خواهد زد
پی نوشت١:تاریخ پای شعر پنجم دی ماه است
پی نوشت ٢:غریبه ام با این انفعال صبورانه آرام...دلم برای آن توفان های مهیب دریایی،آن تحمیل بودن و نبودن ها...تنگ شده است!
پی نوشت ٣:قلبم تا بحال به من هیچ دروغ نگفته...ایستاده اینجا ساکت و صبور؛از سر همدلی لبخند می زند و می گوید تشنه!تشنه!تشنه!...آب در یک قدمی است!
اگر یک قدم بود که دیگر توفان مهیب نمی خواست پیمودنش . با نسیم صبحگاهی هم میشد .
ReplyDeleteشرمنده ولی از من که خیلی دورتر از این حرفهاست . شاید تو در یک قدمی اش باشی
شعر زیبایی بود...
ReplyDeleteیک قدم مانده به عشق صد قدم فاصله هاست...
گاهی این یک قدم ها چقدر طولانیست
وای..عجب شعر عالی بود...از دستاوردهای نمایشگاه بوده حتما..خیلی خوشم اومد.
ReplyDeleteمعرکه بود ... خیلی دنبال این کتاب گشتم تو نمایشگاه پیداش نکردم ...
ReplyDeleteمگه ميشه قلب آدم بهش دروغ بگه؟؟؟
ReplyDeleteمن فكر ميكنم هميشه راست ميگه ولي ما گاهي نمي خوايم باور كنيم!
بعضی از پستها رو هر قدر میخونی نمی تونی دل بکنی باز دلت میخواد بخونی ..می ری و بر میگردی دوباره از اول می خونیش..این از اون پستهاس از اون اولش تا آخر پی نوشت 3
ReplyDeleteدارم ژشیمون میشم که چرا اینو نخریدم.
ReplyDeleteژشیمون همون که قبل ترها می نوشتیم پشیمون .
ReplyDeleteشعرت باز منو یاد کیمیاگر انداخت..و پی نوشت 3 ختم کلام ؛ آب هست، قدمها را نشمار :)
ReplyDelete