Monday, September 28, 2009

نمی دانم چه مرگم است

زنگ زده می گوید خلاصه داستان «ماه و مه» را خوانده، که عالی است، که موافقت اولیه گرفته از یک تهیه کننده برای ساختنش، که تو داری خودت را حرام می کنی، هر کاری داری رها کن فقط بنویس، که کارگردان« ترانه پاییزی» مشخص شده، که دستیار علی حاتمی می سازدش، که می شناسمش، که کار را خوانده و خوشش آمده که...ببین اینکه فقط به من تلفن می زد هم برای بال درآوردنم کافی بود از بس که قبولش دارم و برایش احترام قائلم، حالا این همه خبر خوب هم داده اما من انگار همه غم جهان ریخته شده توی دلم و اصلن نمی فهمم چرا!


پی نوشت: گفت فردا بیا در مورد «ماه و مه» حرف بزنیم. آزاده فکر می کنی بروم برایش تعریف کنم از قصه فقط اسمش مانده و آیدا، چه حالی شود؟

No comments:

Post a Comment