Sunday, October 11, 2009

بی خیال ترومن

هیچ وقت عاشق چیز های وحشی نشوید، اصلن نباید دل به چیز های رام نشدنی داد.هر چه بیشتر دلداده شان شوید، آنها قویتر می شوند.آنقدر قوی که روزی سر به بیشه می گذارند یا بالای درختی می خزند. بعد هم لابد از یک درخت بلند تر بالا می روند. آخرش هم پر می کشند به آسمان و این آخر و عاقبت شمایی خواهد بود که دل به یک چیز وحشی دادید، اینکه مدام چشمتان به آسمان باشد. ترومن کاپوتی- وبلاگ آقای الدفشن- ترجمه از عرفان


 بعد یکی باید بردارد بنویسد که ای ترومن! ای کاپوتی! آخر مگر می شود عاشق آدم اهلی، آدم خوب، آدم در دسترس شد؟ خداییش مگر می شود؟ خیلی که هنر کنی دل ببندی به آدمی وحشی و امیدوار باشی چنان زندگی کنی که گاهی تو در آسمان باشی و او در جستجوی تو ، گاهی او در آسمان و تو چشم به راهش...فقط می شود امیدوار بود که مهر هر دویتان را برای هم اهلی کند...قول شرف می دهم، آدم عاشق اهلی بودن کسی نمی شود!

2 comments:

  1. اصلا این حس مبارزه طلبیه همین که اگه می تونی منو به دست بیار که آدم را عاشق می کنه به یه آدم آسون خیلی که هنر بکنی فقط می تونی عادت کنی

    ReplyDelete
  2. من به این اصل قویا اعتقاد دارم که اساسا آدمها را نمیشه عوض کرد؛ همین اخیرا یه پست مجزا هم راجع به این موضوع نوشتم. بعد اونوقت این اصل رو میشه تعمیم داد به اینکه چیزهای وحشی رو هم رام نشدنی اند. اونوقت زندگی کردن با یه موجود رام نشدنی میشه سراسر تنش؛ میشه عدم آرامش؛ میشه تقلا برای رام کردن؛ چون اساسا بعید می دونم فطرت بشر در دراز مدت در پی تنش باشه و نه طالب آرامش؛ شاید هم اصلا کار به رام کردن نرسه و به قول آقای کاپوتی یک روز اون وجود رام نشدنی سر به بیابون بگذاره و چشم آدم را به ناکجاآباد خیره نگه داره...من درک می کنم که آدم دلش بعضی وقتها ماجرا جویی می خواد؛ که اهداف سهل الحصول رو نشانه نمیگیره؛ اما این تنش در دراز مدت ادم رو از پا می اندازه؛ فرسوده میکنه آدم رو؛ اینه که به نظرم اگه یه چیز رو بخوای برای لایف تایم داشته باشی الزاما باید اون چیز رام باشه، که فطرت بشر رو با ناآرامی رابطه ای نیست... تمام!

    ReplyDelete