Sunday, August 7, 2005

زندگی تعارف نان است و غزل

سلام! يه جلسه پرتنش،کلی داد و فرياد با يه دوست قديمی،کوبيدن روی ميز،صورت بر افروخته و...در نتيجه من به وصال بخشی از مطالباتم رسيدم و کلی وعده دريافت کردم.پس تا اطلاع ثانوی موندگار شدم.


۱-دلم برای چپيدن تو يکی از اين اغذيه فروشی های کوچيک ميدون انقلاب-وسط بوی دود و ازدحام ادم- و خوردن پيراشکی چرک تنگ شده بود.شکر خدا فرصتی دست داد يه تجديد ميثاقی با ارمانهای دوران دانشجويی به عمل بياريم.به اين ميگن غذا خوردن پرولتريا مال!


۲-دستاش پر از پينه است و روی فرمون ميلرزه...وقتی حرف ميزنه صدای واضحی از دهنش بيرون نمياد-مثل کسايی حرف ميزنه که سکته کردن و عوارضش باهاشونه هنوز...لااقل ۶۵ سالشه...واقعا که...چرا بايد تو اين سن و سال و تو اين وضعيت دهشتناک جسمی کار کنه؟...من هر چی ميخوام اين چپگرايی مزمنم رو علاج کنم اين روزگار غدار نميذاره که نميذاره!


۳-ذهنم خيلی درگيره...فشار روحی که اين چند وقت تحمل کردم واقعا زياد بود ولی فهميدم خوب ميتونم حفظ ظاهر کنم و نذارم اين درگيری ها به ادمای دور و برم منتقل شه.برعکس قبل که ...ادم پيشرفت ميکنه ديگه نه؟


۴-کردستان روزهای پر اشوبی رو ميگذرونه.برای من که يکی از عزيزترين دوستانم يه کرد دواتيشست اين تحولات بيشتر از قبل دردناکه ولی چيزی هست که بايد گفته بشه.جن جنگل عزيز!تا وقتی جريان روشن فکری کرد اين طور علنا قايل به تقسيم بندی ايرانی و کرد باشه اونچنان که با افتخار بگه «پرچم ايران رو اورديم پايين و پرچم کردستان رو برديم بالا» خيلی نبايد از ما انتظار همدلی داشته باشين که پشت هر حرکتی در کردستان ،ما نگران مباحث تجزيه طلبانه و جدايی خواهانه ايم.به کرد و کردستان تو اين ۲۷ سال بسيار بيشتر از ساير نقاط ايران ظلم شده ولی تا اين اعتماد سازی رو سامان نديد و سقف خواسته هاتون رو بازتعريف نکنيد جز همدلی در سکون واکنش ديگه ای از ما نخواهيد ديد...با تمام اين حرفها از خدا ميخوام روزی مردم مظلوم کرد هم به حقوقی مثل برابری حق انتخاب و انتخاب شدن،حق داشتن روزنامه وراديو و...به زبان کردی،تدريس اين زبان در مدارس کردستان و...نايل بشن اما در چهارچوب ايران و نه به اصطلاح کردستان بزرگ!!!!

54 comments:

  1. ۱. پردوام بمانيد جان برادر . مراقب مبای شايع شده هم باشيد و عنصر بهداشت را در تداعی خاطرات احاظ کنيد . ۲ :همه ی ما ها چپ ميزنيم يه وقتهايی . اين تو خون ماست انگار . ۳ : نظر من رو هم که درباره ی خاک ميدونی من با تجزيه  مخالفتی ندارم . اگه اکراد منتظر نظر من هستن شما از طرف من وکيلی ، برو بگو خرپره اجازه داد !

    ReplyDelete
  2. مبا همون وبای خودمونه ، احاظ هم به هکذا لحاظ است !

    ReplyDelete
  3. صورتک خیالیAugust 7, 2005 at 11:09 AM

    خيلی باحال نوشتی حتما ميخونمش!

