Sunday, May 17, 2009

آشفتن

در تمام ایستگاه ها


تو ایستاده ای و


                    دست تکان می دهی



من سراسیمه


                   پیاده می شوم


در تمام ایستگاه ها



تو رفته ای


شهاب مقربین-این دفتر را باد ورق خواهد زد


پی نوشت١:تاریخ پای شعر پنجم دی ماه است


پی نوشت ٢:غریبه ام با این انفعال صبورانه آرام...دلم برای آن توفان های مهیب دریایی،آن تحمیل بودن و نبودن ها...تنگ شده است!


پی نوشت ٣:قلبم تا بحال به من هیچ دروغ نگفته...ایستاده اینجا ساکت و صبور؛از سر همدلی لبخند می زند و می گوید تشنه!تشنه!تشنه!...آب در یک قدمی است!

9 comments:

  1. اگر یک قدم بود که دیگر توفان مهیب نمی خواست پیمودنش . با نسیم صبحگاهی هم میشد .
    شرمنده ولی از من که خیلی دورتر از این حرفهاست . شاید تو در یک قدمی اش باشی

    ReplyDelete
  2. نسیم شمالMay 17, 2009 at 7:18 PM

    شعر زیبایی بود...

    یک قدم مانده به عشق صد قدم فاصله هاست...
    گاهی این یک قدم ها چقدر طولانیست

    ReplyDelete
  3. وای..عجب شعر عالی بود...از دستاوردهای نمایشگاه بوده حتما..خیلی خوشم اومد.

    ReplyDelete
  4. معرکه بود ... خیلی دنبال این کتاب گشتم تو نمایشگاه پیداش نکردم ...

    ReplyDelete
  5. مگه ميشه قلب آدم بهش دروغ بگه؟؟؟
    من فكر ميكنم هميشه راست ميگه ولي ما گاهي نمي خوايم باور كنيم!

    ReplyDelete
  6. بعضی از پستها رو هر قدر می‌خونی نمی تونی دل بکنی باز دلت می‌خواد بخونی ..می ری و بر می‌گردی دوباره از اول می خونیش..این از اون پستهاس از اون اولش تا آخر پی نوشت 3

    ReplyDelete
  7. دارم ژشیمون میشم که چرا اینو نخریدم.

    ReplyDelete
  8. ژشیمون همون که قبل ترها می نوشتیم پشیمون .

    ReplyDelete
  9. شعرت باز منو یاد کیمیاگر انداخت..و پی نوشت 3 ختم کلام ؛ آب هست، قدمها را نشمار :)

    ReplyDelete