Saturday, October 3, 2009

ویرانگری

آدم یک وقت هایی در حال و روز بدش دست به خودویرانگری می زند، خیلی از ساخته هایش را خراب می کند یا حتی ساده تر از آن چیز جدیدی نمی سازد- که در نتیجه معمولن آنچه که تا بحال ساخته خود به خود ویران خواهد شد...بدترین قسمتش این است که یکهو چشم باز می کنی و می بینی انگار به ویران کردن عادت کرده ای؛ حوصله ساختن دیگر نیست...


انگار به ویران کردن عادت کرده ام!

3 comments:

  1. عادت کرده ایم

    ReplyDelete
  2. زمین یه ساختمون باید خاک خوبی داشته باشه ،این قبل از ساختنه و اگرنه خواسته یا ناخواسته چیزی که میسازی به ویرانی می رسه  چه یک آن چه کم کم.

    ReplyDelete
  3. اینجا همیشه چیزی می خوانم که انگار حرف های دلم است. انگار حرف های خیلی از ما است.مثل خیلی از بچه های دیگه که اینجا می آیند من هم گاهی با خواندن و یاد گرفتن هیجان زده و خیلی سپاسگذار می شوم. اما با اینکه هر از گاهی مثلا از بیم خود بسنده بودن حرف میز زنی آدم میترسد وقتی از این ویرانگری یا بدتر از آن نساختن حرف میزنی.می ترسیم یعنی من که می ترسم چون امیرانه دارد اینها را می نویسد اما  از همین نوشته های برای من ترسناک هم انگار که میبینم نقشه های ساختن پیداست. از اینکه میدانی شان معلوم است که می سازی شان آقای نویسنده :)

    ReplyDelete