    ReplyDelete
  4. چرا نه در چهارچوب به اصطلاح کردستان بزرگ ؟؟؟؟ ....... ای ... لطفا من رو به تجزیه طلب بودن متهم نکنید . من هیچی نیستم . فقط می خوام بگم چشممون کور ، دندمون نرم خودمون گند زده ایم و قومیتهامون رو به جایی رسوندیم که دیگه نمی خوان در چهارچوب ایران بمونند . حالا هم باید خواسته شون رو درک کنیم ................... هوم ؟

    ReplyDelete
  5. سلام سلام........
    يعنی الان بی کار بيدی؟؟متن قبلتومی گم/
    منم با نگاه موافقم....وقتی عرضه نداريمم...همين بهتر که تجزيه شيم

    ReplyDelete
  6. هی...منم امروز از همون غذاها خوردم...خب هنو دانشجو نيستم ولی کنکوريم کتابخونه و ...عجب غذايی بود!خوب بگذرونی عزيز

    ReplyDelete
  7. دوست عزيزم سلام.خوبی؟چه خبرا؟؟؟؟می دونی چند وقته که از اين دنيای مجازی دور شدم؟هم دنيای واقعی و هم مجازی هر ۲ به درد لای جرز می خوره.مگه نه؟برام دعا کن...

    ReplyDelete
  8. زنده باد رفيق عزيز .... با اينحال تو شرکتتون آبدارچی خواستين اينجانب با حفظ سمت با مدرک آخرين مدل و متد جديد آبدارخانه در خدمتگذاری حاضرم

    ReplyDelete
  9. دور کمرش هم با من ......

    ReplyDelete
  10. با همون ساندويچ های چرک چکون با سس خاطرات می شه زندگی کرد ميشه خوردن اونا رو به خوردن ساندويچ هايدا و سيب و ........ ترجيح داد به اون دستهای پينه بسته می گن نتيجه عدالت اجتماعی و ..... ذهنت در گيره ديگه!.... از اول انقلاب به کرد ها ظلم شد چون اونها هميشه بهشون ظلم شده! چون يه اشتباه کردن و گروهی از اونا توی جنگ به جای کمک سر بريدن و .... همين دستاويزی شد برای اين نامردمان تا باز هم به کردها ظلم بشه. شايد دل خوشی از کرد ها نداشته باشم( به خاطر سر بريده يکی از .....) ولی می دونم که لايق اين همه ظلم نيستن. تا بعد........

    ReplyDelete
  11. اوووم ... يه چيزائی در مورد قضيه کردستان بايد بگم ... اما بهتره تو وبلاگ خودم بنويسم . احتمالا فردا . اما در مورد پيشنهاد شغليم ... تو اصلا بيزنس من نميشی ، حالا دو بار نه و مثلا چهار بار ... چه فرقی داره ؟ انسان بايد برای رسيدن به اهداف بزرگ ، دست به معاملات بزرگ بزنه و رنجهای بزرگی رو تحمل کنه ( اينو فکر کنم افلاطون گفته باشه ) . درضمن يه ساندويچی سراغ دارم تو ناصرخسرو . اصل ساندويچ مگسی رو ميتونی اونجا بخوری . شعبه هم نداره . سوسیس بندری هاش تو نيويورک هم پيدا نميشه . طلبه بودی يه روز بريم يه حالي ببريم .

    ReplyDelete
  12. سلام . کار . کار . کار . يه روز برو جمهوری . کافه نادری يه قهوه بزن . بعدش کمی بالاتر پيراشکی خسروی . خيلی خوبو تميزه و خوشمزه . کردستان . هووممم جنساش ارزونه . خيلی . مردمش هم خوبن مخصوصا اونايی که من ميشناسم . راستی شرابهاشونم همه اصله . من قلابی نديدم

    ReplyDelete
  13. آدم پيشرفت می کنه ...بله...کردها کاش از ترک ها ياد می گرفتند و اين منطق اسلحه و جنگ رو ميگذاشتند کنار ..جالبه که هنوز با اين همه ظلم که بهشون شده متوجه نشدند که مملکت اسلامی يعنی زور...

    ReplyDelete
  14. بنده رو هم به ليست دوستان کرد بلاگی دو آتيشه‌تون اضافه بفرماييد جناب منتها داستان جدايی طلبی کردها از ايران رو من ديگه واقعا داستان ميدونم قضيه ايران با ترکيه و عراق فرق داره اينو تو يه پست آرشيو (۲۱/۱/۸۴) توضیح دادم به اون دوست کردتون هم توصیه می‌کنم بخوونه شاید بهتر فکر کنه در ضمن بابت مشکل sql ممنون خدا رو شکر فعلن درست شده .موفق باشيد

    ReplyDelete
  15. پيشرفتت و تبريک ميگم امير جان :)

    ReplyDelete
  16. تبريک برای بقای کار!// ۱- منم دلم برای چپيدن توی يک رستوران تنگ و کوچيک توی خيابون کليسای اصفهان تنگ شده. برای خيابونای سنگفرش شده اش ...//۲- واللا خوب اين حس چپگرايی گاهی باعث دردسر من شده! // ۳-حفظ ظاهر کار خوبيه.اما نه تا اون حد که ديگه يه کس ديگه بشيم! مثل من که گاهی به قول دوستام الکی خوش ميشم:)) //۴- باهات به شدت موافقم.

