به دایی مرحومم که ویسکی خوردن با او نوعی تشرف به مردانگی بود برایم
١-به نظر من می گساری یک کار دلی است.مشروب می خوری برای آباد شدن دل پس در گام اول تا دلت نخواست می نزن.برای فراموش کردن غم و رفع خستگی و افه آمدن راه حل های بهتری هم شاید باشد پس همدلی را غنیمت بشمار در می خوارگی،یا تنها بشین بر سر سفره دختر رز یا با کسی که دلش مثل دل تو جهان را ترجمه کند دم به دم.
٢-سفره مزه باید رنگین باشد.یادت باشد به نیت مزه مزه کردن لذت مشروب میخوری نه برای مست شدن.سفره گشوده مزه میشود همتای سفره پهن دل و یادت میاندازد باز که با هر به سلامتی، داری دل میگذاری وسط.اینکه مزه چه باشد بر میگردد خیلی به اینکه مشروبت چیست.مثلن با ودکا آب انگور سیاه برای رقیق کردن مزه توام شود با کمی زیتون شور و اندکی کالباس مرغوب و چیپس تند فلفل و ماست خوب موسیر و...چه ها که نشود
٣-وقتی تنها می میزنی یا با رفیق ناب یا با یار جانی،جدا از حال و روزت مطمئنم که ته دلت شادی.این شادی صدای بیرونی میخواهد برای خودش.صدایی که توام شود با صدای جرینگ گیلاس ها وقتی میخورند به هم.مثلن شب سکوت کویر شجریان خوب ایده ایست برای زمان می گساری.وقتهایی که شجریان دارد میخواند«تو که نازنده بالا...»یا«ای عاشقان...» و یا...وقت مناسبیست برای به سلامتی گفتن.به سلامتی دلدار و خانواده و رفیق که می زدی یادم داده اند که پیک اخر را بخورم به سلامتی هر کسی که کسی را دوست دارد.میپرسی پس آن قسمت شب سکوت کویر که کلام ندارد چه؟
۴-وقتهایی که صدای شجریان نیست دقیقن هنگامیست که دل بدهی به کمانچه کلهر و دوتار حاج قربان.وقت وقت شعر است.شراب بی شعر اصلن مگر طعم هم دارد؟شعر خوب مزید مستیست چنانکه از جایی دیگر نمیدانی مست شعری یا مست می.به سلیقه ات کتاب شعری بگذار دم دست.من مثلن این شبها دو تا کتاب عباس صفاری اضافه شده اند به کتاب ابتهاج و شعر شاملو.بگذار موسیقی تو را ببرد و ریتم خواندن شعرت را تعیین کند.بلند بلند شعر بخوان و به تپق زدن هایت بخند.بودن را در یک کلام تمرین کن:بودنی که که از دل شعر و شراب سر راست میکند
۵-آخر ماجرا همان اول ماجراست.دلت که دید می در راه او خرج شده شاد میشود و شروع میکند به حرف زدن با تو.حالا وقت گوش کردن است و دلداری...یکدله باش با دلت و گوش کن به ندای درون.حرفهایی میشنوی که هرگز گمانش را نمیبردی از دل.این اوج لذت مستی است، نوشت باد...حرف آخر اینکه این حال نماندنیست.دل مبند بهش.لذتش را ببر ولی اسیرش نشو...باید که یاد بگیری به وقتش رهایش کنی و خلاص تا رهایت کند و خلاص!
همین
به به... چه شود!!!
ReplyDeleteبند سوم ازهمه بهتر بود و خوشمزه تر بگمانم!
پست این بارت واقعا برام عجیب بود. یعنی چی؟؟!!!
