Friday, March 10, 2006

روايت ها متقاطع راويان متوازی

۱-نميشود انسان بود و شرح آنچه در تجمع روز جهانی زن رخ داد را خواند و شرمگين نشد.در يک کلمه شرم آور است.چرا يک تجمع آرام،بايد اينگونه به خشونت کشيده شود؟ميدانم اين چرا هم ميرود کنار صد ها چرای ديگر که درين مدت بی جواب در ذهنم چرخ ميخوردو چرخ ميخوردو هرباز زخمی فزون ميکند و ميگذرد.امسال هم گذشت اما ميدانم نهالی که اين چنين به خون دل کاشته شود حتما به بار خواهد نشست.ميمانم به انتظار تا روزی را ببينم که درين محنتکده،به جای زن و مرد، شيعه و سنی ،اقليت و اکثريت...همه انسان باشيم و برابر!


۲-تصادف-برنده اسکار امسال-را ديدم.فيلم خوبی بود.نوعی روايت از شش زندگی به ظاهر متفاوت که مدام از هم عبور ميکردند.چه بود اسم آن داستان آزاده؟روايتهای متقاطع راويان متوازی به گمانم.فيلم هم دقيقا همين حس و حال را داشت.فيلمی در نکوهش نژاد پرستی  و بيشتر از آن نمايش چند پارگی فرهنگی در آمريکای امروز.قويترين نکته فيلم شايد خاکستری بودن همه پرسوناژ هايش بود و جالب ترين نکته اش هم حضور يک خانواده مهاجر ايرانی به عنوان يکی از جريان های فيلم.


پی نوشت ۱:من فکر ميکنم فيلم بد يا متوسط را ميشود تنها ديد اما بعد از فيلم خوب حتما بايد کسی باشد تا حس لحظه های فيلم را با او شريک شد.اين ناتمامی بعد از فيلم ديشب همچنان در کامم تلخ مانده،يکبار ديگر ديدن فيلم را بدهکار شدم به خودم تا بعد!


پی نوشت ۲:يادم باشد باشد باشد باشد...به خاطر چيزی که هستم و جايی که هستم شرمسار نخواهم بود.اما خوب بعضی وقتها...نه ...باز هم يادم باشد باشد باشد...!

24 comments:

  1. اول ! ... و ... ... ... ... ... ... ... ... ( نمی دونی امير چقدر کامنتت خوب بود . اين روزا همه اش احتياج دارم به دلداری ...)

    ReplyDelete
  2. سلام. خوندمت. از آخر شروع می کنم. آره همیشه حرفهایی هست که خیلی دلت می خواد بگی اما نمیگی چون فکر می کنیم به هر دلیل اینجوری بهتر است. چه اسم ناب و جالبی داشت داستان خواهرت. در مورد چرای 8 مارس به نظرم سخت نیست جوابش. اونها می ترسند. از زن از حقیقت از درک و شعور، به همین دلیل اجتماع آرامشون رو با تمام قوا به توحش می کشند. این روش از ابتدای آغاز کار جمهوری اسلامی بوده، خفه کردن هر صدایی در نطفه. اونها می دونند این کم خرجترین و دم دست ترین روش است. اما حقیقتی که هست دیگر کار کمی براشون سخت شده؛ نطفه هایی پنهانی جون گرفتند و الان جنینی بسته شده که دیر نخواهد بود رشیدی آزادی خواه میشه که، تک تک این سوسکهای متعفن ترسو رو له میکنه. به امید پیروزی آزادی

    ReplyDelete
  3. گاهی فکر ميکنم نوزاد دختر زنده به گور شده ی عرب چه اسمی برای وبلاگش .......يادم باشد باشد باشد!!

    ReplyDelete
  4. ردپاي ايامMarch 10, 2006 at 11:31 AM

    هر دم ازين باغ بری ميرسد ، ومتاسفانه تازه اولشه!........ به صدا وسيمای مراکز استانها اعلام کردن قضيه شورای امنيت رو کاملا کمرنگ نشون بدن ، از بحثهای مرتبط به اون تاحد امکان بپرهیزن، زندگی عادی مردم رو نشون بدن ، رو تعطيلات و رسيدن سال نو بيشتر تاکيد کنن، .... ميدونن چه گندی زدن ! وطبيعتا اين روزا تيغشون خيلی تيزتره !.... اينا که مثل همیشه موضوع  زياد دارن برای همه جور خفقان ، اين مراسم هم هيچ به مذاقشون خوش نيومده ، ولی خيلی احمقن ، الان وقت شلوغ کردن نبود ! .... بوش دور ورداشته ...... روزهای گنگی در راهن!