    ReplyDelete
  17. امير جان سلام اميدوارم به آرامش فکری مطلوبت برسی . هر چند که حال و روز همه ما مثل همه . در مورد کردها هم بايد بگم که خيلی مردم ستم کشيده ای هستن ولی اتحاد رمز موفقيت اونهاست

    ReplyDelete
  18. سلام امير.........خوفی!.اميدوارم به يه آرامش نسبی برسی .................راستی کلک........حقوقت هم بيشتر شد؟ يا نه؟!

    ReplyDelete
  19. با سلام ... ممنون از گوشزد مهم شما ... اشکال برطرف شد ... اما عدد تجهيزات به نقل از خود منابع غربی بر اساس خريدهای انجام شده در بازار سياه تجهيزات و احتمال قوی ارسال آنها به سمت افغانستان بوده .... در مورد قطر نيز از همين خبر جنجالی نسبی ايجاد شد که در خبرهای اواسط سال گذشته مخصوصا در العربی منتشر شد... منظور از عدم انجام عمليات در قطر بوده نه سراسر جهان .... تشکر از حضور موثر شما

    ReplyDelete
  20. بو کنم؟؟.....آخه چرا بدجنس.......(از همون کله هايی که هی تکون می خوره يعنی تعجب کرده!)خوش باشی

    ReplyDelete
  21. سلام امير جان ..از اينکه مرا هميشه مورد لطف قرار می دهی ممنونم و ازاينکه دير بهت سر زدم مرا ببخش . قربان تو....

    ReplyDelete
  22. هورااااااااااا...امير پولدار ميشود...

    ReplyDelete
  23. سلام تبريک واسه بازگشت دوباره به کار پيشين با حقوق و مزايا و دو تا نون اضافه ! ... ۱. اون ساندويچ فقط موقعی می چسبه که ناهارتو ساعت ۴ بعد از ظهر پس از کلی لَه لَه زدن بخوری ! ۲. چرايی بی پاسخ..... ۳. کار خوبيه ۴. موافقم ولی عدم شفافيت رو فقط کردها ندارند ما ها هم به نوعی در حقیقت دچارش هستيم !

    ReplyDelete
  24. سلام .. بسيار منو شرمنده کردی که بخشی از وبلاگتو به نظر من اختصاص دادی .. من در اين اندازه ها نيستم ماموستا جان

    ReplyDelete
  25. .....من هميشه عادت کرده ام که در سياست نه به نيت يا حرف و شعار....بل به نتيجه عملی اون شعار ويا خواسته توجه کنم .. مهم نيست که يک جريان سياسی چه ميگويد يا چه تلاشی ميکند .. مهم نتيجه ای است که از طرح اون شعار يا برآيند اون عمل بدست مياد .. از اين رو من بسياری از حاکمان کنونی را اصلن ضد استکبار ( به تعبير خودشون )نمی بينم .. چرا که نتيجه عملی و مستقيم اعمال آنان کمک به ترويج بيگانه گرايی تا حد بوسيدن چکمه بيگانگان هست ..

    ReplyDelete
  26. .. متاسفانه اين تناقض در حرف و نتيجه آشکار مغاير با آن فقط مختص حاکمان ما نيست .. اين در ميان پاره ای مبارزان و روشنفکران غير فارس هم وجود داره .. آری .. با ابراز تاسف فراوان نميتوان انکار کرد که پاره ای از اين رهبران سياسی غير فارس همان کاری را ميکنند که مورد انتظار و بهره وری هارترين محافل جاکميت هست از سوی ديگر اين محافل هم همان کاری را انجام ميدهند که اين جدایی  خواهان برای پيشبرد اهداف خود نياز دارند ... اما بحث من اينه : مردم ايران ..خواه کرد يا آذری يا بلوچ چه بايد بکنند؟؟؟؟؟؟؟..... وظيفه مايی که اين ها را ميدانيم و مثلن آگاهيم چيست ؟؟؟

    ReplyDelete
  27. با بند ۴ ت خيلی موافقم....

