عشق بنا گر بجنبد، ... بابا حال کرديم با اين متن ک.تاهت :) راستي منم فيلم کرش رو همين الان تمام کردم. ساعت 8 و نيم صبح شنبه فکرنميکنم وقت مناسبي واسه فيلم ديدن باشه. ولي با اون حس آخري که گفتي شديدن موافقم.
در جواب سوالت : آق داداشمون اول شد . نه بابا مملکت اينقده حرفه ای نيست ايشاا.. ۱۰۰ سال سوم ! مممممم کاش بنا بودی ؟ ..... ياد اون کارتونه افتادم که هر چيزی رو می خواست سريع با مداد جادوش می کشيد و در نهايت شدنی می شد . چقدر اون کارتون رو دوست داشتم ! اسمش رو يادم نيست ولی شبکه ۱ پخش می کرد . اين پست از نوع اميرانه بود ؛ تا حالا تونستی اين لحظه هايی رو که نوشته درشون می ياری کاملاْ تو دنيای خيالی با تمام شکل و شمايلش حس کنی ؛ حتی بوی فضا رو !
دوستان و سروران عزیز. لازم به ذکر است که کلیه وبلاگ های قدیمی اینجانب که بسیار پربیننده بود (بنا به اظهار مدیریت پرشین بلاگ و بلاگ فا در 1 سال پیش) به اسمهای روشنگر و سیب سرخ و لاله آبی و روشنفکر و لبیک که به نوعی مربوط به من بود ( مستقیم یا غیر مستقیم ) همه بنا به دلایلی که شاید روزی خواهم گفتم غیر فعال می باشند . من خیلی خوشحال می شوم که نظرات شما را بشنوم . حتما به وبلاگ من سر بزنید .این بار با اسم حقیقی خودم وبلاگ نوشتم و در ضمن این بار فقط و فقط به طور مستقیم خودم مسول مطالب مندرج شده هستم. پیشاپیش اگر کیفیت مطالب وبلاگ مثل گذشته نیست عذر خواهی می کنم. چون هم این بار دست تنها هستم و هم دیگر پیر شدیم و کم حوصله . قربان شما دوستان عزیز آدرس وب لاگ http://zoheir2006.blogfa.com
سلام. به فروشگاه اينترنتي کتاب و CD آدينه با تحويل رايگان هم سر بزنيد.
ReplyDeleteآهان!...از او بنا ها (رو ن تشديد ) !
ReplyDeleteاگه به جای خانه ای می نوشتی بنايی خيلی ديگه خيلی می شدا...
ReplyDeleteراستی در جواب کامنتت بگم که اونقدر عظيم باشه که بتونم برای بعدهام هم توی فريزر خونمون ذخيرش کنم...(همکنون نيازمند ياری سبزتان هستم)
ReplyDeleteمی تونم تصور کنم که چقدر از کامنت اوليت می تونی لذت برده باشی...
ReplyDeleteمغرب فرود ...
ReplyDeleteآقا گشتی ملت رو با اين بانو! نميگی بچه های مردم از اين بانو چشم خشگل ها ندارند دلشون ميگيره!
ReplyDeleteگشتی!! نه، کشتی :))
ReplyDeleteشما بنا که خوبه نجار و آهنگر و ... هم هستی می گی نه از بانو بپرس...
ReplyDeleteمی بينم که شما هم دستی در عربی داری یا امیر!
ReplyDeleteعاشق جمله ات شدم...به خاطر تکه ی آخر که نوشتی بانو!:)قشنگ بود...بنا!
ReplyDeleteآقا غصه نخور به بانو هم بگو غصه نخوره.....درگذشته به معمار بنا ميگفتن! ميتونيد در خانه ی مهری زندگی کنيد!! روزگارتان خوش!
ReplyDeleteعشق بنا گر بجنبد، ... بابا حال کرديم با اين متن ک.تاهت :) راستي منم فيلم کرش رو همين الان تمام کردم. ساعت 8 و نيم صبح شنبه فکرنميکنم وقت مناسبي واسه فيلم ديدن باشه. ولي با اون حس آخري که گفتي شديدن موافقم.
