Monday, August 15, 2005

باران

...باران لالايی بخواند و تو تا صبح بيدار بمانی...


پی نوشت: مرداد سال ۶۷ و قتل عام هزاران زندانی سياسی ...جنايتی که وقوعش در هر کجای جهان کافی بود تا عاملانش به عنوان جنايتکار عليه بشريت همچون ميلوسويچ در قفس شيشه ای محاکمه شوند...چيزی نوشته بودم به يادمان هزاران شهيد گمنام که در قبر های دسته جمعی در خاوران و...ساکت و منتظر در گور خفته اند.نوشته   اقای خاکستری را که خواندم ديگر از خير نوشته خودم گذشتم.بخوانيدش!

21 comments:

  1. تا بلاخره بارون خوابش ببره !

    ReplyDelete
  2. و بوی خاک بارون خورده ...................... (:

    ReplyDelete
  3. صدای انگشتان باران که بر پنجره ام بی کسی را فرا ميخواند !

    ReplyDelete
  4. بله .....و بوی خاک بارون خورده ... اما اين بو خاک بارون خورده در خاوران هم همين حسی را برامون مياره که فزضن در خيابون شمال تهران بی خبر از دنيا و ما فيها مياره ؟؟؟؟... شايد ندونيد که يکی ازدغده های خونواده اعدام شده های که در خاوران ..در گور های دسته جمعی دفن هستند بارون هست .. وقتی که بارون ميباره به چه غمی دچار ميشن ؟ حتمن نميدونيد ... نميدونيد که بار ها بارونهای شديد خاک اونجا رو شسته . جنازه های زندانيان اعدامی با لباس از زير خاک بيرون اومد و خونواده های اونها هم هيچ کاری نميتونند انجام بدهند  برای جانوران ولگردی که اونجا پرسه ميزنند... بله ..بوی خاک بارون خورده ..  يکی در درکه .در کوچه باغهای کودکی از یاد رفته .آدمو ميبره به زيبايی های زندگی .. يکی هم  در خاوران.. آدمو ميبره به اين خيال که چه وحشتناک مردمی بر ما چيره اند ..... و چه قديس هايی.. چه شزیف انسانهایی  ..جان های شيفته خود را برای رهايی مردم فدا کردند .. آری بوی خاک بارون خورده ..... ياد و خاطره قربانيان فاجعه ملی ۶۷ گرامی باد .....

    ReplyDelete
  5. وقتی عاليجنابه رنگارنگ فرمان داد تا زندان ها را از زندانی سياسی خالی کنن / خيلی ها منظورشو نفهميدن

    ReplyDelete
  6. بوی بارون بوی خاک....

    ReplyDelete
  7. ميرم بخونم.... سلام امير

    ReplyDelete
  8. سلام امير جان..چطوری؟اوضاع احوالت رو به راهه؟ ... نگران که نبايد باشيم هان؟ :)

    ReplyDelete
  9. حتما ميخونمش

    ReplyDelete
  10. خوندم و زببونم بسته شد

    ReplyDelete
  11. خوندم .. عجيب بود

    ReplyDelete
  12. می خونمش .......... باروووووووووون .... لالايی خواند تا راحت بخوابم ... آسوده ی آسوده ..... عزيزانی که رفتند و ترسم از آنهايی است که می روند ........... روزهای پيش بينی شده ای در راه است .....

    ReplyDelete
  13. لالايی باران  بيداری هميشگی دارد....يادشان گرامی...

    ReplyDelete
  14. لالايی باران  بيداری هميشگی دارد....يادشان گرامی...

    ReplyDelete
  15. سلام. فقط يه جمله. من برگشتم ولی به اين بلاگی که اين بالاس.

    ReplyDelete
  16. سلام . خدای مهربان همه را در جوار کبريايی خويش سکنی دهد و از لذايذ بهرمند ساز . خيلی سخته خيلی

    ReplyDelete
  17. عنوانت آدم رو ميبرد به خاطره‌های دور و شیرین اما ....حقيقت از ياد رفته‌ای که غبارروبی کردی همه چيز رو تلخ کرد ...

    ReplyDelete
  18. سلام. آره خيلی قشنگ نوشته. قشنگ لغت خوبی نيست البته ... درضمن جان برادر درباره آنچه نوشته بوديد برايم  اختيارداريد شما پايه ايد امکان تاتر ديدن را فراهم می کنيد همراهی می کنيد ما چی کاره بيديم

    ReplyDelete
  19. اينهمه لالايی می خونن.... تو خوابت نمی بره؟

    ReplyDelete
  20. بزن باران به نام هر چه خوبيست ........ من تا الان هيچ چيز از سال ۶۷ نمی دونستم! چون اون موقع از ۲۴ ساعت ۱۶ ساعتش رو خواب بودم آره اين اقتضای سن يه بچه دو سالس! پس منصرف شدی از نوشتن؟ بنويس مگه چی می شه؟ من نوشتم يکی اومد گفت موافقم بايد فرهنگ ايرانی رو حفظ کرد و چند نفر اومدن فحش دادن اومدن گفتن جوجه بسيجی اومدن گفتن کثيف! اومدن گفتن تو داری ادعای خدايی می کنی! اما من هيچ چيز نبودم جز خودم! بنويس اما يادت باشه اگر بنويسی از حرف زدن و نوشتن پشيمونت می کنن همه چيزت رو زيره سئوال می برن به خاطر اينکه گفتی ايرانی باش و ....... نفرين به اين نامردمان کور چشم.

    ReplyDelete