Wednesday, September 30, 2009

صعوبت کار

وقت هایی آدم بالغ بودن کار سختی می شود. آدم بالغ به مفهوم کسی که مسوولیت زندگیش را پذیرفته و می داند خودش و فقط خودش مسوول حال خوب و بد و وضع جور و ناجور زندگیش است...داشتم به عجله اما با ذوق می نوشتم تا بروم بیرون برسم به کاری و یک تلفن گند زد به حالم. بعدش نشد که بنویسم و دارم الان از زور حرص می ترکم که چرا من باید اجازه بدهم کسی جای سطل آشغال روحش از من استفاده ابزاری کند حالا هر چند صد در صد ناخوداگاه و معصومانه!


سخت ترین قسمت ماجرا همین بخش است که به خودت بفهمانی تقصیر آدم آن طرف خط نیست امیرحسین، فقط و فقط تو مسوول حفظ سلامت روانی خودت هستی. تو برو ببین چرا با یک جمله آدم دیگری این طور بهم ریختی و خشم از سر و کولت بالا رفت؟ سخت می شود یک وقت هایی آدم بالغ بودن!

4 comments:

  1. دقیقا همین الان دچار وضع مشابه بودم و دقیقا داشتم همین بحث های دورنی را با خود میکردم.... خیلی جالب بعد

    ReplyDelete
  2. از اوت پستایی که دست میزاره جاهایی که نباید... که وقتی درگیر یه سری خود درگیریها از این دست باشی بعد یهو میبینی گروپس گروپس اشکات میان پایینو سکوت چند ماهتو میشکونن... میدونی خیلی سخت پذیرفتن اینکه فقط خودتی که مسئول گندایی هستی که به احساس و روح و روانت میخوره...

    ReplyDelete
  3. آقای دیوانهSeptember 30, 2009 at 2:59 PM

    ببین ارباب حرفت که اصلا جای هیچ بحثی نداره.
    ولی اینروزا یه جورایی کم طاقت شدیم،جمیعا!

    ReplyDelete
  4. نمیدونم این ذره بین کوفتی که انقدر رو ما فوکوس میکنه کی میخواد بشکنه بمیره بذاره من نوعی مثل همه راحت بزیم

    ReplyDelete