سلام دون ارنستو!الان که برایت مینویسم تصویرت به دیوار روبروی من است و با آن سیگار برگ هاوانا در دستت به من لبخند میزند.میدانی انگیزه نوشتن این سطرها یک جمله آزاده بودکه وقتی من از مرگ زود هنگامت شکوه میکردم گفت:«خدا را شکر که زود تر مرد».
شاید حق با او باشد.شاید برایت بهتر شد که زود تر مردی و ندیدی که همه آنچه علیه اش مبارزه میکردی همچنان پابرجا و جاری و مستدام است:ظلم؛تبعیض؛فقر و جهل!شاید همان بهتر که در 1967 برسر جوخه اعدام فریاد کشیدی:«بزنید لعنتی ها؛شما به یک مرد شلیک میکنید».اینطوری کشتار دانشجویان در مکزیکو سیتی؛جسد خونین آلنده و دست های بریده شده ویکتور خارا در شیلی و یا اجساد مثله هزاران آزادیخواه آرزانتینی طی سالهای سیاه حکومت ویدلا را ندیدی و به خاطرشان رنج نکشیدی،چرا که تو برای کشیدن بار جهان خلق شده بودی ...
اما کماندان چه گوارا!نباید انقدر ناامید باشم نه؟از چیاپاس تا آندهنوز فریادی که تو بر آوردی همچنان تکرار شده ؛ با هر طنینش پنجره ای به روی امید باز میشود.خدا را شکر که یادت هنوز هست تا یادم بیفتد فراتر ازین خیمه شب بازی های روزمره ؛لااقل افقی برای نگریستن وجود دارد.همین مارا بس چه!
همیشه با خودم فکرمیکردم چرا اینهمه شیفته توام .شاید که چون تو همه آن چیزی بودی که من شجاعتش را ندارم باشم:رهاو طغیانگر؛آزاد و آزادیخواه؛جنگجو و عملگرا!روحت شاد سینیور گوارا!
پی نوشت 1: من شیفته آمریکای لاتینم.غریب خاک مرد خیزیست و سرزمین غول ها!سرزمین مارکز؛یوسا؛نرودا؛بورخس؛چه گوارا؛فرمانده مارکوس و...
پی نوشت 2:شهلا لاهیجی در گفتگویی با ابراهیم نبوی گفته بود:«...به بعضی از افراد نسل امروز که نگاه میکنم خوشحال میشوم که سی سال دیگر زنده نیستم...نسل ما واقعا باشکوه زندگی میکرد».در عصری که نسل غولها منقرض شده و آخرین بازمانده هایشان هم توسط موج های مکررهجمه متوسطین در حال اضمحلالند؛همش دلم میخواست کمی پیشتر دنیا آمده بودم نه درین زمانه که آرمان خواهی مضحکه ای بیش نیست.زمانه متوسط ها...!
فعلن اول که از نون شبم واجبتره!
ReplyDeleteآیا صرفِ اینکه کسی منصبِ حکومتیاش را رها کند و برود و سعی کند در آفریقا و امریکای جنوبی شورش راه بیندازد نشان از قهرمانی است؟ و آیا صرفِ اینکه کسی مستقیماً یا با واسطه مسببِ قتل و شکنجهی مخالفان باشد دلیلِ کافی برای پلید انگاشتناش نیست؟ البته در خوشتیپیِ حضرتاش بحثی نیست. شاد باشید.
ReplyDeleteياد شاملو افتادم ! امروز رو باهاش خواهم بود !........... پی نوشت ۲ ..........حقیقت ..... ومثل همیشه تلخ ! ........... چاکراتيم ! از هر لحاظ !
ReplyDelete:).. کماندان ؟؟.... فک می کردم فقط افغانی ها ميگن : کماندان ..;)
ReplyDeleteرها و طغیانگر ؛ آزاد و آزادیخواه ؛ جنگجو و عملگرا ! نادر و نادرترند چنين افرادی . پ.ن. ۲ : حرفی باقی نمی ماند .... ولی باور دارم که می توانستيم غولهايی باشيم که به عقب نگه داشته شديم و خودمان نيز در عقب ماندنمان سهيم ايم . رها و طغیانگر ؛ آزاد و آزادیخواه ؛ جنگجو و عملگرا ! واژه هايی برای ارنستو بکار بردی که بيش از آن شايسته است ولی می توان با حداقل کلامات او را اينگونه ياد کرد .
