سلام! نوشته های بعضی از دوستان در اين چند روز اخير منو به اين نتيجه رسوند که شايد بد نباشه در مورد طرز تفکر بخشی از جريان روشنفکری ايران يه نقد کوچيکی انجام بگيره،اميدوارم بتونم حق مطلب رو ادا کنم
۱-ايکاروس در اسطوره های يونانی ،مرديست که در جزيره کرت زندانيه و راهی برای فرار نداره،اون برای گريز از وضعش دو بال ميسازه و اونها رو با موم به تنش متصل ميکنه،بعد از روی بلندی میپره و موفق ميشه با پرواز از زندانش بگريزه ،همه چيز خوب پيش ميره تا اونجا که ايکاروس چنان محو حرکت در ارتفاع و لذت اوج گرفتن ميشه که بيش از حد به خورشيد نزديک شده و حرارت خورشيد موم بالها رو اب ميکنه،درنتيجه ايکاروس سقوط کرده و ميميره!
۲-روشنفکر در گام اول بايد قادر باشه حداقل يک قدم جلوتر از عامه مردم رو ببينه،از بالا به وقايع نگاه کنه تا سير منطقی حوادث رو با توجه به گذشته و حال در اينده پيش بينی و نظريه پردازی کنه،به همين نگاه از بالا و به جلو روشنفکر به صورت معمول جدا از بدنه جامعه به نظر ميرسه و دچار تفاوتهای نگرشی و بعضا رفتاری با عام جامعست!
۳-چيزی که اين روزها بسيار به چشمم رسيده،نوعی عقده ايکاروس در جامعه روشنفکری ايرانه! اين گروه از دوستان به دليل تمايل شديد به بررسی وقايع از بالا و متفاوت بودن با نه تنها بدنه جامعه که حتی جريان عام روشنفکری،با اصرار عجيبی سعی در اوج گرفتن ميکنند تا از بالا و بالاتر وقايع رو ببينند و در نتيجه از ارتفاع بالا همه چيز چنان تغيير يافته به نظر ميرسه که ما شاهد نظريه پردازی های بسيار غريب از اين دوستانيم!نظريه هايی که به حق با جو رايج متفاوته!! من به عينه احساس ميکنم خطر سقوط مانند ايکاروس اين بخش از جريان روشنفکری رو به شدت تهديد ميکنه.
۴-تا اونجا که به من مربوطه در عين احترام و حتی علاقه به برخی از چهره های اين جريان ايکاروس زده،اين دوستان ميتونن هر قدر که خواستن به خورشيد نزديک شن تا حتی در صورت تمايل غير مومهای بالشون خودشونم ذوب بشن اما مشکل در اونجاست که من و امثال من هم مسافر همون سفينه ای هستيم که دوستان به سمت خورشيد هدايتش ميکنن و شعف از بالا نگاه کردن چنان سرمستشون کرده که به ذوب شدن اتصال بالهاشون توجه نميکنند
۵-تحليل های غريب در زمينه انتخابات رياست جمهوری و نتيجه گيری های غريب تر از اون-در عين احترام من به نظريه پردازها- صرفا بازتاب همين عقده ايکاروس در نظريه پردازيست!دوستان چنان اوج گرفتن که احتمالات بسيار بسيار کوچکی رو ميبينن که احتمال وقوعش نزديک به صفره ولی واضحات در حال وقوع رو به دليل همين ارتفاع بيش از حد تشخيص نميدن.
۶-اميدوارم اخر عاقبت همه ما اعم از جريان ايکاروس مال و ما مثلا روشنفکران چیپ و لمپن که به دور از شان روشنفکری با حرکت عامه هماهنگ شديم و زمان رو صرف نظريه پردازی های شگفت اور نکرديم به خير بشه! حضرا ما توش توان ازمون و خطا عقايد سورئاليستی شما رو نداريم!
پی نوشت ۱:اين مصاحبه محمد قوچانی رو با روز بخونين.توصيه ميکنم دقت کنيد فاشيسم وقتی شکل ميگيره که جريانی اقتدار گرا و تماميت خواه که ابايی از خشونت ورزيدن نداشته باشه دست به دست طبقه فرودست ميده که فريب شعارهای اين جريان اقتدار گرا رو خورده و تبديل به پياده نظام اين جريان گشته! تحليلی از ارای احمدی نژاد نشون ميده که اراش شامل ارای بسيجيان و سپاهيان به انضمام ارای طبقات حاشيه نشين و به اصطلاح مستضعفه! از روشنفکران ايکاروس گرا ميخوام دقت کنن به اخرين روزهای جمهوری وايمار،به شرايطی که از دموکراسی و صندوق های رای در آلمان و ايتاليا هيتلر و موسولينی ظهور کردند! خطر جديه.
