Monday, October 6, 2008

عزا

آنها هشت نفر بودند.احتمالن هر کدامشان از یک جای ایران،از خانواده هایی متوسط و پایین که حتی عموجان گروهبانی هم نداشتند توی بساط فامیل که پارتیشان شود برای نرفتن به پاسگاه مرزی سیستان و بلوچستان.شاید شبها می نشستند به حرف زدن،یکی از روستایش میگفته،آن یکی از دختر عمویش که دلش را برده،دیگری در مورد تجربه صکثی که هرگز نداشته خالی بندی میکرده...هشت نفر بودند توی یک پاسگاه مرزی نزدیک کشور دوست و برادر پاکستان!یک شب مثل همه شب های خدا،آمدند،گرفتند،بردند و کشتند شان به همین سادگی...به همین سادگی هشت نفر از بی پناه ترین بچه های این مملکت را کشتند و هیچکس غمگین نشد و سر تا ته این وبلاگستان عظیم پارسی که برای پل نیومن خودش را جر داد یک خط ننوشت از هشت سرباز صفری که بخاطر هیچ، آن آدمخوار رذل،ریگی،سرشان را برید.آنها هشت نفر بودند که حالا دیگر نیستند،به همین راحتی ، به همین تلخی

28 comments:

  1. دست من بود به هفت جد این شازده گردن کلفت نیروی انتظامی حرفهای خیلی رکیک میزدم

    ReplyDelete
  2. چه اسم خوشکلی روش گذاشتی .
    خیلی بهش میاد .

    ReplyDelete
  3. فکر می کنم زبونم لال اگه یک روزهمین بلا سر فامیل و عزیزان خودم بیاد شاید انوقت من  هم بشم یکی مثل ریگی .

    تمام کودکی و جوانیم در حسرت خیلی چیزها گذشته باشه و بعد هم یک روز بریزند توی دهمان و تمام فامیلم را از زن و بچه و پیر ازدم تیر بگذرانند .
    شاید من هم همینقدر بیرحم بشوم.

    ReplyDelete
  4. اما رضا عصبانیت رو بذاریم کنار،ماها-همین من و تو-چکار کردیم برای این بچه ها؟گفتیم ازشون؟نوشتیم؟اندازه بحث شیرین پرده بکارت یا داربی 65 یا...نکردیم برادر،نگفتیم رفیق.همه ما مقصریم!

    ReplyDelete
  5. سیدو جان!حتی اگه عبدالمالک واقعن با همین پیشنه ای که تو گفتی شده باشه این ریگی ادمخوار...الان یه سگ هاره...سگ هار رو هم نمیبرن درمان،سگ کشش میکنن

    ReplyDelete
  6. رضا قاری زادهOctober 6, 2008 at 7:02 AM

    من هم یه سوال دارم امیر ... کدوم یکی از مسائلی که ما گفتیم و نوشتیم راجع بهش به جایی رسید ؟! ... من مخالف نوشتنمون نیستم ها ولی یاد سرمقاله های خدا بیامرز کیومرث صابری فومنی افتادم که تو گل آقا هفتگی که به خودش میگفت سوفاف ( سوپاپ ) ... من حس می کنم نوشتنهای ما به خصوص در مسائل عینی مصداقی مثل این موضوع فقط سوپاپ کنترل احساسات خودمان شده است که روزی وسط میدان ونک یا توی ونهای چینی یا توی استادیوم آزادی یا تو دربند و کوهنوردی صبح جمعه یا تو میتینگهای منقرض شده ی پارک لاله سرریز نکنه این اعتقاد و احساسمون وگرنه چه نقشی داره وبلاگستان در روال روزمره ی زندگی جامعه ای که شاید 70 درصد آن وقتی دکمه ی روشن کامپیوتر را فشار منی دهند بای خاموش کردنش مجبورند دعای سریع الاجابه بخوانند و آن سی درصدی که حداقل نیمشان از اینترنت حوائج زیرنافی می خواهند . البته باز هم حق با توست . اما اگر سه گام قرار باشد برداریم من حس می کنم دو گامش باید زیر بنایی و مفهومی باشد و یک گامش مصداقی .

    ReplyDelete
  7. رضا قاری زادهOctober 6, 2008 at 7:09 AM

    ریگی از مریخ نیامده امیر ... ریگی ها در سیستان و بلوچستان جوری هستند که هم حرومزاده ای مثل این از قوم و قبیله شان درآمده هم نام بسیاریشان در شهرهای استان به عنوان شهید ( که جانشان را برای همین مملکت داده اند ) بر پیشانی خیابانها خورده است . این حرومزاده مشکلش مشکل امروز ایران نیست . مشکل دیرینه ی قبایل مرز نشین ایران است و مشکلاتی که دارند و قاچاقی که به راحتی تنها معاش موروثیشان می شود  . در کردستان هم سر می برند در سیستان هم می برند و کسی هم نمی تواند چیزی بهشان بگوید. پول هم خوب می گیرند از اینور و اونور . من خودم به چشم خودم دیدم با پول وهابیها یک مسجد ساختند برای سنیهای چابهار اندازه ی مسجد النبی ... دانشگاههای امارات و بحرین و عمان هم که بورسشان می کنند و این وسط بیش از اینکه بخواهیم حیوانی مثل ریگی را سرزنش کنیم که جلوی این همه تحریک ( که بی شک کم هم نیستند ) نتوانسته مقاومت کند باید مسئولینی مثل این حیوان احمق نیروی انتظامی را تخطئه کنیم .

