امير خان سلام ... دادا ما يه مقدارکی در" آزاديخواهی " جسارت ورزيده و کمی کامنت در و کرديم .. خدايا جسارت ما را بر کامنت نوشتن برمطلب استادان ببخشای . .. دادا خيلی مخلصيم .......;)
اصلآ خودشو ناراحت نکن دست آزاده رو بگير پاشو بيا پيش منو امیرحسین.. ( اين يه پيشنهاد جدی بود) اگرچه تحمل يه ريما کار سختيه احتمالا تحمل ۲ تا ريما مصيبت بزرگيه..تو هم همين نظر و داری؟ آره من از تولشم می دونستم تو خيلی می فهمی
به بی حوصلگی ادامه بده. آخرش چيزی که در مياد يه چيزيه تو مايه های بحران انسان معاصر و رو دست خدا بلند شدن. که البته کی ميدونه شايد استقلال خوبی باشه برای زندگيه اون ور. از همين اول کار گربه رو دم حجله کشتی. نه؟
من حوصلهء مو شونه کردنو ندارم. و حوصلهء در آينه نگاه کردن. ختم کلام حوصله زندگی کردن.دلم آرامش ميخواهد.حتی اگر به معنای قطع نفسم باشد.دلم کوه پر از برفی ميخواد با يک بهمن عظيم.يک سقوط آزاد.مازوخیزم یا سادومازوخیزم.فرقی نداره.موضوع اینه که احساس بی عرضگی شدید میکنم!
گاهی روزا اينجورين ديگه. گاهی هم روز های زيادی پشت سر هم همينجوری می مونن. گاهی هم برای بعضی ها اينجور روز ها تا روز آخر عمرشان دوام می آورد. گاهی هم قرار است فقط يک روز باشد اما بيچاره ها روز آخر عمرشان بوده است. راستی امروز حالت چطوره؟
۱-(يعنی برای پست اول امروز )باشه بابا ! چرا داد ميزنی ؟ ۲- بسم الشيطان الرجيم و امير العظيم ..... ۳-سنندج، دست چپ ، پلاک منفی هفت ! .... ميخوا ی ؟ قول نومه رو بنويسم ؟ ۴- جان امير ، جان فائق ، اين يکی، همين الان ، سنندج ! ۵- موافقم ! خونه ممد ! ۶- بد جور موافقم ! سالن رو بیخیال! شو برای همیشه ! آبرو داری کن ! ............................... ۷-( این یکی از خودم ! برای خودت !) به جان خودت که خيلی برام عزيزه ، حالا ميکنم با اين صاف و صادقيت ! زندگی ميکنم ! من چيکار کنم که ميزون بشی ؟ ولی باز هم به جان خودت و جان من ميگذره ! تحويلش نگير ! ................ بردوام باشی امير خاااااااااااااااااااااااان !!
از تنهايی مگريز به تنهايی مگريز.... وقتی حوصله ی وبلاگ خوندن و نوشتن داری يعنی فقط قدری تنبلی خونت بالا رفته و داری خودتو لوس می کنی عن قريب بيش از ۴۰ نفر تحويلت گرفته اند .دست از اين خل بازی بردار .
وااااااااااای...
ReplyDeleteهمون يه کلمه «حوصله ندارم» رو می گفتی تا آخرش رو ميشد خوند!
ReplyDeleteچه روزگار خوشی
ReplyDeleteآزاده بانو به داد اين آق داداش برس !
ReplyDeleteامير خان سلام ... دادا ما يه مقدارکی در" آزاديخواهی " جسارت ورزيده و کمی کامنت در و کرديم .. خدايا جسارت ما را بر کامنت نوشتن برمطلب استادان ببخشای . .. دادا خيلی مخلصيم .......;)
ReplyDeleteاين يعنی الان بايد بکی بياد چارچنگولی خودم رو نگه داره به عزراييل تجاوز نکنم .................
ReplyDeleteراستی امير . هزار روزه می خوام بهت بگم عکسای بچگی ات خدا بود . يادم ميره . ..... راستش اصلا فکر نمی کردم اين بچه غول دو متری يه همچين کوچولوی شيرينی بوده باشه (:
ReplyDeleteمن حوصله ی بی حوصلگی رو هم ندارم آخه.اين ديگه شاهکاره
ReplyDeleteهمه جا همه بی حوصله اند / حتی امیرانه های امیر هم از حوصله تهی شده اند!
ReplyDeleteاينجا چه خبره؟ اينجا اميرانه ست؟ نه فکر کنم اشتباه شده باشه...؟
ReplyDeleteزندگی موهبته - قدر بدونيم . کاش انگيزه - بود کاش خوبی - بود کاش کاش کاش ...
ReplyDeleteممنت .يک حرف تازه بزن اين که گفتی که يه غر زدن معموليه .يک تفاعل به اسدالله ميرزا بزن حالت جا مياد .
ReplyDeleteخب خدا رو شکر حوصله وبلاگ نوشتن رو داری اين يعنی هنوز به سقط شدن نرسيدی
ReplyDeleteاصلآ خودشو ناراحت نکن دست آزاده رو بگير پاشو بيا پيش منو امیرحسین.. ( اين يه پيشنهاد جدی بود) اگرچه تحمل يه ريما کار سختيه احتمالا تحمل ۲ تا ريما مصيبت بزرگيه..تو هم همين نظر و داری؟ آره من از تولشم می دونستم تو خيلی می فهمی
ReplyDeleteتولشم= اولشم ( خب چيکار کنم لا لا دارم اشتباه می نويسم)
ReplyDeleteسلام. نبينم غمتو داداش! دايورتش کن! بگذرد
ReplyDeleteسنندج!