    ReplyDelete
  28. سلام دوست عزيز. وبلاگ خوندنی ای داری. تصميم گرفتم مرتب به‌‌‌‌‌‌‌هت سر بزنم.

    ReplyDelete
  29. جالب بود خيلی جالب و جالبتر اينکه با اين همه تفاوت بين دنيای من وتو ، چه خوب می فهممت

    ReplyDelete
  30. سلامبرامیر. 1- بازگشت مجدد شیر نر را به جنگل تبریک میگویم.2- تا زمانی که هاشمی تو سن 75 سالگی با این زحمت داره تلاش میکنه و به کشور خدمت میکنه باید همه مردم تا سن۱۰۰ سالگی جون بکنن برا ... 3- چیزی متوجه نشدم. ولی ربطش میدم به اینکه هر موقعه خواستی الهام رو ببری یه رستوران خوب که ... بو بکشه منو خبر کن تا هر دوتونو ببرم یه کله پزی دبش تا از بوی پاچه و بناگوش سرمست بشید...

    ReplyDelete
  31. ۴- در مورد تجزیه و این حرفها کاملا مخالفم و حاضرم همه جور خودمو جر بدم! در مورد سوالی که جن جنگل پرسیده بود که وظيفه مايی که اين ها را ميدانيم و مثلا آگاهيم چيست ؟؟؟ خوب بقول یکی از دوستان: من که دیگه هربار از اینترنت استفاده می کنم بعدش از فشار روانی اسحال می گیرم،این روز ها با ورود به هر نوع سایتی پیغام فیلترینگ رو میبینیم و کسی هم صداش در نمیاد،ولی مثله احمق ها ساعت ها در مورد ایکبیری بودن و یا کفش های رئیس جمهور منتخب بحث فلسفی می کنیم که این آقا قراره بره اروپا چرا خوشتیپ نیست؟

    ReplyDelete
  32. امروزه با عرض معضرت حقوق گوسفندان از کاربران اینترنتی بیشتر است،چون آن ها حداقل خودشان تصمیم می گیرند که از چه نوع علفی بچرند.داستان ما شده مثله شعر ایرج میرزا،همه سفت چادرمونو از بالا چسبیدیم و پائینو ول کردیم به امان خدا.اسم خلیج فارس که میاد همه رگای گردمون میزنه بیرون،شیش جور امضا جمع می کنیم و گروه و حذب تشکیل میدیم ولی وقتی شعورمون به عنوان یک انسان اولیه نفی میشه سعی می کنیم از فیلتر شکن استفاده کنیم.هر چی باشه بالاخره ما ملت همیشه در صحنه ایم، به پشت صحنه کاری نداریم! حالا این قضیه کردستان که جای خود داره... ما حالا حالا باید ازین جریان ها ببینیم و حرف نزنیم!!!...

    ReplyDelete
  33. وای چقدر بی تربيت شدم!!!

    ReplyDelete
  34. ...آی گفتی! (در هر چهار مورد)

    ReplyDelete
  35. Golden Mehdi ...;)

    ReplyDelete
  36. چرا ننوشتی؟...سلام....منم ساندويج چرک می خوام باور ميکنی هنوز هر وقت ميام تهران ميرم سمبوسه ميخورم!

    ReplyDelete
  37. احتراما اينجانب زنده است ! با تشکر

    ReplyDelete
  38. سلام مشتی! پست قبليت رو که خوندم خنده‌م گرفت. يه سر بيا طرفهای ما تا ببينی چرا... می خوای باور کن٬ می خوای نکن ولی من همين الان اونو خوندم... نمی‌دونم از اینکه باز دچار برده‌داری نوین شدی بايد خوشحال باشم يا ناراحت ولی اينکه هنوز يه آب باريکه‌ی حداقل ۸۰۰ هزار تومنی هست جای شکرش باقيه... خوبي برده‌داری نوين نسبت به مدل قديميش اينه که برای احقاق مطالباتت یه مشت روی میز کوبیدن کافیه و لازم نيست مثل اسپارتاکوس قيام کني...

    ReplyDelete
  39. خارج از هر احساس ناسيوناليستی‌ای٬ فکر می‌کنم استقلال کردستان به سود کردهای ايران نباشه... فارسها (مردم) کردها رو دوست دارن و به‌شون احترام می‌ذارن و فکر می کنم کردها هم همين احساس رو داشته باشن... پس دليل جدايی‌طلبی چيه؟... تبعيض؟ پس راهش مبارزه مدنیه... دموکراسی با اسلحه نخواهد اومد... يا حق!

