یک نیمه ذهنم-آن نیمه گه ذهنم را عارضم-دارد مدام با صدای مونو تن همراه با نویز تکرار میکند:«این چیزایی که نوشتی چرت و پرته،از تو نویسنده در نمیاد،تو خلاق نیستی،اینا همه مزخرفه،ببین فلان کس چقدر خوب نوشته،ببین از تو چقدر ایراد گرفتن،داری کار بقیه رو هم خراب میکنی و...»
نیمه دیگر ذهنم را مجبور کرده ام جواب بدهد«ببین این اولین تجربه منه،خیلی هم خلاقم،دارم مینویسم خودش خیلیه،اون یارو هم که میگی اسکار برده بابا جان بریم ببینیم اولین فیلم نامش چه جوری بوده؟»
گذاشته ام این دو تا گیس هم را بکشند و خودم دارم مینویسم.باورتان میشود من،ده ساعت دیروز فقط نوشتم یا وقت گذاشتم برای نوشتن بدون خستگی یا حتی تمایل به خوردن غذا؟
خیلی خوبه، من فکر می کنم حتی اگه هیچ وقت نویسنده خوبی نشی همیشه از خودت راضی خواهی بود که چنین فرصتی رو به خودت دادی، تموم که شد بده ما هم بخونیم
ReplyDeleteچه هیجان انگیز، داری چی می نویسی امیر؟ اصلا یه ذره هم به اون نیمه اولی ذهنت توجه نکن... به نوشتن ادامه بده... خداییش عمو گابو هم روزی ده ساعت واسه نوشتن وقت نمی گذاشت... واقعا هیجان زده شدم از شنیدن این رکورد!!!
ReplyDeleteببخشيد ارباب 10ساعت چيزي نخوردي؟؟؟؟پس معلومه قدرت دوميه خيلي بيشتر از اوليه است..
ReplyDeleteاي رضا بترکي که سر ظهري دل ضعفه انداختيم..
ReplyDeleteمن بودمP:
ReplyDeleteزنده باد آن نیمه ی غیر گه ذهنت !
ReplyDeleteوای نازلی جون اما من هیچ کدومشو دوس ندارم
ReplyDelete