ReplyDeleteچه پر تحرک!
ReplyDeleteسلام تو کی اين همه ابديت کردی يکم حوصله داشته باش ديگه ادمو دمق ميکنی بااينجور بی حوصله بودنت
ReplyDeleteاوووووووووووووواه ! چه خبره ؟!
ReplyDeleteامير اين همه بي حوصله تا حالا نديده بوديم ....
يكمي دندونتو رو جيگرت بزاري خودش همونجور كه رفته
ReplyDelete(حوصله اَرو مي گم ) ، بر مي گرده ...
در ضمن ممنون ، من خوبم ...
ReplyDeleteشكر ...
هر چی خواستم بگم دوستان يه گريزی زدن... و
ReplyDeleteببخش اين بی حوصلگی رو که اکتفا ميکنه به گريز دوستان.......
سلام . می بينم خوار پرشينو به ننش پيوندی بس عجين داده ای امروز داداش .
ReplyDeleteببخشيد يعنی ديروز
ReplyDeleteبه بی حوصلگی ادامه بده. آخرش چيزی که در مياد يه چيزيه تو مايه های بحران انسان معاصر و رو دست خدا بلند شدن. که البته کی ميدونه شايد استقلال خوبی باشه برای زندگيه اون ور. از همين اول کار گربه رو دم حجله کشتی. نه؟
ReplyDeleteمن حوصلهء مو شونه کردنو ندارم. و حوصلهء در آينه نگاه کردن. ختم کلام حوصله زندگی کردن.دلم آرامش ميخواهد.حتی اگر به معنای قطع نفسم باشد.دلم کوه پر از برفی ميخواد با يک بهمن عظيم.يک سقوط آزاد.مازوخیزم یا سادومازوخیزم.فرقی نداره.موضوع اینه که احساس بی عرضگی شدید میکنم!
ReplyDeleteووووووووووووووووو. سلام. عجب قاطی زده بودی ديروز!!! کلا بگم عجب روزهای قاط و پاتی شده... گاهی حس می کنم اون دو تا گردوی مغز بغضی که زير گلوی منه اين روزا اپیدمی شده! چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ReplyDeleteعجب رسمی شده!
ReplyDeleteاولش که صفحه باز شد باورم نميشد که ۷-۸ تا پست عقب باشم. بعدش ديدم چقدر دوشنبه...../ هنوز هيچ کلمه ای بجز دوشنبه نخوندم. الان می خونم. يه دقه صب کن....
ReplyDeleteگاهی روزا اينجورين ديگه. گاهی هم روز های زيادی پشت سر هم همينجوری می مونن. گاهی هم برای بعضی ها اينجور روز ها تا روز آخر عمرشان دوام می آورد. گاهی هم قرار است فقط يک روز باشد اما بيچاره ها روز آخر عمرشان بوده است. راستی امروز حالت چطوره؟
ReplyDeleteدور از جون!
ReplyDeleteسلامبرامير. عجب داغ کردی داداش! تو چند دقيقه ۶ تا پست گذاشتی! به نظر من يه کوکا کولا سرد ميل بفرما شايد حوصله حضرات برگردد! خوش باشی!
ReplyDelete۱-(يعنی برای پست اول امروز )باشه بابا ! چرا داد ميزنی ؟ ۲- بسم الشيطان الرجيم و امير العظيم ..... ۳-سنندج، دست چپ ، پلاک منفی هفت ! .... ميخوا ی ؟ قول نومه رو بنويسم ؟ ۴- جان امير ، جان فائق ، اين يکی، همين الان ، سنندج ! ۵- موافقم ! خونه ممد ! ۶- بد جور موافقم ! سالن رو بیخیال! شو برای همیشه ! آبرو داری کن ! ............................... ۷-( این یکی از خودم ! برای خودت !) به جان خودت که خيلی برام عزيزه ، حالا ميکنم با اين صاف و صادقيت ! زندگی ميکنم ! من چيکار کنم که ميزون بشی ؟ ولی باز هم به جان خودت و جان من ميگذره ! تحويلش نگير ! ................ بردوام باشی امير خاااااااااااااااااااااااان !!
ReplyDeleteميبينم که بد چروکيدی!!!!!....
ReplyDeleteاگه اون سه چهار نفر رو خفه کنی خوب ميشی!!!من مطمئنم.....
ReplyDeleteحوصله ات درست شد يا هنوز خرابه؟
ReplyDeleteخوش به حالت برادر دو خط مينويسی با ۴۱ کامنت بابا دست مريزاد حال میکنيا !!!
ReplyDeleteاز تنهايی مگريز به تنهايی مگريز.... وقتی حوصله ی وبلاگ خوندن و نوشتن داری يعنی فقط قدری تنبلی خونت بالا رفته و داری خودتو لوس می کنی عن قريب بيش از ۴۰ نفر تحويلت گرفته اند .دست از اين خل بازی بردار .
ReplyDeleteاين همه دکتر دور وبرته خوب بگويه آمپول بهت بزنن خوب شی!شايدم آمفولانزا مرغی گرفتی؟؟؟؟
ReplyDeleteفکر کنم يه سفر ٬ حوصله ات رو بياره سر جاش....
ReplyDeleteتنها راه مبارزه با بی حوصلگی انجام دادن همون کاريه که حوصلشو نداريد... اگر حوصلشو داشتي، امتحان کن!
ReplyDelete