وقتهایی که داری زیرلب تکرار میکنی:«در جستجوی امنیت جایی بیرون خودت نباش» و با ژستی بالغانه سر تکان میدهی، درست در همان لحظه کافیست نگاهی بیاندازی به درونت و آن کودک هراسان مهرطلب را ببینی که سرش را انداخته پایین و با دستهایش دارد بازی میکند و زیر لب زمزمه«که کاش باشد کنج امنی که بشود سرش قسم خورد»...آدم است دیگر دلش امنیت میخواهد!
ای بد جنس هی پست میذاری که من اول نشم؟ !
ReplyDeleteمهم نیست یونگ چی می گه . من می گم تا امنیت بیرونی رو تجربه نکنی , نمی تونی در درونت امنیت بوجود بیاری .
ReplyDeleteخدائیش منظور این پست رو نفهمیدم
ReplyDeleteیعنی نه تو درونمون و نه در بیرون...!
ReplyDelete÷س کجا دنبالش باشیم!!
چه دلم سوخت واسه کودک مهربان مهرطلب
ReplyDeleteمن و خودم و همه ام شده همان کودک مهر طلب سر به زیر امیر جان! چه زدی به خال!
ReplyDeleteامنیت.........کاشکی پیداش می کردیم
ReplyDeleteبه کودک مهرطلبت بگو فلانی گفت دنیای امروز شیک تر از آن است که امنیت در ردیف اول نیازهای بشری باشد .پس جدول مازلو و سبد خانواده و ... را بی خیال . اینجا
ReplyDeleteزنده مانی را داریم مدتهاست تمرین می کنیم بی صدا
روزهایی که پشت سر هم می نویسی نگرانت می شم
ReplyDeleteآدم است دیگر دلش امنیت می خواهد.... چقدر توپ بود
ReplyDeleteفکر کنم تا اطلاع ثانوی ایرانی ها آدم نباشندبرار جانم...
ReplyDeleteهر جا میری برو دانشگاه نرو خوب؟؟؟
ReplyDeleteمن باب اون کورسوی امید که می فرمائیید بنده پاک گیج و مبهوتم.. خودت قبلا همینجا گفته بودی که اگر بذارن فیلمت رو ببینی و مجله و کتابت رو بخونی و اینها کار به کارشون نداری اما الان با این حوادثی که داره اتفاق میافته و شایعه ی سازش حضرات با غرب که باید فاتحه ی کتاب و مجله رو رسما و علنا خوند... پس این چه کورسوی امیدی است؟ اصلا مگه ما مشکلمون اتم داشتن یا نداشتن بود که الان با فیصله ی احتمالی این قضیه بخوایم به آینده امیدوار باشیم؟... نه آقا من که به نظرم از این بدتر نمیشه...
ReplyDeleteواقعا !
ReplyDeleteکودک درون من که در حسرتش موندو اینقدر عصیانگر شده که نمیدونم باهاش چه کنم! فکرکنم کنج امن براش یه جایی کنار خودم باشه که وقتی بازی میکنه چشمم بهش باشه.
ReplyDeleteتو این روزگاری که ناامنی از در و دیوار میباره، فکر کنم اگه جناب یونگ هم بود تجدید نظر میفرمود...خلاصه این گوشه امن رو اگه پیدا کردی به ما هم بگو !
ReplyDeleteآدم همیشه می دونه که امنیت یعنی مرگ اما باز هم مدام دنبالش می گرده و اونقدر درد می کشه درد می کشه درد می کشه که ......... اوووووووووووووه امیر اشکم رو باز درآوردی!
ReplyDeleteامیر اینو اگه بهت نمی گفتم نامردی بود. من گاهی وقتا با خوندن نوشته هات اینور غش غش می خندم و همیشه هم چون با صدای بلند می خندم ، همکارام چپ چپ نگام میکنن .
ReplyDeleteیکی از اون نوشته هات در باب هزار تو بود .
در مورد اضطراب و امنیت هم نظر خاصی ندارم !
ReplyDeleteهر چند که الان یکی تو دلم گفت کیه که دلش نخواد ،
ReplyDeleteامنیت میگم دیگه !