    ReplyDelete
  5. :)   من که نميدونم روز ۸ مارس رو بايد به خودمون تبريک بگيم يا ....  واقعا که ادم متاسف ميشه ...

    ReplyDelete
  6. داش امير می دونی اواخر عين يه تريلی دارم فيلم نگاهم می کنم روزی ۸-۹ ساعت(از اثرات بی خوابی و بیکری و شایدم هم بیعاری). با حرفت موافقم خاطره دیدن بعضی از فيلم ها رو بايد با ديگران شريک شد.

    ReplyDelete
  7. بیکری = شکل خلاصه شده بيکاری در بعضی از کتب شعری قدما:))

    ReplyDelete
  8. سلام . سعی ميکنم بعد از سفر عيد فيلمو ببينم . جدا اينقدر روز زن حکومت ضايه بازی دراوورده ؟ بايد سوال کنم . اون لينکتو کامل خوندم .

    ReplyDelete
  9. سلام.... شايد بايد به خاطر چيزی که می‌توان بود و نيستيم شرمسار باشيم. شايد هم شرمساری نه٬ دانستن آنکه بايد بود و تلاش برای آن... حرکت فعالان حقوق زنان توی پارک دانشجو ـ هرچند با پاسخی دردناک و توهين‌اميز ـ بسيار زيبا بود. من به جای تمام احزاب مردسالار به اصطلاح اصلاح‌طلب خجالت کشيدم... يا حق!

    ReplyDelete
  10. ميدنی خوب چيه تقصیره خودمونه
    اخه اين ايرانم جا بود انتخابش کرديم واسه متولد شدن ؟؟؟ها
    باید دفه ديگه سعی کنیم تو امريکا به دنيا بیایم
    ..به روزيم و منتظر

    ReplyDelete
  11. مرسی اميرم . تهرانم و حالم يخدی بيتره ! ... تو خوبی ؟ ايام به کامه ؟ خبری از دريا پری نيست ها تو اين چند روز نوشتنت ؟ هوم ؟

    ReplyDelete
  12. خيلی وقته فيلم خوب نديدم...

    ReplyDelete
  13. تمنای محالی ست!

    ReplyDelete
  14. خوبه آدم قدر خودشو بدونه. زنده باد!

    ReplyDelete
  15. يادم باشد که يادت باشد ...

    ReplyDelete
  16. دنبال یه جا می گردم داد بزنم. فریاد بزنم. هوار بزنمممممم.چرا گريه ام نمياد. چرا دارم خفه ميشم اما گريه ام نمياد؟ درد دارم.خسته ام خسته ام خستهههههههههههههههه. از زن بودنم بیش از هر چیزی متنفرم.

    ReplyDelete
  17. حالا که می‌بينی ميشه انسان*نبودو نبودو نبود...

    ReplyDelete
  18. به خدا کامل خوندم ولی نظری ندارم :(

    ReplyDelete
  19. روزگار غريبيست نازنين.

    ReplyDelete
  20. من کامپيوترم خرابه. وبلاگ تو را بايد با تمرکز خواند. چيزی که در اين کافی نت نمی‌شود داشت. خير پيش. سال خوبی در پیش داشته باشي

    ReplyDelete
  21. وقتی هيچکس از اين تجمع آرام موقع برگزار شدنش حمايت نکند نتيجه ای جز اين در بر نخواهد داشت. مشارکتی ها به جای ۸ مارس ، برنامه هايشان را هفتم مارس برگزار کردند. حتی کسانی که تبليغش را کردند نيامدند. ميدانی صد نفر الی حد اکثر صد و پنجاه نفر يعنی چه ؟‌ يعنی هيچکس! و برای من هنوز و هميشه جای سوال است که چرا واقعن؟‌ چرا اين همه کم؟ يعنی ما همين تعداديم؟‌ باور کنم که همين تعداديم؟‌

    ReplyDelete
  22. در مورد بند يک فعلا زبونم بند اومده ... در مورد فيلم هم که نديدم اما اينطوري که تعريف ميکني ميبنم دوبله سوبله به خودم بدهکارم

    ReplyDelete
  23. ۱.تو بلاگ گلناز هم نوشتم ؛ به هيچ وجه پا به جايی نمی گذارم که بخوام باتوم نوش جان کنم مگر اينکه من هم بتوانم مقابله به مثل کنم !! داش امیر تو تنها شرمسار  نیستی همه ما به نوعی از شرایط زندگی و هر آنچه در لحظه لحظه های این مملکت وجود دارد شرمساریم ...  حس تنفرم از این مملکت داره همينطور صعودی بالا مي کشه ....۲. نديدمش ؛ اميدوارم که این فیلمو  ببينم . پ.ن.۱ : اوهوم. پ.ن.۲: خصوصی بود.

    ReplyDelete