Tuesday, October 28, 2008

سه شنبه نحس

هراسان به ساعت نگاه می کنم


عقربه بزرگ که همتای کوچکش را


ببوسد در سه و پانزده دقیقه


گیوتین رها خواهد  شد


هیچ پیامبر بیکاری هم


رد نمی شود از حوالی من


نیل نمی شکافد،آتش گلستان نمی شود و ساتور گیوتین


از آمپول های دکتر شرقی هم  انگار


تیز تر است


ساعت سه و پانزده دقیقه


نیش عقربه ها


پایان یک رویا


سه شنبه نحس


پی نوشت:این آهنگ گوگوش چقدر از زبان دل من بود 

11 comments:

  1. حالا از 3.15 که رد شدیم . چی شد؟ زنده ای ؟

    ReplyDelete
  2. این دو تا عقربه میلیون ها ساله دارن متلاقی می شوند  بی آنکه پیامبر بیکاری شامورتی بازی ای ژانگولری چیزی درآورد... رویا های بعد از سه و پانزده دقیقه ی را خوش است ارباب...

    ReplyDelete
  3. حالا روزا همه شون سه شنبه ان...

    ReplyDelete
  4. نحس تر از یکشنبه هم هست؟

    ReplyDelete
  5. از ساعت های که رنگ نحسی میگیرن.,خاطره ای میمونه که با گذر زمان حتی اگه فوتش هم کنی گرد و غبارش پاک نمیشه امیر جان برادر .,

    ReplyDelete
  6. نحسی شو هم به خوشی روزای قبل و بعدش تحمل می کنیم.
    ایشالا کار جدید پر از روزای خوب باشه فقط. بی سه شنبه هاي نحس

    ReplyDelete
  7. نحس چیه بابا؟ کار جدید رو صفا کن که حالی میده و آدمو از تکرار دور میکنه

    ReplyDelete
  8. تازگیها از نوشته هات چنان اندوهی به بیرون می ریزه که هرچقدر هم دامنم رو بالا می گیرم قطره هاش تا مغز سرم رو خیس اشک می کنه.

    ReplyDelete
  9. این نیز بگذرد...

    ReplyDelete
  10. حالا که صبح چهارشنبه است، احوال مبارک چطوره؟

    ReplyDelete
  11. من این شعرت دوست داشتم.

    ReplyDelete