    ReplyDelete
  8. رضا جان!وقتی خودم رو شماتت میکنم بخاطر اینکه بتونم جامعه ام رو شماتت کنم والا به قول تو شاید نوشتن و گفتن ما هم ره نمیبرد به جایی...باز هم موافقم با تو که ریگی از زیر بته سبز نشده و کلی پیشینه داره توی منطقه...اما دلم همین جور میسوزه برای اون سرباز های وظیفه...تلخه رفیق

    ReplyDelete
  9. رضا قاری زادهOctober 6, 2008 at 7:22 AM

    تلخی را تنها به همدلی می توان تاب آورد امیر و من دلم می سوزد که همدلیهایمان را اخته کردنده اند این پدر سوخته ها .... البته اگر از اول چیزی بوده باشد

    ReplyDelete
  10. آنچه که در این مملکت رایگان شده،جان مردم است برادر.

    ReplyDelete
  11. حضرات سرشان را بالاتر بگیرند و سگ هاشان را بیشتر و وحشی تر ول بدند در کوچه و برزن.

    ReplyDelete
  12. متاسفم؟ناراحتم؟غمگینم؟افسرده ام؟دیگه واقعن نمیدونم چی میشه گفت؟؟

    ReplyDelete
  13. رضا انصافا با ادبیاتی نوشتی که سخت میشه درکش کرد.. شایدم من زیادی خسته ام امروز.. اما الان روی صحبتم با امیره که برای این سرباز های بی نوا پست نوشته و اعتقاد داره ما که از پل نیومن و داربی  می نویسیم باید از این سربازان هم بنویسیم...می خوام بدونم ما به عنوان ایرانی چرا نباید بیایم برای یک بار هم که شده از حقوق اقلیتهای مملکتمون بنویسیم؟ چرا وقتی فلان مولوی رو می کشن تو سیستان و قلان مفتی رو تو کردستان و فلان مسجد رو خراب می کنند هیچ کدوممون صدامون در نمیاد اخوی؟

    ReplyDelete
  14. تازگیا طاقت هیچ چیز را ندارم. عین یه بچه بهونه گیر که دنبال بهونه واسه گریه کردن می گرده. هشت نفر؟ می دانی و می دانم که هشتاد هزار نفرها در این خاک پر پر شده اند و آب از آب تکان نخورده. آب از آب!

    ReplyDelete
  15. آقای دیوانهOctober 6, 2008 at 12:18 PM

    سرم درد گرفت ارباب... ولی از این سر درد دل هیچ مادری آروم نمیشه... لعنتی

    ReplyDelete
  16. چرا امیر جان خیلی ها غمگین شدن اما صدای اون خیلی ها توی هواروفریاد موسیقی کرکننده بی تناسب روز گم میشه. توی آرایش و ریخت و رخت مسخره اهل هالیوود گم میشه...
    برای همینه که هیچکس صدای بره گمشده گله رو نشنید که بره پیداش کنه ...

    ReplyDelete
  17. قبلا" فرستاده شده انگار!

    ReplyDelete
  18. باعث تاسفه..خوشبحال ما  ایرانیان ایرانی دوست...

    ReplyDelete
  19. رضا قاری زادهOctober 6, 2008 at 5:38 PM

    حالا تازه صحبت اینه که این عوضی که نتونست 8 تا از سربازهاش را ژس بگیره اگه مجلس کردان را از وزارت برداشت بشه وزیر کشور ....
    این خانه را تمامی پی روی آب بود امیر جان

    ReplyDelete
  20. خیلی حالم بد شد :((

    ReplyDelete
  21. چی بگم والله؟

    ReplyDelete
  22. هراس من،باری، همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد

    ReplyDelete
  23. راست می گی امیر! متاسفم و دارم به تلخی اش فکر می کنم...

    ReplyDelete
  24. ای خدا این چه مرضی من گرفغتم الان یادم نمیاد برای این پست کامنت گذاشتم یا نه (فکرشم نکن دنبالش بگردم ) ای خداااااااااااااا

    ReplyDelete
  25. فقط مي شه گفت به همين سادگي!!!
    چيزي که مفت و زياد ه جون آدم ِ.
    اينجا هيچ ارزشي نداره .شايد پشکل ارزش اش از جون انسانها بيشتر باشه!

    ReplyDelete
  26. گمونم هنوزم نمیفهمیم چی شده.,بی چاره خانواده هاشوون!

    ReplyDelete
  27. خانم ثابتیOctober 8, 2008 at 3:37 AM

    به لینک شما سرزدم. با اینکه از طریق متن شما با این خبر بد عمیقا متاسف شدم ، اما با بعد از خواندن آن لینک قطعا می گویم عزای اصلی در خلال حرفهای آن سردار است.

    ReplyDelete
  28. تا بازی دین و دین داری هست .جنایت ناگزیر است.بی ربط نگفتم  . تا زمانی که اخلاق جای دین و تعصب را نگرفته همینه.مردم ایران اغلب انسانیت با کلاه های دینی سر خودشون را گرم کرده اند.

    ReplyDelete