صبح می آمدم شرکت و داشتم با خودم قرار میگذاشتم به تلافی پرخوری آخر هفته یک برنامه سفت و سخت کم خوری برای خودم وضع کنم تا نرود آبرو از پهلو ها به در و یا یه همچین چیزایی.سرشار از اراده با عزمی راسخ و آتشین آمدم شرکت.در حد فاصل کارت زدن و رسیدن به اتاق ناگهان بوی نان بربری پیچید در فضا و چنان شد که دامن از کف برفت.از علی آقا-آبدارچی معزز-پرسیدم آقا نون گرفتی؟با لهجه شیرین اذری جواب داد بعله نون گرفتم تازه پنیرم داریم.مثل اسپند بر آتش جستم سوی آشپزخانه و نان بربری تازه و پنیر زدم توی رگ خفن...در نتیجه برنامه ریاضت کشانه من در گام اول فی الواقع سر زا رفت
پی نوشت سانچویی:ارباب!خدا فردا رو که ازت نگرفته بازم بنداز رو کول فردا مسوولیت رو و از فردا یا علی
پی نوشت رفیقانه:انقدر شنیدن صدای سرحالت کیف داشت که نگو آرش جان
اول اول اول
ReplyDeleteو من در جایی که حرف شکم است بی شک اول می شوم لالای لای...نوش جونت.بوش تا اینجا اومد.احساس کردم منم خوردم
ReplyDeleteاصلن می دونی چیه امی من به این نتیجه رسیدم این همکار ها و آبدارچی ها از عوامل استکبار جهانی هستن.هی با این نون بربریهاشون باعث می شن آدم بهشون محتاج باشه!
ReplyDeleteمن پیشنهاد می کنم علی آقا رو صدا کن این پستو ببینه درست میشه!
ReplyDeleteنمي فهمم چرا اينقدر اصرار داري به رژيم ؟ نكنه سياسي شدي ؟؟؟
ReplyDeleteدر مورد دولت مهر ورز هم بايد بگم تقصير خودته . اگه فراكسيوني از دوستداران فوتبال تشكيل داده بودي اونوقت هر وقت برق مي رفت روي سر يكي از اعضاي فراكسيون خراب مي شدي ! و ايضاً آنها . اينطوري مهرورزي در تمامي سطوح جامعه انتشار پيدا مي كنه . پس بيخودي خون خودتو كثيف نكن .
صبحانه رو ول کن جادو میکنه از ناهار شروع کن
ReplyDeleteپس کجا موندی؟؟
ReplyDeleteواقعا علی آقا یه کارهایی انگار کرده ها! نیستی؟
ReplyDelete