پی نوشت ۲: دلايل اينکه چرا به هاشمی رای ميدم و چرا احمدی نژاد رو نفی ميکنم رو به کل تو آزاديخواهی نوشتم.دوستان مردد بخونن شايد کمک کنه!
چند سال پيش حجاريان توی همشهری ماه مقاله ای نوشته بود با نام: عليکم بالحواشی... يادت مياد؟
ReplyDeleteمربوط به روشنفکراست پس شامل من نميشه...:(
ReplyDeleteمنم بی تقصيرم و بی نظر!
ReplyDeleteسلام . واسه اينکه بتونم راجع به پستت بی پيش فرض نظر بدم نوشته زيد آبادی رو دقيق خوندم . چيزی به اسم عقده ايکاروس رو قبول دارم . يعنی اين رو که در بعضيها وجود داره و حتی ممکنه در بعضی نمود هم بکنه . اما ..........
ReplyDeleteبه نظر من زيد آبادی هم ! از اين عقده به دوره . من اون رو به عنوان ادمی کاملا منطقی و متعادل قبول دارم . ... یا دستکم تصورم درباره اش همیشه این بوده ...
ReplyDeleteاين روزا از همه عقايد جالبی ميشنوم که حکایت از عدم روشن فکريشون داره .. يه مشت عقايد عاميانه .. ولی نظر من يه چيز ديگه هست که با اين وضع بی خيالش شم بهتره ..
ReplyDeleteسلام ......وبلاگتو ديدم وبلاگ ملس و با حالی داری ......تونستی يه سری هم به ما بزن .....
ReplyDeleteنگاه جان! شايد من نبايد لغت عقده رو استفاده ميکردم،تو داری نسبت به اين لغت جبهه ميگيری ولی اقرار ميکنم کلمه بهتری که منظور رو برسونه پيدا نکردم.من هم به زيدابادی بسيار احترام ميذارم ولی به نظرم گرفتار همين پروژه ايکاروس شده.ممنون که خوندي و نظر دای!
ReplyDeleteباشه دوست من . پروژه . گفتم اين پروژه وجود داره و نه فقط تو عرصه سياست . همه مون هم بايد بپاييم که دچارش نشيم . و فقط اونايی ازش می رهند که دائم دارند خودشون رو نقد می کنند و من معتقدم زيد آبادی هم ! جزء اين دسته است .
ReplyDeleteاووووف .. ای بابا .. اين چه وضعشه آخه ..
ReplyDeleteمی دونی اين ايکاروس خاصيت ادماس...نه فقط روشنفکرا...می دونی گاهی فک می کنم همه روشنفکر و عيره عادت تدارنctrl+f5 رو بزنن
ReplyDeleteسلام امير جان... شرمندهام... حالم زياد خوش نيست... بعدآ میخونم... اين رو بخون:http://www.emrouz.info/ShowItem.aspx?ID=3505&p=1
ReplyDeleteخوندم... من نمیخوام کسی رو بکوبم ولی خداييش يه تحليل معقول و منطقی از اين حضرات تحريمی «ايکاروس مال» نديدم... بابا تو رو خدا يکی بگه بعد از تحريم(که البته جواب هم نداد) قراره چه اتفاقی بيفته... آقا خيلی نوکريم... يا حق!
ReplyDeleteمن نمیدونستم منظورت مقلهی زيدآبادی بوده... رفتم خوندمش... اين تحليلهای در خلأ از زيدآبادی بعيد بود... تحليلهاش رو خيلی راحت ميشه پاسخ گفت و رد کرد... عجيبه... انگار انتخابات يه ويروسيه که شايع ميشه و حال و هوای همهی آدمها رو از اين رو به اون رو میکنه... شايد جوابش رو برای «روز» بفرستم... یا حق!
ReplyDeleteانتخابات بيهوده........
ReplyDeleteروشنفکر .... نه بابا هنوز به حرف « ر » نرسيدم تو « الف » گير کردم اساسی !
ReplyDeleteامير جان با توجه به دلايلی که تو وبلاگ سينا نوشتم ، با تمام نفرتم منم به هاشمی رای می دم .
