Tuesday, June 17, 2008

آخرین روزهای جمهوری

شرایطمان شده تلفیقی از  شهریور بیست که رضا شاه از تسلیم به اولتیماتوم متفقین سرباز زد و سیل نیروهای خارجی را راهی کشور دید و آخرین روزهای پسرش مثلن دیماه ١٣۵۶.شرایط داخلی به مرز گسست نزدیک است:تورم افسار گسیخته که هر روز از جایی بیرون میزند،قطع برق روزانه،افشاگری های داخلی و خارجی در مورد فساد مالی و اخلاقی مدیران و تصمیم سازان سیستم ،انسداد سیاسی و سخت گیری های فناتیک اجتماعی...در بعد خارجی هم میبینید که هنوز سولانا به تهران نیامده موج جدید فشار ها علیه ایران شکل گرفته و همه از رد بسته پیشنهادی غرب حرف میزنند.مسدود کردن دارایی های خارجی ایران و ممنوعیت واردات بنزین احتمالن گام بعدی تحریم هاست این اقدام سیاسی احتمالن حمله محدود نظامی به برخی تاسیسات و پایگاه های نظامی را هم در پی خواهد داشت. به نظرم حاکمیت دارد به تدریج عنان کار از دستش خارج میشود.داریم وارد سیاهچاله ای میشویم که اصلن مشخص نیست میتوانیم از آن خارج شویم به این زودی ها یا آن طرف سیاهچاله اصلن چه اتفاقی میافتد.ما ملت با دست خودمان این سرنوشت را برای خودمان ساختیم:با خانه نشستن در تیر ماه ٨۴ و یا بدتر از آن رای دادن به مهرورز خان حالا هنوز هم فکر میکنم شانسی وجود دارد برای نجات.بزرگترین خطری که امروز ما را تهدید میکند نه اشغال نظامی که یک جنبش همه جانبه فاشیستی است.جنبشی که همه چیز همه چیز دارد برای قبضه کردن صد در صد قدرت:پول سرشار نفت در صندوقش،قرائتی استبدادی از دین در چنته اش و میلیشیای چماق دار در پایگاه های بسیجش...این جریان همه چیز همه چیز دارد.بروید تاریخ آخرین روزهای جمهوری وایمار را بخوانید و ببینید چطور مردم به جان آمده از تهدید خارجی و هرج و مرج داخلی دل باختند به کوتوله ای به نام هیتلر و جهانی را به خون کشیدند و خودشان را برای سالیان سال خاکستر نشین کردند.همه چیزمان وایماری شده این روزها.من از ته دل میترسم روزی برسد که زیر چکمه خونتای نظامی و فتوا های استاد مصباح حسرت دوران اقای خامنه ای را بخوریم.به خدا خطر از آنچه که فکر میکنید نزدیک تر است به ما حتی از رگ گردن!


برای نجات از فاشیسم کور سوی امیدی اگر هست نه به اصلاح طلبان که به بخش سنتی محافظه کاران است.به علی لاریجانی،حسن روحانی و  ناطق نوری...به تلفیقی از روحانیت و بازار.به این دو پایه ناقص اگر طبقه متوسط هم اضافه شود میشود امیدوار بود برای مشروطه ای دیگر، به نجات از فاشیسم.باید پشت محافظه کاران سنتی صف بکشیم.باید جبهه هاشمی را تقویت کنیم،باید باید باید.خانه نشستن ما را به این روز انداخته مباد که هاویه ای سخت تر از این را با انفعال بسازیم برای خودمان.تالیران وزیر خارجه ناپلئون زمانی میگفت برای خاطر فرانسه اگر لازم باشد شیطان را هم به آغوش میکشم.برای نسل ما شاید زمان به آغوش کشیدن ابلیس رسیده باشد:برای ایران و برای خودمان


پی نوشت:نوشته ای دارم یک تیر ماه ١٣٨۴.امروز را تقریبن دقیق دیده بودم و کسی گوش نکرد.حالا لااقل پیش وجدان خودم شرمنده نیستم که میشد کاری کرد و من نکردم.امروز هم دارم آینده را میبینم که میتواند چقدر تیره باشد کاش گوش شنوایی یافت شود برای این هشدار

21 comments:

  1. برادر ،شما کظم غیض بفرما!

