Saturday, August 23, 2008

دیونوسوس وارد میشود

دیگه این رفیق قدیمی رو میشناسم.این افسردگی های گاه بی گاه بی دلیل که فقط میان یادت بندازن انگار خوشی سرریز شده برای الاکلنگ باز درونت.حالا وقتشه ازون اسمون بیاد زمین.وقتشه اخم کنه...دیگه میشناسمش،فرقشم میدونم با افسردگی های موجه پدر مادر دار که میخوان یه چیزی بهت بگن که باید موند باهاشون تا نتیجه گرفت.با این کودک الاکلنگ باز باید مدارا کرد.باید گذاشت به حال خودش باشه نه براش استدلال کرد نه باهاش دشمنی، فقط باید لحظه هایی که داره میره پایین رو گذروند.خودش میاد بالا بازم میخنده بازم از خوشی جیغ میکشه بازم آسمون آبیه براش. میشناسمش.می برای این شبای پایین رفتن خوب راه حلیه.می که نداری باید بری دنبال راه حل.مثلن شاید بریم ببینیم این اقا فیلمیه که یه آدرس حدودی ازش داریم رو میتونیم پیدا کنیم یا نه... خودش خوب بازی ایه برای سرگرمی...باید سرگرم کنم خودمو و بذارم بچه غصه دار بیاد پایین تا خودش شاد بره بالا.میشناسمش وسط اشکاش یهو دیدی قهقهه سر داد از خوشی...کودکه دیگه!

20 comments:

  1. رضا قاری زادهAugust 23, 2008 at 9:25 AM

    اوووووووووووووووول

    ReplyDelete
  2. رضا قاری زادهAugust 23, 2008 at 9:28 AM

    دیدی گفتم این کودک احتمالاَ عطف به بچه بازی ماست

    ReplyDelete
  3. رضا قاری زادهAugust 23, 2008 at 9:29 AM

    خداییش ارباب الا کلنگ دیگه بخوای بازی کنی باید بیای سراغ من ... بقیه وزنشون نمی خوره بهت همش می مونن رو هوا فلذا به به

    ReplyDelete
  4. دیپلم افتخاری تقدیم می شود به رضا قاری زاده. هر چند اینا رو که من دیدم نه تو رو اول قبول دارن نه کتایون رو.
    اارباب خوبیش به این هست که می دونی دوباره میری بالا و آسمون آبی رو هم می بینی باز.

    ReplyDelete
  5. واقعن که این کامنت ها برای این پست خود جنس بود دوستان

    ReplyDelete
  6. رضا قاری زادهAugust 23, 2008 at 10:07 AM

    خوب ما اگه اندازه ی آقا فیلمیه هم نتونیم حس و حال ارباب را عوض کنیم که با رخصت از همه ی دوستان باید بریم سرمون را بذاریم بمیریم

    ReplyDelete
  7. سلام
    بچه ها رو جدی نگیز این درس بزرگی است که من گرفته ام.چرا؟ چون
    اون قدیما سلام بچه ها رو جواب نمی دادند دلمون خوش بود وقتی بزرگ شدیم جواب سلاممان را می دن ولی حالا جواب پیرا رو نمی دن.پس نتیجه اینه که زندگی را به آینده موکول نکن همین الان خنده رو از سر بگیر

    ReplyDelete
  8. وارد بخش مدیریت وبلاگم در پارسی بلاگ شدم رفتم سراغ وبلاگ دوستان دیدم که آپ کردین همونجا خوندمش راستش رو بخوایی از این حس ها گاهی به من هم دست میده

    ReplyDelete
  9. حالا بالاخره آخرش من چندم شدم؟...

    ReplyDelete
  10.  بذار یه اعترافی بکنم اون شب که تو اونجور خراب و داغان پاغان امدی اعلام کردی دینوسوس وارد می‌شود من دو دستی بامبی کوبیدم تو سرم به طور مجازی البته، که خدا یعنی دو تا دیونوسوس چطور در اقلیمی بگنجند و چه بکنم حالا اما من هم این امیر رو خیلی دوست‌تر دارم.

    ReplyDelete
  11. یکی از زیباترین منظره های دنیاست وقتی که کودک وسط اشکهاش قهقه سر میده.وای دلم ضعف رفت

    ReplyDelete
  12. امیر این پستت رو شدیدا می فهمم .فکر می کردم من فقط اینطوریم .نگو نرماله

    ReplyDelete
  13. در ضمن با اجازه ات "ایران من بخند" را به بالاترین لینک می کنم.

    ReplyDelete
  14. راه حل خوبی پیدا کردی براش . منم هروقت خیلی افسرده ام می شینم به فیلم دیدن و گاهی روزی سه چهارتا فیلم می بینم هم کمک می کنه زودتر حالم خوب بشه هم جبران فیلم ندیدنهای مدتهای مدید میشه. اما باور کن این افسردگیه هم پدرومادر و علت داره!

    ReplyDelete
  15. مرسی عرفان جان. راست گفتی! البته من فکر می کردم غافله باشه. جدی قافله س؟...این قافله عمر عجب می گذرد ...

    ReplyDelete
  16. مي فروش که نداري فيلمي که نداري ....اي بابا پس اين چه زندگي اي شد؟؟؟

    ReplyDelete
  17. مثل اينکه من سنگين وزنم چون وقتي ميره پايين ديگه بالا نمياد.

    ReplyDelete
  18. دوست دارم داداجی...

    ReplyDelete
  19. کهربا روشنAugust 24, 2008 at 5:23 AM

    می دونید دیوونگی
    یا افسردگی
    یا مرگ
    یا خنده
    یا غصه
    یا اشک
    یا هرچیز لعنتی دیگه که مجبورم کنه فکر کنه
    یا همین چیزی که گفتین
    همین الاکلنگه!
    خسته م
    از همین بازی ها
    همین افسردگی های گاه و بیگاه
    چرا سر درد دلم باز میشه؟
    درد دلم که....
    بی خیال
    .....

    ReplyDelete
  20. امیر تاحالا اینطوری نگاش نکرده بودم . خیلی این تعبیر و تشبیه ات زیبا بود . به دلم نشست.

    ReplyDelete