ReplyDeleteچی یعنی چی ترز جان؟
ReplyDeleteمن بی می ناب زیستن نتوانم
ReplyDeleteبی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
اینقدر ویسکی های تقلبی زیاد شده!! معلوم نیست چی قاطیش می کنن! تازه گرون هم شده! دیگه از پول تو جیبی ما دانشجوها بالاتر رفته! من هنوز نمی دونم تهران کجا باید گیر بیارم!!! در مورد شب سکوت کویر که من بدون ویسکی هم باهاش مست میشم! با صدای استاد
ReplyDeleteاز هرچی عرقخوره بدم میاد
ReplyDeleteبه عشقم به کسی که فکر میکردم دوستم داره گفتم خیلی از مشروب بدم میاد یا باید منو انتخاب کنی یا اونو . اونم مشروبو انتخاب کرد و منو تنها گذاشت یعنی منو تونست ترک کنه ولی مشروبو نه!!!به نظرتون میشه به همچین آدمی گفت عاشق؟؟شما آقایون اگه عشقتون چنین چیزی ازتون بخواد چیکار میکنین؟
دقیقا همین بلا سر زندگی من اومد باایه شیشه مشروب اومد بیرونش کردم رفت که رفت الان سالها میگذره شاید بیست سال دیگه نتونستم با کسی غیراون اروم بشم خودم شدم رفیق کسی که مشررب خوره و هم پایش شدم. باید همپایش بشی ن طردش کنی تا با هم پایه شزن باش بتونی مشروب رو ازش بگیرس چون زور مشروب از هر زنی بالا تره.
Deleteعرض به حضور مقدس و همایونی ارباب در باب این پست جنابعالی: http://amirane.persianblog.ir/post/875 با مضمون چطور می شود یک... را دوست داشت
ReplyDeleteباید عرض کنم خدمتتون اگر امروز اعتماد ملی خریده باشین و صفحه اول رو باز کرده باشید می بینید که تموووووووم اون بیلبورد ها مربوط می شدن به فیلم: چطور می شود یک تیغ زن را دوست داشت.
خاکیم همه چنگ بساز ای مطرب////بادیم همه باده بیار ای ساقی
ReplyDeleteبه سلامتیت می خواستم یه کامنت بذارم و اول بشم که نشد.انقدر که یهو غرق شدم توی این آداب می گساریت. یه جور آرامش داشت توش که دلم بدجوری محتاجش بود. آخرش عالی بود به نظرم امیرحسین
ReplyDeleteحالا با هیچ کدوم هم موافق نباشم با بند 5 خیلی موافقم
ReplyDeleteبه سلامتیت!
ReplyDeleteولی تو کافه خوردن و مست شدن دسته جمعی یه حال دیگه داره.
ReplyDeleteشراب خانگـــی ترس محتسب خــورده
ReplyDeleteبه روی یــار بنوشیم و بانگ نوشانوش
دوست عزیز:
ReplyDeleteبه یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
بعد مدتي كه نشستم پاي وبگردي به اي پست محشر شما برخوردم و خوب نمي شد كه براش كامنت نذاشت كه.. خيلي لذت بردم و دوست داشتم اين پست رو.
ReplyDeleteمي گرچه حرام است ولي تا كه خورد
زان پس به چه مقدار و دگر با كه خورد
چون اين سه شرط شد راست بگو
مي را نخورد مردم دانا كه خورد؟!
اصلا هر چی مشروب نخوری از مزه نباید گذشت ... بخصوص که سالاد ماکارونی و }انبون مرغ و خیار شور و زیتون و آب میوه و .......... اصلا مشروب رو ول کن و مزه رو بچسب
ReplyDeleteاوه در ضمن این دکتر البرز همون دکتر البرز استاد ادبیات بود ... این چیزی که نوشتم مال همون موقعی بود که باهاش کلاس داشتیم ....
ReplyDeleteاز بیخ راجع به این پست باهات مخالفم !
ReplyDeleteهر چه باشد .شب شراب نیرزد به بامداد خمار.
ReplyDeleteاین مستی نه آن مستی است.
شما از خون من مستید.
از خونی که می نوشید.
از زهر دلم مستید.
بعد یک سوال کاملا تخصصی راست می گویند که معنای پفیوز (خیلی ببخشید من هرگز آدم بی ادبی نیستم) به معنای کسی است که فقط مزه خور است و بساط را گرم می کند .
ReplyDeleteباز هم تاکید دارم واقعا سوالم مودبانه است
سلامتیت رفیق!
ReplyDelete