ReplyDeleteدر موردِ *اسطوره*ها شاید بتوانم حرفتان را بپذیرم، اما در موردِ کسی که واقعاً وجود داشته و هنوز چهل سال نشده که مرده و حرف و حدیث هست که موضعاش در مقابلِ "ضدانقلابیون" چه بوده...، چه عرض کنم. سعی میکنم در چند روزِ آینده نشانیِ چند مطلبِ غیرحماسی/غیرعاشقانه دربارهی کارهای این شخص را برایتان بفرستم. و—با امید به اینکه نگویید دشمنِ طاووس آمد پرِّ او—واقعاً برایم جالب است بدانم (میشود دانست؟) که محبوبیتِ چه چقدر میبود اگر که اینقدر خوشعکس نبود./[یادداشتتان در شدیداً را هم با اجازهتان پاک میکنم، چون که ربطی به موضوعهای آنجا ندارد. و ممنونام از لطفتان.]
ReplyDeleteمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتوسطـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ!!
ReplyDeleteچه می کنه اين پی نوشت دو ...
ReplyDeleteامير جان از راهمائی مثل هميشه مفيدت مرسی ..:)
ReplyDeleteيه جمله از يه دوستی هست که خيلی واسه من با ارزش و با معناست ... نمیدونم اينجا بنويسم يا نه ؟ .. اون ميگه هميشه در اطراف ما اسطوره های هستند .. فقط چشم بايد داشت تا آنها را ديد .. فقط زمانی که نيست ميشوند و از پيش ما ميروند آنگاه ميفهميم که چه اسطوره های بودند .. برای شاهد این حرف ميشه از اکبر گنجی نام برد .. او با شهامتی که داشت توانست بر خيلی از پيش دانسته هاش که تشکيک در باره آنها دل شير ميخاد پيروز بشه و از ميان اون باورهای گذشته با چراعی روشن بيرون بياد ... حالا که هست شايد خيلی از ما ارزش و اهميت کار و زندگی اونو ندرکيم .. اما اگه اين انسان شريف از ميان مابرود آنگاه به اسطوره بودن او پی مي بريم .....خیلی مثال ها میشه زد .. همين پسرخاله North Star آيا تا زمانی که بود هيچ يک از اطرافيانش می دانستند که چه وجود با ارزشی در کنارشان هست ؟.. اما بعد از رفتن است که چشم ها ی ( آنها که ماندند ) باز تر می شود و ارزشها آشکارتر .....
ReplyDeleteمی دونی تمام کارهای چه گوارا به کنار . همين که در زمانی که هنوز جذام را مسری و لاعلاج می دونستن . کسی بره توی اردوگاه فراموش شدگان جذامی خدمت کنه.نمی دونم شما چهره های درب و داغون شده٬ انشگتان خورده شده بر اثر جذام رو ديدن يا نه ؟ اگه ديده باشيد فقط و فقط به عظمت روحش پی می بريد.همين بس که بهش احترام بزاريد.حتی اگر خوش تیپ باشد!!!حتی اگر چپ باشد حتی اگر با منافع شما در تضاد باشد. حتی اگر از طرف ضدانش لجن مال شده باشد . چه گوارا انسان بود. مرد بود(معنی ادبيش نه معنی ظاهريش .فيمنيست های عزيز بی خيال)
ReplyDeleteمن خيلی دوستش دارم. حتی اگر خوش تیپ هم نبود
ReplyDeleteاعتراف می کنم قبل از خالکوبيم اولين کانديد تابو برای بازويم اين حضرت خوش تیپ سيگار برگ به دست بود. اما بنا به دلايلی که فکر کنم بدونی چيه . موضوع تاتو به يه چيز ديگه تعويض شد....اما باز اعتراف می کنم هنوز وسوسه تاتو عکسش روی بازوم با هر بار نگاه کردن به عکس روی ديوارش به سراغم می ياد
ReplyDeleteپ .ن ۲:« شديدا گويا بود. تعبير نسل غولان محشر بود/....
ReplyDeleteدر مورد اون سوال پدر معنويانه. شواهد حمل بر وجود ذات اقدس اش رو تصديق می کنه اما فعلا مثل ماه شوال بين علما اتفاق نظر نيست و عجالتا رويت نشده است!!!
ReplyDeleteداش امیر سلام.آشفتگی روز دوشنبه ات آشنا بود.آرمانخواهیتو دوست دارم اما فک کنم اذیتت کنه داشم...