ReplyDeleteسلام..برای عرض ادب خدمت رسيدم..تشريف نداشتيد...راستی! تيتر بمروز روزنامه شرق توی يه صفحه ش اين بود: تلخ مثل عسل!! اول فکر کردم از تو چيزی نوشته!بعد ديدم نه!
ReplyDeleteبيچاره زيدآبادی ! بعيد ميدونم حتی خودش رو روشنفکر بدونه ...
ReplyDeleteبابک احمدی تو يه جلسه يی تمام وجوه روشنفکری رو برشمرد و همه ی تعاريف رو و دست آخر به اين نتيجه رسيد که روشنفکر کسي ست که در ديسکورس خودش تغيير ايجاد کنه يا عزم تغيير داشته باشه .
ReplyDeleteسلام وممنون به خاطر همه لطفايی که بهم داری دوست خوبم
ReplyDeleteامير خان! مسافرت تشريف دارين؟؟شمال نکنه؟؟!! ... اخه هر کيو از اطرافيان ميبينم ؛اين ۲ روزه رفتن شمال!:)
ReplyDeleteدر مورد نظر انتخاباتيت اگه دوست داشتی سری به من بزن / يا حق
ReplyDeleteشرط می بندم پيش بيني هم اونايی که از بالا می بينن هم از پايين... در مورد آينده درست نيست.
ReplyDeleteبا با جان من که گفته بودم بايد به هاشمی رای بدهيد . قهر نکن
ReplyDeleteراستی در صورت انتخاب احمدی نژاد در فردا (زياد هم دور از ذهن نیست چرا که برادران مصلح{ منظور همان اصلاح طلبان پیشرو میباشد} روی هرچی انگشت ميذارند گند ميزنند) نام سمند در ايران خودرو به ذوالجناح تغيير ميابد.
چرا امير؟؟ نه تصادفا اين دفه باهات کاملا موافقم ، حالتو ميگم..چی شده ؟ :(
ReplyDeleteايول! ايکاروس همون اتوبوسهاست ديگه؟ اسم اون يکيشون هم رو تاير های اتوبوسها بود قبلا ولی الان ديگه همه شون شده بارز!
ReplyDeleteسلام امير. سلام امير. فکر میکنم بیريشهايم. آلزايمر داريم. شرف روسپیها ديگه از ماها بيشتره. انگار ديگه کسی ريشه تو اين خاک نداره. تکه تکه شديم. اين يعنی فروپاشی و تمام. واقعاْ ديگه چيزی برای نگرانبودن پيدا نمیکنم. فاشيسم اگر نياد، خيلی زندهاست. هيچکس رو راحت نمیذاره. از يه چيز متنفرم امير، از سنتهای عقل مدرن. حتماْ دربارهاش مینويسم. هيچ هم دلگير نيستم. روشنفکر جماعت مشکلشون اينه که بيشتر روشنفکرن تا آدميزاد. اگه به قول تو يه کم جلوتر از دماغشونو میديدن، لزومی نداشت وقتی از ترس فاشيسم و خفقان پشتشون بلرزه به دريوزگی و پرت و پلا گفتن متوسل بشن. زنجيره پاره پاره روشنفکران ايرانی از نظر من يه مشت احمق بیبتهاند که تو خلاء زندگی میکنند و فقط تو شرايط آروم حرفای قشنگ ابلهانه تخديری میزنند. راهی به رهايی از اينا پيدا نمیشه. ملکيان میگفت روشنفکر بايد تقرير حقيقت کنه و تقليل مرارت بده. ادوارد سعيد هم روشنفکر بود، ولی هيچوقت يادش رفت که اول آدمه. اصلاْ اين بیخاصيتها چه درکی از خودشون دارند؟ به جهنم که اينطورين! تو که کار خودتو کردی، من هم همينطور و خيليهای ديگه.
ReplyDeleteمن فقط منتظرم زمان بگذره تا ببينم چی پيش میآد، الآن اصلاْ جرات فکر کردن به هيچ چيز رو ندارم. ديگه حتی به شعور خودم هم اعتماد نمیکنم. ما با همه برآوردهای غلط و همه شيوههای اشتباه. ما که هميشه خوابمون مفيدتر از بيداريهای کاذبمون بوده. يک ليوان آب میخوام. همين.
ReplyDeleteميشه چند تا از اين تحليل هايی که دچار اين عقده شدن به من معرفی کنين؟...ممنون ميشم.
ReplyDelete