ReplyDeleteدر جواب سوالت : آق داداشمون اول شد . نه بابا مملکت اينقده حرفه ای نيست ايشاا.. ۱۰۰ سال سوم ! مممممم کاش بنا بودی ؟ ..... ياد اون کارتونه افتادم که هر چيزی رو می خواست سريع با مداد جادوش می کشيد و در نهايت شدنی می شد . چقدر اون کارتون رو دوست داشتم ! اسمش رو يادم نيست ولی شبکه ۱ پخش می کرد . اين پست از نوع اميرانه بود ؛ تا حالا تونستی اين لحظه هايی رو که نوشته درشون می ياری کاملاْ تو دنيای خيالی با تمام شکل و شمايلش حس کنی ؛ حتی بوی فضا رو !
ReplyDeleteدوستان و سروران عزیز. لازم به ذکر است که کلیه وبلاگ های قدیمی اینجانب که بسیار پربیننده بود (بنا به اظهار مدیریت پرشین بلاگ و بلاگ فا در 1 سال پیش) به اسمهای روشنگر و سیب سرخ و لاله آبی و روشنفکر و لبیک که به نوعی مربوط به من بود ( مستقیم یا غیر مستقیم ) همه بنا به دلایلی که شاید روزی خواهم گفتم غیر فعال می باشند . من خیلی خوشحال می شوم که نظرات شما را بشنوم . حتما به وبلاگ من سر بزنید .این بار با اسم حقیقی خودم وبلاگ نوشتم و در ضمن این بار فقط و فقط به طور مستقیم خودم مسول مطالب مندرج شده هستم. پیشاپیش اگر کیفیت مطالب وبلاگ مثل گذشته نیست عذر خواهی می کنم. چون هم این بار دست تنها هستم و هم دیگر پیر شدیم و کم حوصله . قربان شما دوستان عزیز آدرس وب لاگ http://zoheir2006.blogfa.com
ReplyDeleteسلام . بقول آزاده شما که همه کاره هستين بخيه هم ميزنين ؟؟؟
ReplyDeleteبانو بودن و حس امنيت داشتن خيلی خوبه.
ReplyDeleteميدونی امير عشق خيلی زيباست و واقعا يک حس بهشتيه اما من هميشه از اين نوع دوست داشتن و دوست داشته شدن ميترسم.
ReplyDeleteچه خونه ای ميشه .... فکر کن!
ReplyDeleteيعنی تو ميگی بنا ها بلدن از اين جور خانه ها بسازن؟
ReplyDeleteدوم يه سوال که چرا مغرب چشمان و طلوع؟ فکر کنم مشرق چشمان بهتر باشه. نمی دونم البته يه کمی بين شرق و غرب گيج شدم....
ReplyDeleteعجب آدمای بی احساسی پيدا ميشنا !!!! يا به مغرب گير بدين يا بانو يا بنا ... يکيتون نگه خونه ای که می سازی حتما بايد ضد زلزله باشه !!!!!!!!!!!!
ReplyDeleteوقتی از بانوت مينويسی يه دنيا اميد تو نوشته هات موج ميزنه امير جان.........خوشحالم...
ReplyDeleteارزوها هميشه دستنيافتنين . امير جان نگران نباش چه اهميتی داره.upam
ReplyDeleteسلام.خوفی؟ هم اسمتم خوفه سلام و بوس داره خدمتتون..
ReplyDeleteمغرب چشمانش يا مشرق؟
ReplyDeleteاگر گفتم مغرب حتما يک فلسفه ای داشته ديگه...
ReplyDeleteسلام... بنا که خوبه٬ بابای بنا هم نمیتونه اینی که میخوای بسازه. جون من یه کم توقعت رو بیار پایین. لااقل خورشیدش از مشرق دربیاد. یا حق!
ReplyDeleteاين مال پست قبليه به هيچ کسم ربط نداره چرا اينجا نوشتم...گفته باشم!
ReplyDeleteسوال پبش مياد...بهش فک می کنی...ميگی چرا ...جوابی نيست....سوال بعدي ...بازم چرا... هيچ فرقی نمی کنه...پس بی خيال!!!.....اگه من مردمو احيانن فهميدی بدون واسه پی نوشت دوم پست قبليت بوده!!! اگه نفهميديم بی خيال................ بيييييييييی خيييييييييييييييييييييييييييال
بالاخره فهمیدم !
ReplyDeleteبا اجازه اينو يه بار ديگه خوندم جای بالاييه !
ReplyDeleteبنويس تا ميتونی از دل گرفتار عشق بنويس.
ReplyDelete