۱-حس خوبی دارم.حسی شبیه دوباره برگشتن به خط شروع مسابقه و فرصت برای دویدن.باید شلاق زندگی خورده باشید تا بفهمید این فرصت شروع از ابتدای خط چقدر چقدر مهمه...چند وقتی بود که حس میکردم ته خطم.برای همین این حس حالا که انگار آوردنم اول خط و بهم میگن دوباره بدو کلی برام ارزش داره
۲-تو شرکت مشکل دارم.این مشخصه اما ته دلم نمیخوام ازینجا برم.یک دلیلش شاید این باشه که نمیخوام این کار فعلیم کار اول و آخر زندگیم باشه.رویایی دارم برای خودم .یک جور افسانه شخصی که دلم میخواد برم سراغش.پول میخواد قدر اینکه بتونم حداقل هزینه های سه ماهم رو کنار بذارم و جرات و پشتکار.به انضمام اونقدر سرمایه که برای شروع کار لازمه.حتی فکر میکنم بتونم یه چند وقتی هر دو تا کار رو باهم داشته باشم.هم اینجا رو و هم کار دلیم رو...برای همین یک ذره مرددم برای رفتن اما مدیریت محترم اینجا همین یک ذره انگیزه برای موندن رو هم ازم میگیره...فعلن که منتظر بازی روزگارم!
پی نوشت:بودنت میشود سپر،میشود امید،میشود قدرت...بودنت میشود همه چیز دردانه من!
چه خوب چه خوب چه خوب برای يک.
ReplyDeleteمن ميگم منتظر همون بسته باش.
ReplyDeleteنبينم فريبا بياد بگه اول ها
ReplyDeleteسلام.
ReplyDeleteبرایت دعا می کنم و منتظر می مانم.
خوشحالی خوبی است.
من هم می فهمم این دوباره را... شاید از نوعی دیگر.
راستی امیر سوال دیروزم رو جواب که ندادی هیچ، سوال رو هم پاک کردی. الان که رفتم کامنتهاب دیروز رو بخونم که شاید جواب داده باشی دیدم. چرا؟
ReplyDeleteسوال بی ربطی بود؟ گمون نکنم. می خواستم اگه اونیه که من می شناسم، تسلیتی بگم.
من كه بالشخصه كيف كردم و ميكنم از اين پينوشت سرخوشانه و چيزهاي مشابهي كه مدت اخير نوشتي، سرتيپ. به قول كفار، كيپ د بال رولينگ.
ReplyDeleteبحث کار شد! موافقم! به نظر من يک (مهندس) بايد يه چرخ ِ کاری رو بگردونه (استارت بزنه) بعد همون طور که اولی داره می چرخه بره يه چرخ ديگه رو استارت کنه! و... بعد فقط هر چند وقت يک بار کافيه يه هل کوچولو به اين چرخا بدی تا همه با هم بچرخن!
ReplyDeleteبچه ها يه نظر کاری بهتون بدم:
پول به اندازه ی کافی رو زمين ريخته فقط بايد با يه مکانيزمی بتونی جمش کنی.
عجب ربطش چيه بگو ما هم بدونيم. شماها همتون لنگهء همديگه ايد. به اون خانوم هم بگو اگه جواب من رو نده فردا پسورد وبلاگش عوض خواهد شد به عنوان اولين مرحله از عمل
ReplyDeleteنقطه سر خط.....مدت هاست دنبالشم!
ReplyDeleteای کاش همه ی دردانه ها هميشه بودن....!
امير می دونم که به من مربوط نيست اما، اما با عرض معذرت، من خيلی متعجب که چطور ميتونی به اين سرعت بعد از يکی به ديگری علاقمند بشی؟؟!!!!!!
ReplyDeleteاصلا لازم نيست جوابم رو بدهی، حتی ميتونی در کمال آسودگی اين کامنت منو پاک کنی، هيچ هم ناراحت نميشم، اما اين سوال آميخته به حيرت و ترديد، مدت ها بود ذهنم رو درگير ميکرد و شايد الان که باهات مطرحش کردم يک کم ازش سبک شدم!!
شاد باشی گرامی و آرزو ميکنم به کار مورد علاقه ات بتونی برسی.
خب
ReplyDeleteکار دلی
خيلی خوبه
ولی نمی دونم چرا انقد هميشه سخته
و هممون مثه يه آرزو ازش حرف می زنيم
خب البته خيلی سخته
ولی کاش تو بتونی
شهرزاد جان!خوشحالم که سبک شدی
ReplyDeleteآشنای قديمی!تا وقتی نام و نشون نداری جوابی هم نميگيری...وقتی وجود اسم داشتن رو پيدا کردی اونوقت ربطش رو عرض ميکنم
ReplyDeleteدر عين حال:بر فرض که پسورد وبلاگ رو هم عوض کردی.چی رو اثبات ميکنی؟اين که يه مردم آزار بی منطقی؟
ReplyDeleteآقا شريک خواستی روی ما حساب کن!
ReplyDeleteيه بار يه جايی خوندم ارزوها و اوقات و احوالاتتونو به ادمها وابسته نکنين که وقتی نيستند دوباره همه چيو از دست رفته ببينين/ خيلی سخته من خودم باهاش کلنجار ميرم روی چيزايی ميتونم ولی روی يه چيزايی نمی تونم.
ReplyDeleteسوال شری سوال منم بود منم خيلی تعجب کردم ولی بيشتر با خودم فکر کردم اون دختر خانم قبلی که اينجارو ميخونه چه حالی ميشه؟
امير آقا اينجا برات می نويسم، چون ترجيح ميدم کمی خصوصی تر بمونه!
ReplyDeleteنوشتم متاسفم که، اما پاکش کردم، چون جای تاسف نیست، هر کس گنجایش خودش رو داره، تاسف نداره که!
به هر حال خواستم بهت بگم، اگر پست بعدیت رو بخاطر تعجب من نوشتی! بسیار بسیار اشتباه از حرفم دریافت کردی، من اصلا بحثم شک به نوشته های تو نبود، نه از سر عادت میام اینجا نه واسه دلایل مسخره ی دیگه، از دید من نوشته هات ارزش خوندن داشت؛ و در مورد حرفی که زدم، در واقع به خودم برمیگشت، متعجب بودم، خیلی زیاد، که چرا دیگران تونسته و می تونند اینقدر راحت با همچی جریاناتی کنار بیایند اما من نتونستم! برای همین حیرت و شاید آمیخته به غبطه! بود که اون تردیدم رو نوشتم. و شما چه بد برداشت کردی! چیزی که اصلا شاید از تو انتظار نداشتم ـاز هیپچکس هم ـ به هر حال خیلی چیزهایی که به ذهنمم نمی رسید با این برداشتت بهم فهموندی. اما حالا میگم متاسفم، اونم برای خراب شدن یک رابطه ی دوستانه ی اندیشه ها است، که خوب هیچی توو دنیا دائمی نیست.
یک چیز دیگه، من با بيان اين حرفم نگفتم سبک شدم، گفتم از اين سوال، سبک شدم. يک جورايی از زحمت این علامت تعجب.
اميدوارم موفق باشی