    ReplyDelete
  40. سلام بر امير نازنين. منم دلم برا انقلاب تنگ شده بدجور. برا اندیشمند و فرشته و بيشتر از همه برا نوارفروشی فروردين و از اونم بيشتر برا آقا صبری نوار فروش که هر وقت وارد مغازه کوچيکش ميشی اول بايد دودها رو کنار بزنی تا بتونی ببينيش و بعد اگه قيافه ات آشنا بزنه بياد جلو و بگه اون نوارايی که خواسته بودي آماده است يا نه. که معمولا هست. در مورد اين قضيه کردستان هم باهات موافقم. با همه ظلمی که بهشون ميشه تا زمانی که دعوا بر سر تشکيل کردستان بزرگه منم ترجيح ميدم به همين همدلی در سکون محض اکتفا کنم. شاد باشی.

    ReplyDelete
  41. کوچک کویریAugust 10, 2005 at 1:52 PM

    سلام.........چيزی نميتونم بگم...........شاد و شادی آُفرين باش...يا علی

    ReplyDelete
  42. من يه بار سوسيس بندری خوردم از بس توش پياز بود حالمو خراب کرد .. ولی کلا انقلاب غذاهای خوبی داره موافقم ..

    ReplyDelete
  43. سلام..مرسی ما خوبيم.....
    آره واقعا منم گاهی دلم برای اون اغذيه فروشيهای مگسی تنگ ميشه...از همونا که جای دستمال کاغذی بايد از کاغذ کاهی استفاده کنی....

    ReplyDelete
  44. امير خان کجاي!به روز نمی فرمايين!!!!!

    ReplyDelete
  45. کتابفروشی های انقلاب بيشتر برام اشتها آور بوده تا ساندويچی ها

    ReplyDelete
  46. چند روز پيش سفری به آذربايجان غربی داشتم جايی که شهرهای کرد نشينش نا آرام هستند با دوستی کرد صحبت می کردم اون به من اطمينان می داد که کرد ايرانی خودشو ايرانی می دونی خودشو کرد ايران می دونی .از ستم ها خسته بود اما هنوز ایرانی بود. ميدونی اين يعنی چي؟برام حرفی از قاضی محمد و  ( فکر کنم اسمش اين بود . برای ديدن اسم صحيحش بايد کتاب های تاريخ چک کنم) که گفته: <خودمختاری برای کردستان و آزادی برای ايران >.

    ReplyDelete
  47. من کرد را دوس دارم و همیشه از اونا دفاع می کنم نه به خاطر اینکه خودم اقلیتم و همذات پنداری می کنم . فکر کنم خيلی از هموطن ها هم اين نظر را داشته باشن .من ملت کرد را به هزار و يک دليل دوس دارم به علت مهمان نوازيشون .مرديشون ٫ صداقتشون مظلوميتشون و ....امير کاش يه بار تو عروسی يه کرد شرکت کنی تا بفهمی که شادی يعنی چی .من يکی دوباری شرکت کردم و هيچ وقت فراموش نمی کنم.

    ReplyDelete
  48. درباره پست قبليت چون مسافرت بودم اينجا نظر می دم برو جلو که مث يه شير پشت ام .با استعقای من که موافقت نکردند و شد دو ماه مرخصی بدون حقوق! شايد با استعفای تو موافقت کنن. اما اين غم نان گفتنت بد منو سوزوند امير:(

    ReplyDelete
  49. نه نان نمی خوام اما عجالتا دو پرس غزل لطفا !

    ReplyDelete
  50. سلام داش امير.جگرتو...

    ReplyDelete
  51. http://www.mebaily.com/ نامه بلگرها را از اينجا لطفا بخونين

    ReplyDelete
  52. هی کجايی مرد؟

    ReplyDelete
  53. هیچکس و همه‌کسAugust 12, 2005 at 2:54 AM

    کردستان وضعيت بدی رو ميگذرونه! هموطنانمون توی بد وضعيتی گير کردن! گنجی هم وضع جسمانيش فوق العاده خرابه و معده اش هم خونريزی کرده!

    ReplyDelete
  54. هیچکس و همه‌کسAugust 24, 2005 at 2:09 AM

    رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا ديگه آپ نميکنی؟؟؟؟؟؟؟؟

    ReplyDelete