    ReplyDelete
  2. شاید اینها را باید به دوستانی گفت که دایمن غرغرانه از وضع موجود شکایت می کنند و رفتن را تنها راه نجات میدانند!

    ReplyDelete
  3. پای عمل که می شه همه جا می زنن!

    ReplyDelete
  4. بعضی وقت ها فکر می کنم کاش کشورم نفت نداشت..

    ReplyDelete
  5. تلخه اما عین واقعیت.سنگی که 17 میلیون به چاه انداختن 70 میلیون نمی تونن درش بیارن!

    ReplyDelete
  6. ای بابا امیر چه انتظاری داشتی و داری ؟ ما ترمز بریده به سمت قهقرا میریم ...


    می نوشتم ولی ف ی ل ت ر شده بودم دوباره .

    ReplyDelete
  7. به نظر می رسد تا خفقان کامل یک سال دیگر بیش نمانده و آخرین ضربه را سال 88 خواهیم دید.
    ولی اصلاَ دوست ندارم خودمو ناراحت کنم! بایستی دلیرانه بود !

    ReplyDelete
  8. چه خوب انقلاب بلدیا..کاش جای من امتحان میدادی خان جان.,

    ReplyDelete
  9. اما گمونم یه کوچولو تحریف شده..

    ReplyDelete
  10. موقع انتخابات قبلی ریاست جمهوری ما هم این روز ها را می دیدیم. آن روز فکر می کردم با این گوشزد کردن ها امیدی به بهبود هست. می شود مردمی را تشویق کرد بروند رای بدهند تا بلکه به این روز نیافتیم. اما خوش خیال بودیم. نشد که نشد. نمی دانم چه می شود اما از این ملت دیگر بیشتر از این که دارم می بینم انتظاری ندارم.

    ReplyDelete
  11. پاسخ به سوال استراتژیک رضا و امیر عزیز را می توانید در کامنت دانی همان پست مشاهده کنید!

    ReplyDelete
  12. چون راه رفتن آموختم، به دويدن پرداختم. چون پرواز كردن آموختم، ديگر براي جنبيدن نياز به هيچ فشاري ندارم.

    ReplyDelete
  13. امیدوارم دیر نشده باشه هنوزم

    ReplyDelete
  14. خطر رو کاملا میشه حس کرد اما اینکه از ترس شیر بریم تو دهن ببر یه بحث دیگست.. دارم فکر می کنم که آیا جز این سناریو که گفتی راهی نیست... راستش مدتهاست یه سناریو تو ذهنمه که به دلایل امنیتی اینجا نمی نویسمش.. شاید یه بار آنلاین راجع بش صحبت کردیم دلم میخواد نظرت رو بدونم.

    ReplyDelete
  15. سلام امیر . پستت رو نخوندم هنوز .

    فقط اومدم تبریک بگم قهرمانی اس اس رو .

    تو این روزایی که دل و دماغ خندیدن هیچ رقمه نیست دیروز  و دیشب از ته دل خندیدیم .

    عشق است استقلال

    ReplyDelete
  16. من هم نگرانم ... اوضاع خیلی قاراشمیشه ... باید هشیار بود ...

    ReplyDelete
  17. خیلی می ترسم برادر... من فقط می دونم بدترین کار همین نشستن ها و منفعل بودن هاست... ولی واقعا مخم کار نمی کنه که چه میشود کرد

    ReplyDelete
  18. آقای دیوانهJune 18, 2008 at 1:28 AM

    http://www.znu.ac.ir/members/madadi_hassan.html

    ReplyDelete
  19. من تا به حال ندیدم که تو چیزی رو پیش بینی کنی و اتفاق نیفته.هرچی فکر می کنم میبینم به موردی بر نمی خورم

    ReplyDelete
  20. تیره تر از اونی که بشه فکرش رو کرد...
    بیچاره بچه های ما...

    ReplyDelete
  21. آرمان آریاییJune 22, 2008 at 7:42 AM

    من هنوز هم معتقدم جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند..تا اتمام ریاست جمهوری بوش جنگی نخواهد شد و تلاش برای زندگی بهتر تنها با اصلاحات میسر است!(البته اصلاحات بر پایه منطق)...به امید فردای روشن برای من تو و تمام مردم دنیا

    ReplyDelete