سلام! حتما بيشترتون عکسهای اکبر گنجی رو ديديد،صبح يه آن احساس کردم تمام انرژيم رو از دست دادم وقتی اون عکسها رو ديدم.جز دعا کردن براش کار ديگه ای از دستم برنمياد.دارم بيخود جون ميکنم چيزی بنويسم.نميدونم نتايج همون عقيم بودن زبانه يا خود سانسوری و ملاحظه کاری که اين روزا تو نوشتن دارم،يا ...واقعا نميدونم ولی يه روزهايی نوشته ها خودشون رو به من تحميل ميکردن ولی اين روزا احساس ميکنم به قول عرفا دچار قبض شدم.حرف انقدر هست که به صد دفتر هم نتوان گفت ولی واقعا نميدونم چرا نوشتنم نمياد.الان دلتنگم.مخمورم،تنهايم و...هيچ کدوم از اين احساس ها رو هم دوست ندارم.ياهو مسنجر عزيز هم از ظهر باز نميشه لااقل چند کلمه با يکی حرف بزنيم ...در هر صورت نميدونم.صبح تو تاکسی سعی کردم از ديوان شمس چند غزلی بخونم ولی ديدم هيچ حظی نميبرم از خوندن مولانا،فهميدم که قبض جدی در راهه....
بادها مي آيند
بادهاي غريب ،
مي آيند.
مي آيند
و خانه ي من كه سست؛
با سقف معلق،
و خيال من كه بي سرپناه...
...این شمع در حال خاموش شدن است. ولی این صدا خاموش نخواهد شد. این صدا، صدای زندگی مسالمت آمیز، تحمل دیگری، عشق به انسانیت، ایثار برای مردم، حقیقت طلبی، آزادیخواهی، دموکراسی خواهی، احترام گذاردن به مخالفان، پذیرش سبکهای مختلف زندگی، تفکیک دولت از جامعهی مدنی، تفکیک سپهر خصوصی از سپهر عمومی، تمایزِ نهاد دین از نهاد دولت، برابری تمامی انسانها، عقلانیت، فدرالیسم در چارچوب ایران دموکرات، نفی خشونت و... است.
این شمع در حال خاموش شدن است امّا این صدا، صداهای بلندتری به دنبال خواهد آورد:
شب با تابوت سیاه،
نشست توی چشمهاش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک
اکبر گنجی زندان اوین ١٩/٠٤/١٣٨٤
داش امير دلم ميخواد تا صبح بهت فحش بدم. دلم می خواد از هر کی هر چی به دل دارم سرت خالی کنم. دلم ميخواد بگم هه, پس کاری نمی تونی بکنی؟ بگم زندگی با زير پا گذاشتن شرافت از مردن خيلی بد تره. و خيلی چيزای دیگه که مثل هميشه هيچی در موردشون نمی گم. فقط يه سوال. داش امير حالت بهتره؟
ReplyDeleteسلام دوست جون.جالبه که منم به "حناق فلسفی" رسيدم!:)) حالا معنيش چی ميشه بماند! شعر هم بسيار به جا بود.
ReplyDeleteبله گنجی و ..................... چه بگويم که گفتنيها را ميدانی تو ....................
ReplyDeleteاِِِااا من که اومدم اون نامهء گنجی نبودش. اما خوب قبلن خونده بودمش. خيلی دردناکه.دردناک يعنی درد تا مغز استخوان و سيخ شدن موهای بدن!
ReplyDeleteوين نغمه ی محبت ...بعد از من و تو ماند...تا در زمانه باقيست...آوای باد و باران...
ReplyDeleteمخمورم...
ReplyDeleteانسان های آزادانديش بی شماری پر کشيدند...فرياد......
ReplyDeleteخاموش شد ستاره
ReplyDeleteافتاد روی خاک
سلامبرامير. مگه ما تو اين کشور چند تا مثل گنجی داريم، ... به خدا اگه گنجی رو از ما بگيرن ...
ReplyDeleteسلام امير جان....زياد نگران نباش...گنجی به زوديه زود ازاد ميشه ...بهت قول ميدم :)
ReplyDeleteاره امير جان ؛ اون عکسا حال همه رو گرفته ...
ReplyDeleteشاید بیشتر از دردناکی سرنوشت گنجی ؛ این عکسا تلخی سرنوشت ما رو نشون بده ...