ReplyDeleteاين دنيا ديگه پوسيده.نفسهای آخرشه.
ReplyDeleteسلام عزيز ..متن زيبايی بود ..شاد باشی ..خوشحال می شم به منم سر بزنی....منتظرتم
ReplyDeleteنه جن جنگل جان!اگر اشتباه نکنم در اسپانيولی هم ميگن کوماندان با تلفظهای يه ذره مختلف.يه ترانه معروفی هم هست به اسم کوماندان چه گوارا
ReplyDeleteاس خيلی عزيز!اسطوره ها محدود منطق نميشن اولا!ثانيا من ميگم همين که کسی زندگی روتينه خوش روزمره رو رها ميکنه ميزنه به کوه و جنگل تا برای هدفی که براش محترمه مبارزه کنه به نظر من شايسته احترامه.قتل و شکنجه مخالفان رو نميدونم منظورت چيه ولی قادعتا بايد کنايه ای باشه به اتفاقات بعد از پيروزی انقلاب کوبا...!من منبع مطمئنی در مورد وثوق اين اتهامات ندارم.اگر شما داری ممنون ميشم من رو هم از جهل نجات بدی.
ReplyDeleteسلام خوندم خوب بودمثل هميشه محکم و خوشمزه
ReplyDeleteراستی امير چه گوارا خوش تیپ بود؟؟
ReplyDeleteمن تا حالا فکر می کردم انقلای نيمچه دوختور ( همون دکتر) بود نگو يارو خوش تیپ بود و کلا همه کاراش به خاطر خوش تیپيش بود! پس بگو چرا !
ReplyDeleteکاش منم خوش تیپ بودم تا ازم يه انقلابی در می يومد. !
ReplyDeleteاين برهان خوش تیپی بد جور منو از صبح سوزنده!!! البته فکر کنم اگه خوش تیپ بودم نمی سوزوند!
ReplyDeleteاما با اين حرفتون موافقم که خوب شد زود مرد و نديد چه بر سر آرمان هايش آوردند. هنوز در آمريکای جنوبی فقر و فحشا و کوکائين بيداد می کند. بزرگترين صادرات کشور دوست و برادر جديدمون کوبا فاحشه است!!! حتی اگر فيدل کاسترو خوش تیپ نباشد!
ReplyDeleteمن می گم روحت شاد سینیور خوش تیپ! خوش به حالت حين مرگ هم فرياد کشيدی و عين يه مرد مردی!حتی اگر شليک کنده بهش خوش تیپ نبود!
ReplyDeleteزود تر برم که فکر کنم باز دچار حال عصب شدم و بايد قرص قهوه ای هامو بخورم!!!
ReplyDeleteامير جان من نظرم اينه که هر نسلی بزرگان خودش رو داره. دوره ما هم همينطور. و البته به قول تو "متوسط ها" هميشه زياد بودند و هستند. اما نسل بدون انسان بزرگ به نظرم شدنی نيست.
ReplyDeleteسلام . چی از خودت در کردی جيگر . اينا که همش سياسی وزيتی . عيدت مبارک . ميدونی امير يه جورايی خلايق ......
ReplyDeleteسلام. هيچی حس و حال اين حرفا رو ندارم. فعلا استخونام داره می ترکه:(
ReplyDeleteنظر منم که ميدونی...در اسرع وقت اقدام شود...
ReplyDeleteسلام. چی بگم من نظرم رو گفتم ديگه. حالا می خوام يه جمله تاريخی ديگه در کنم من می گم اين شکل مرگ آدمهاست يا بهتره بگم انتخاب شکل مرگ، که آدم رو قهرمان می کنه. دقيقا تنها دليلی که به خاطرش امام حسين رو دوست دارم. يا گلسرخی يا آلنده يا خيليهای ديگه. مردن برای ايمان مرگیه که من براش می ميرم همونقدر که ازش می ترسم
ReplyDeleteمرسی خوب بود خوب!! مخصوصن جمله آخرت .......
ReplyDeleteفيلمشو ديدم. همين چند روز پيش از تی وی ....همش ياد اون عکس که داشتن شکنجه ش ميکردن رو که تو روزنامه شرق-فکر کنم - ديده بودم ميفتادم دلم ريش ريش ميشد!
ReplyDeleteو سوالای برادر کوچکم که نميدونستم چی جوابشو بدم!
