Saturday, March 11, 2006

بی عنوان از دل

کاش بنّا بودم،خانه ای ميساختم از مهر که خورشيدش هر روز از مغرب چشمانت طلوع کند بانو!

32 comments:

  1. سلام. به فروشگاه اينترنتي کتاب و CD آدينه با تحويل رايگان هم سر بزنيد.

    ReplyDelete
  2. آهان!...از او بنا ها (رو  ن تشديد ) !

    ReplyDelete
  3. اگه به جای خانه ای می نوشتی بنايی خيلی ديگه خيلی می شدا...

    ReplyDelete
  4. راستی در جواب کامنتت بگم که اونقدر عظيم باشه که بتونم برای بعدهام هم توی فريزر خونمون ذخيرش کنم...(همکنون نيازمند ياری سبزتان هستم)

    ReplyDelete
  5. می تونم تصور کنم که چقدر از کامنت اوليت می تونی لذت برده باشی...

    ReplyDelete
  6. مغرب فرود ...

    ReplyDelete
  7. آقا گشتی ملت رو با اين بانو! نميگی بچه های مردم از اين بانو چشم خشگل ها ندارند دلشون ميگيره!

    ReplyDelete
  8. گشتی!! نه، کشتی :))

    ReplyDelete
  9. شما بنا که خوبه نجار و آهنگر و ... هم هستی می گی نه از بانو بپرس...

    ReplyDelete
  10. می بينم که شما هم دستی در عربی داری یا امیر!

    ReplyDelete
  11. عاشق جمله ات شدم...به خاطر تکه ی آخر که نوشتی بانو!:)قشنگ بود...بنا!

    ReplyDelete
  12. آقا غصه نخور به بانو هم بگو غصه نخوره.....درگذشته به معمار بنا ميگفتن! ميتونيد در خانه ی مهری زندگی کنيد!! روزگارتان خوش!

    ReplyDelete
  13. عشق بنا گر بجنبد، ... بابا حال کرديم با اين متن ک.تاهت :) راستي منم فيلم کرش رو همين الان تمام کردم. ساعت 8 و نيم صبح شنبه فکرنميکنم وقت مناسبي واسه فيلم ديدن باشه. ولي با اون حس آخري که گفتي شديدن موافقم.

    ReplyDelete
  14. در جواب سوالت : آق داداشمون اول شد . نه بابا مملکت اينقده حرفه ای نيست ايشاا.. ۱۰۰ سال سوم ! مممممم کاش بنا بودی ؟ ..... ياد اون کارتونه افتادم که هر چيزی رو می خواست سريع با مداد جادوش می کشيد و در نهايت شدنی می شد . چقدر اون کارتون رو دوست داشتم ! اسمش رو يادم نيست ولی شبکه ۱ پخش می کرد . اين پست از نوع اميرانه بود ؛ تا حالا تونستی اين لحظه هايی رو که نوشته درشون می ياری کاملاْ تو دنيای خيالی با تمام شکل و شمايلش حس کنی  ؛ حتی بوی فضا رو !

    ReplyDelete
  15. دوستان و سروران عزیز. لازم به ذکر است که کلیه وبلاگ های قدیمی اینجانب که بسیار پربیننده بود (بنا به اظهار مدیریت پرشین بلاگ و بلاگ فا در 1 سال پیش) به اسمهای روشنگر و سیب سرخ و لاله آبی و روشنفکر و لبیک که به نوعی مربوط به من بود ( مستقیم یا غیر مستقیم ) همه بنا به دلایلی که شاید روزی خواهم گفتم غیر فعال می باشند . من خیلی خوشحال می شوم که نظرات شما را بشنوم . حتما به وبلاگ من سر بزنید .این بار با اسم حقیقی خودم وبلاگ نوشتم و در ضمن این بار فقط و فقط به طور مستقیم خودم مسول مطالب مندرج شده هستم. پیشاپیش اگر کیفیت مطالب وبلاگ مثل گذشته نیست عذر خواهی می کنم. چون هم این بار دست تنها هستم و هم دیگر پیر شدیم و کم حوصله . قربان شما دوستان عزیز آدرس وب لاگ http://zoheir2006.blogfa.com

    ReplyDelete
  16. سلام . بقول آزاده شما که همه کاره هستين بخيه هم ميزنين ؟؟؟

    ReplyDelete
  17. بانو بودن و حس امنيت داشتن خيلی خوبه.

    ReplyDelete
  18. ميدونی امير عشق خيلی زيباست و واقعا يک حس بهشتيه اما من هميشه از اين نوع دوست داشتن و دوست داشته شدن ميترسم.

    ReplyDelete
  19. چه خونه ای ميشه .... فکر کن!

    ReplyDelete
  20. يعنی تو ميگی بنا ها بلدن از اين جور خانه ها بسازن؟

    ReplyDelete
  21. دوم يه سوال که چرا مغرب چشمان و طلوع؟‌ فکر کنم مشرق چشمان بهتر باشه. نمی دونم البته يه کمی بين شرق و غرب گيج شدم....

    ReplyDelete
  22. سارا بي خيالMarch 12, 2006 at 5:04 AM

    عجب آدمای بی احساسی  پيدا ميشنا !!!! يا به مغرب گير بدين يا بانو يا بنا ... يکيتون نگه خونه ای که می سازی حتما بايد ضد زلزله باشه !!!!!!!!!!!!

    ReplyDelete
  23. وقتی از بانوت مينويسی يه دنيا اميد تو نوشته هات موج ميزنه امير جان.........خوشحالم...

    ReplyDelete
  24. ارزوها هميشه دست‌نيافتنين . امير جان نگران نباش چه اهميتی داره.upam

    ReplyDelete
  25. سلام.خوفی؟ هم اسمتم خوفه سلام و بوس داره خدمتتون..

    ReplyDelete
  26. مغرب چشمانش يا مشرق؟

    ReplyDelete
  27. اگر گفتم مغرب حتما يک فلسفه ای داشته ديگه...

    ReplyDelete
  28. سلام... بنا که خوبه٬ بابای بنا هم نمی‌تونه اینی که می‌خوای بسازه. جون من یه کم توقعت رو بیار پایین. لااقل خورشیدش از مشرق دربیاد. یا حق!

    ReplyDelete
  29. سارا بي خيالMarch 12, 2006 at 4:59 PM

    اين مال پست قبليه به هيچ کسم ربط نداره چرا اينجا نوشتم...گفته باشم!
    سوال پبش مياد...بهش فک می کنی...ميگی چرا ...جوابی نيست....سوال بعدي ...بازم چرا... هيچ فرقی نمی کنه...پس بی خيال!!!.....اگه من مردمو احيانن فهميدی بدون واسه پی نوشت دوم پست قبليت بوده!!! اگه نفهميديم بی خيال................ بيييييييييی خيييييييييييييييييييييييييييال

    ReplyDelete
  30. بالاخره فهمیدم !

    ReplyDelete
  31. با اجازه اينو يه بار ديگه خوندم جای بالاييه !

    ReplyDelete
  32. بنويس تا ميتونی از دل گرفتار عشق بنويس.

    ReplyDelete