و گنجی آينه ايه از گوشه کوچيکی از اين سرنوشت ...
ReplyDeleteخدا خدا می کنم که گنجی آزاد شه و بيشتر خدا خدا می کنم که با آزاد شدن گنجی ، گنجی های ديگر فراموش نشن.
ReplyDeleteسلام . نبينم پکر باشی
ReplyDeleteحرفی باقی می ماند ..............؟!!
ReplyDeleteسلام امير خان..عکسها بد جوری دل آدم و به درد ميارن..ولی از ما چی ساخته است؟؟؟از اين جمله متنفرمممم ولی خوب......
ReplyDeleteمنم می گم رهايش می کنند دلم اين طور می گويد. دلم اين طور می خواهد.
ReplyDeleteو اکبر گنجی های ديگر..
ReplyDeleteامير جان خوبی؟
ReplyDeleteو ما چه می کنيم جز نگاه؟...ايکاش ايکاش پژواک صدايی می بودم حتا...يا ثانیه های کورسوی جرقه ی کبريتی از پس تاريکی...به عکس های گنجی نازنين اما ..ما چه می کنيم جز نگاه؟
ReplyDelete...هر شب ستاره ای به زمين می کشند و باز...اين آسمان غمزده غرق ستاره هاست...
ReplyDeleteسلام امير نازنين. منم عکسها رو ديدم. گنجی برای منم عزيزه قابل احترامه و قابل تحسين. اينو اول گفتم که نگی دارم بهش ميخندم. ولی ۲ تا سوال دارم: اول اينکه عکسها از کجا به بيرون درز کرده؟ شوخی که نيست اوينه و کلی ساواکی! و دوم اينکه اون قالی قرمز و پرده ها و کمد ديواری قطعا تصوير يه سلول مدل اوينی نيست! پس چيه؟ ببين عکسها به عنوان عکسهای روز ۳۵ اعتصاب غذای گنجی توی گويا موجوده و اون روز قطعا گنجی بيرون زندان نبوده!
ReplyDeleteمعنی اين حرفا هرگز هرگز و هرگز تمسخر گنجی شجاع نيست.
و اما معنی کامنت من توی وبلاگ مهدی: دولت آبادی برای من يعنی کليدر. و نه حتی جای خالی سلوچ و نه . . . يعنی کليدر! کم کتابی نيست!
ReplyDeleteببين من نميتونم امضای دولت آبادی کليدر رو پای اون طومار . . . دفاع شجاعانه از آزادی خواهی و اينجور چيزا تعبير کنم. برای همين متاسف شدم برای کليدر.
معنی اين حرف هم هرگز هرگز و هرگز حمايت از احمدی نژاد نيست. برم کيبوردمو آب بکشم.
معنیش دفاع از کلیدره. بازم میگم بیچاره کلیدر بیچاره مارال بیچاره گلممد بیچاره عمه بلقیس حتی بیچاره باب قلی بنه درا!
سلام امیرم! حالم چندان خوب نیست... باید یه کاری بکنیم... من بروزم... ولی حرف تازهای نیست... یا حق!
ReplyDeleteخوش به حال کسايی که واقعيات زندگی را نمی بينن و در حقيقت تماس خودشون را با واقعيتها قطع کردن....اما من مدتيه به اين فکر ميکنم که:
ReplyDeleteاونايی که ميبينن وقايع را بد بخت ترن يا اونايی که نمی بينن و يا شايدم نمی خوان ببينن؟تو تا حالا به جواب اين سوال رسيدی؟
نه!نه!نه!
ReplyDeleteدرود....من هم اين روزها نه نوشتنم می ياد و نه هيچ کاری ازم بر می ياد....فقط منتظرم زمان بگذره و بهتر ديدم .. به ساعت نگاه نکنم.....به روز و بهروز باشيد.بدرود
ReplyDeleteپنج شنبه بيمارستان فيروزگر بودم. یکی از زخمی های دانشگاه(تحصن برای آزادی گنجی) رو ديدم. با باتوم دنده هاش رو خرد کرده بودم و دو تا سرباز از دو طرف گرفته بودنش که فرار نکنه!!! باز سلول های اوين مالامال شده. کدوماشون آزاد می شن؟ کدوماشون به فراموشی سپرده می شن؟ برای کدوماشون بايد تو دانشگاه تحصن کرد؟!!!!
ReplyDelete