ReplyDeleteميدونی امير ....منم با حرفات موافقم ولی از طرفی عصر ما انگار ديگه ظرفيت رهبران و قهرمانان کاريزما رو نداره.....شايد سرعت...شايد يه کم آگاهی افکار عمومی شايد يکم رئاليسم دليلش باشه....
ReplyDeleteولی منم شيفته ی امريکای لاتينم....ديار مرد خيز که نه انسان خيز ....همه جا رو تسخير کرن ....ادبيات....هاليوود....سياست....
با سلام دوباره .. .. من اما بر سر حرفم هستم .. همين الان هم بسيار اسطوره ( يآ کسانی که دارند فرآيند اسطوره شدن را طی می کنند ) در اطراف ما هستند .. اما چشم بايد داشت تا آنها را دید و يا يافت . مگه اکبر گنجی کم اسطوره است ؟ يا فروهر و مختاری و پوينده و صدها انسان ديگه ..... اگه بيشتر از کماندان چه نباشند .. کمتر نيستند
ReplyDeleteمی دونی امير! من يه جورايی دلم برای قهرمان ها می سوزه. با يه آگاهی ناچيز تو يه مسيری می افتن و يه عده هم هی براشون کف می زنن. وقتی به خودشون ميان که يا تو گوشه زندان هستن و يا مردن! اون وقت همونايی که براشون کف زدن در حالی که کنار استخرهای ویلاهای آنچنانی شون لم دادن ازشون اسطوره می سازن تا برای اهداف خودشون يه عده ديگه رو به زندان ها و جوخه های اعدام بسارن. سياست بازی کثيفيه که اسطوره ها زيادی جدی گرفتنش.
ReplyDeleteچه شيرين : «رها و طغيانگر ...»
ReplyDeleteآه ای دايناسور منقرض شده من ..... ای کاش آخرين شکارچی من بودم ....
ReplyDeleteمن هميشه دوست داشتم تو اون دوره ای بودم که تخت جمشيد رو ميساختن...يا اون دوره ای که ديوار چين رو ساختن... يا زمان مجسمه ابوالهول....يا..............
ReplyDeleteزندگي ارزشش بيشتر از اينهاست كه قهرمانها فكر ميكنن فقط وقتي بايد مرد كه راهي جز مردن نباشه مثل مرگ توماس مور ... به قول سروش كسي كه به راحتي شهيد ميشه به راحتي هم شهيد ميكنه ... امير جون به اين نسل شك نكن اينها آرمانهاي خودشون رو دارن . باهاشون آشنا شو ... هر نسلي با تكفير نسل قبل روبرو ميشه ولي اين چيزي رو تغيير نميده .
ReplyDeleteمی بينم اول هفته به روز نمی باشيد قربانتان گردم ! ...........
ReplyDeleteآی گفتی.....
ReplyDelete"درين زمانه که آرمان خواهي مضحکه اي بيش نيست.زمانه متوسط ها...!" اين جمله خيلي قشنگ بود!
ReplyDeleteمن زياد چيزی ازش نميدونم ولی از چيزايی که راجبش خوندم... با آزاده موافقم که خدا رو شکر که زودتر مرد اين روزها رو نديد...
ReplyDeleteسلام عزيز ..متن جالبی بود ..شاد باشی ..خوشحال می شم به منم سر بزنی....منتظرتم
ReplyDeleteنبايد انقدر نا اميد باشيم. پاراگراف آخر مثل همه ی حرف های اميد بخش زيبا بود. يک شعری هم سينايی در افتتاحيه جشنواره خواند که ازآنروز با خودم تکرار ميکنم. که بايد اميد داشت. شايد که اين جوانه گل شد و شايد کوير ، باغ...(اين يادداشت بايد ميومد سر جای خودش)
ReplyDelete۵شنبه که فيلم اش و نشون داد خيلی ذوق کردم.ولی کاش زندگی بعدشم نشون ميداد چون فکر کنم بعد از اون دوره خيلی هيجان انگيز تر می شد.يعنی من دوست داشتم بعدش و ببينم!
ReplyDeleteبه نظرم خيلی خيلی شجاع بود که تونست از خيلی چيزها که ما محکم بهش چسبيديم و ولش نمی کنيم گذشت کنه.والا بود که واسهءکمک به آدها قيام کرد و از جونش مايه گذاشت.
ReplyDeleteخيلی احمقانه و حرص آوره که اون افشين احمق اش و تی شرت ای رو پوشیده که عکس چه روشه. وقتی ديدم دلم می خواست خفه اش کنم.
ReplyDelete