بارون صبحگاهی رو ديدی؟ ازون بارونا بود که ...ازون بارونا که ميشد يه فنجون قهوه داغ بگيری دستتو بشينی رو به تراس فسقليت، به صدای بارون گوش کنی و بوی خاک خيس رو استشمام کنی،کمی موسيقی هم اگر همراهش بود با صدايی کم در پس زمينه عالی ميشد-بوچلی يا لئونارد کوهن شايدم همين اهنگ فرانسوی فنز که ملوديش از ديشب داره مدام تو ذهنم تکرار ميشه...کمی بيشتر خيال پردازی کنم؟ بذار تراس کمی بزرگتر باشه من باشم و تو...روی دو تا صندلی راک نشسته باشيم،دست تو رو تو دستام داشته باشم و بارون برامون بنوازه و بنوازه و بنوازه...
کاش زندگی اين همه سخت نبود!
هی گفتی مرد.کاش ميشد.
ReplyDeleteفکر کنم حد اقل برای خیال پرداز هایی مثل تو زندگی یه کم آسونتر باشه... مهم اینه که بارون بباره.
ReplyDeleteزندگی سخت نيست .ما آدم های سختی هستيم و چون انعطاف نداريم محکوم به فناييم.خوش به حالت که می تونی هنوز روياپردازی کنی. خوش به حالت
ReplyDeleteخوشمان آمد ...هرگونه رويا پردازی بسيار به مذاق ما خوش می آيد ...راستی امير از فنز خوشت آمد؟! من خوشم نيومد آخه! غير بازی پرستويی داستانش منو جلب نکرد! هی هی بعد عمری رفتيم تاتر را! ميگم اميرچيزه اه گندش بزنن دلم کفک زده دلم ميخاد کسی باشه گپ بزنم...اين بلاگستان خبری داری چشه؟ انگار خاک مرده روش پخش کردن!
ReplyDeleteبابا سانتی ماليسمُ بابا رومانتيسيسمُ بابا بارونيسم بابا فنزيسم بابا اميريسم
ReplyDeleteبعد اون پاراگراف فقط همون جمله اخر بود که ميتونست خوبه خوب تکميلش کنه ... کاش ..// مرسی داداش .. خيلی خوشم اومد واقعا دمت گرم و دلت خوش ..
ReplyDeleteااا مگه زندگی سخته !؟ تا حالا فکر میکردم دارم سخت میگیرم...
ReplyDeleteکاش تو هم دنيای خواستن و تصور کردن های مثبت بمونی. اينم خودش نعمتيه. بعدشم توجه کردی همين دنيای سخت همونه که همه به اسم پيشرفت می شناسنش؟
ReplyDeleteحتی از رويا هم دورم.......چه پاييز دلگيری خواهم داشت امسال
ReplyDeleteاگه سخت نبود اصلا قشنگ نمی شد ... ولی کاش ميشد فقط بعضی چيزها رو از دست نداد
ReplyDeleteعالی .....احساس....زندگی.....عشق.....خيال راحت...زيبايی ...آسايش آسايش آسايش.......چه خيال پردازی توپی!......................................بارون گرم ......دويدن زيرش...بند اومدن بارون..........ای بابا!!فقط ۱۰ دقيقه لذت بردم!
ReplyDeleteرمانتيک مينويسی که .. سختيش هم آسون ميشه .. ميگم که منم دلم ميخواد .. بارونای شمال يادته؟؟
ReplyDeleteدلم خواست تراستو....
ReplyDeleteاز اشنايی باهات خوشحالم.
ReplyDeleteوبلاگ منم سربزن.
وبلاگ تيفوسی های شورشی پرسپوليس
تمام نوشته هات رو خوندم ....... به نظرم خیلی روون و راحت میتونی با کلمات بازی کنی و بنویسی و حرفت رو بگی...موفق باشی.........
ReplyDeleteانقدر اين تصور رويايی و قشنگ بود که در حين خوندنش رفتم تو يه عالم ديگه.....عالی بود....درپناه خداوشاد باشيد.
ReplyDeleteنور در خانه/رقص در سينه/من جرواجرم چرا؟
ReplyDeleteای مجيد نامرد! لااقل کپی رايتشو بده مرد!ديگه قرار نشد مزخرفات خودم رو به خورد خودم بدی!
ReplyDeleteنه والله منم ميگم خيالپردازی خوبه. تازه گفتم که خدا کنه تا می تونی توی اين دنيا زندگی کنی.
ReplyDeleteسلام ريما جان.. مرسی بازم که اومدي.. اگه اون آدم قبلی بودم حتما در ادامه ی احساساتت می گفتم گيتارتم دستت بگيری و بخونی بيا تا بارون باشيم تا که از غبار غم پاک کنيم دلها رو تا که از.... اما اون صبح بارونی برای اولين بار بی تفاوت به خوابم ادامه دادم
ReplyDeleteخوش به حالتون که بارون داشتين من دلم لک زده واسه بارون...ديگه تراس و دست و اهنگ بمونه
ReplyDeleteباباب چرا سخت می گيری زندگی خيلی هم آسونه .....
ReplyDeleteمرگ! اينجا چرا آپديت نيست:((
ReplyDeleteسلام داداش امير...
ReplyDeleteآخ ببخشيد فی فی جون . اصلا حواسم نبود اين شعر مال خودته . تو رو خدا منو ببخش .
ReplyDeleteعمرا نميبخشم که مجبور شی سر پل صراط کولم کنی از کمر درد همون جا قبض روح مجددشی!
ReplyDeleteبارون با بوی خاک بعلاوه بوی روغن ماشينای چسبيده با آسفالت........
ReplyDeleteممنون از آدرس آهنگ فنز...
ReplyDeleteمی دونی امير ... اين روزا توان لذت بردن از بارون رو هم از دست دادم ... اين چند روز اينجا غوغا بود . سيل می باريد از اسمون اما دريغ از يه لحظه رخوت بارونی واسه من ... همه اش حس می کنم هزار و يک کار نکرده دارم و وقت واسه نشستن و لذت بردن نيست ... ذهنم به روی ارامش يه لحظه بارونی بسته ميشه ... نمی دونم چه مرگمه ... کی ميدونه .
ReplyDeleteامير خان منم آدرس آهنگ فنزو ميخوام / ميشه لطف کنی و بگی ..
ReplyDeleteبه قول فيلم سوتهدلان بلا روزگاريه اين عاشقي برادر!!
ReplyDeleteيه مثل کرديه که ترجمهش اين ميشه من رفتم تو نرو !
البته اگه بشه نرفت.....
زندگی سخته. اما بينهايت لذت بخش و قشنگ .من که حالا حالا ها ميخوامش ...
ReplyDelete