Wednesday, August 24, 2005

امان ازين مه چشمانت

سلام! بشارتی اگر رسيد/کنار مزارع ما اطراق کن/خواهی شنيد که صدای بلند عشق/چه مفهوم ساده ای دارد(سيد علی صالحی)


۱-هنوز حرفهای ان شبت در سرم ميچرخد و ميچرخد و ميچرخد...يادت هست که گفتم زندگی شايد واقعا همين باشد...لبخند تلخی زدی و گفتی پس اگر اين بود «قدامين» سالها و سالها از من و تو جلو تر است.هر دو ساکت شديم و تو تا ساعت ۴ صبح يک پاکت سيگار کشيدی...انگار حق با توست.


۲-ديشب تلويزيون صحنه های شادی فلسطينی ها رو به خاطر عقب نشينی اسرائيل از نوار غزه نشون ميداد يه لحظه با خودم فکر کردم اين ملت الان نزديک ۶۰ ساله شاد نبوده...تو اين مدت فقط فاجعه داشته...دير ياسين...صبرا و شتيلا...قانا...خانه هايی که ويران شد، جوانانی که کشته شدند و نسلهايی که در اوارگی فقط خواب وطن رو ديدن...دلم خيلی گرفت.شاديشون مستدام!


۳-دارم دوباره دايی جان ناپلئون ميخونم.«...درس شماره يک :هيچ وقت نذار زنا بفهمن چقدر دوسشون داری...».خدايا من چقدر شيفته اين اسدالله ميرزام.


۴-...وقتی به مه دايمی چشمانت فکر ميکنم تمام  حرفهای اسدالله ميرزا مثل غبار صبحگاهی که با طلوع خورشيد محو ميشود يادم ميرود...امان ازين مه چشمانت...


پی نوشت:يه وقتايی هست که دارين يه کتابی رو ميخونين و بعد از زور هجوم احساس مجبور ميشين هر از چند گاهی کتاب رو ببنديد...يا فيلمی رو ميبينيد که بعضی از صحنه هاش از هيجان مجبورتون ميکنه پاشيد و راه بريد... اين وبلاگ رو که ميخونم همين احساس بهم دست ميده.من به صاحبش چند تا از ناب ترين لحظه های زندگيم رو مديونم.

40 comments:

  1. خوب بسه!   ديونه  فيلتره!...........پس حظ وافر پر!  فکر کنم زندگی رو قاطی کردم..........فعلا نمی دونم!پس .....................

    ReplyDelete
  2. صورتک خیالیAugust 24, 2005 at 9:31 AM

    به زنها که ميرسی نشان بده که مشتری هستی ُ طالب جنس هستی ُ بعد ول کن برو! خودشان می ايند و پيدايت ميکنند:))...آقا خيلی اين باحاله مردک! جون تو من فک کنم از نوادگانشم! يعنی خب چيز دلم ميخاد باشم اين شعر صالحی هم که خيلی فاز داد ...ايول ...انتخابات هميشه بيسته ُ ...آقا اين چيز ميگم بازم تازگيا بيشتر دوست دارم!..:*..

    ReplyDelete
  3. قاصدک با طعم دلتنگی... جالب بود عنوانت.

    ReplyDelete
  4. ديوونه برای من فيلتر نبود. رفتم و از شما چه پنهان از برخی تکه هايش خوشم هم آمد. اما گمان نمی کنم هيچوقت برايش پيام بنويسم.به هر حال.. ممنون به خاطر معرفيش. انگار يه چيز ديگه هم ميخواستم بگم...صبر کن برم دوباره بخونمت....آهان درباره ی اين سيد علی صالحی ميشه يه کم بيشتر توضيحات بدی؟

    ReplyDelete
  5. شعره خيلی قشنگ بود مثل همه ی شعرايی که اينجا ميخونيم.بند ۱ رو نفهميدم!!چيه خوب؟نفهميدم ...ندانستن که عيب نيست نپرسيدن عيبه!

    ReplyDelete
  6. اخ گفتی امير! منم بهش مديونم ! :)

    ReplyDelete
  7. خوندمت

    ReplyDelete
  8. سلام ! ...... اين درس شماره يک واسه همه آدمها صدق می کنه :)

    ReplyDelete
  9. درس آخر و مهمترين درس : هيچ وقت عاشق نشو تا وقتی که يک "مرد" پيدا کردی! // اون وبلاگو ديده بودم قبلن. چطوريه که فيلتر نشده برام عجيبه.البته منم جای شما بودم با ديدن اين وبلاگ چند دقيقه چشمامو درويش ميکردم!

    ReplyDelete
  10. سلام... ما يه حرفی می‌زنيم ولی حواسمون داريم چی می‌گيم. بله زندگی شايد همين باشد ولی زندگی حتمآ همين نيست. فقط «شايد» همين باشه... خيلی از عقب نشينی اسراييل خوشحال شدم ولی انگار مقامات ايران چندان از اين وضع (مخصوصآ که در اثر مذاکره به وجود اومده) راضی نيستن. تا کور شود هر آن‌که نتواند ديد... امير جون به اسدالله ميرزا بگو زن داريم داريم تا زن!!! ولی خوب پر بی‌راه هم نگفته... يا حق!

    ReplyDelete
  11. سلام آق امير.حالی کرديم با اين نوشته...بخصوص اون ۳و۴ش ولی قربون اين اسدالله ميرزا برم.

    ReplyDelete
  12. بلاگی که لينک دادی چيز واقعا قشنگيه ... دستت درست...

    ReplyDelete
  13. خوشم می ياد هر ۴ تايی که نوشتی با پی نوشتش می شه زندگی .....

    ReplyDelete
  14. سلام! یادمه یه بار بهم گفتی هم بغضیم! شاید راست گفتی !! وبلاگ دوستتم دیدم! خیلی خفن بود! من که چیزام جفت شد و مثل پاپیون الان افتاده دور گردنم!! به خصوص اینجاشو که خوندم: **خدا عاشقه ٬ حواسش نیس داره چی کار میکنه.
    خدا ... ریده ٬ کلاً ریده ! پیف پیف پیف ...**فکر کنم الان دوستت سوسک شده باشه یا شایدم سنگ شده!! ..خبرش رو بهم بده!!! ولی خداییش دمش گرم یکی پیدا شد پوز این اوس کریم رو بزنه که دیگه اینقدر گنده گوزی نکنه....وای چی گفتم !!؟؟ برم تا منم سوکس نشدم...

    ReplyDelete
  15. سلام ... تو پرانتز راجب پ. ن۲ : اون جوونا و شايدم زنا و بچاها تاوان شيکم و زير شيکم بابا بزرگاشون شايدم باباهاشونو دادن که زميناشونو مفت مفت حراج يهوديا کردن بعد که حال شبشون تموم شد و به صب رسيدن تازه يادشون افتاد چه ترکمونی زدن ولی ديگه خيلی دير بود!!! //

    ReplyDelete
  16. در مورد پ . ن ۳: ميدونی داش من هيچوقت شاگرد خوبی نبودم .. اصلا مگه ميشه به ميز اخريا هم درس ياد داد؟!

    ReplyDelete
  17. چشمای مه گرفته؟!...هیچ وقت ندیدم ...

    ReplyDelete
  18. سلام.............مرسی که سر زدی..........زيبا می نويسی ....خوشم اومد معلومه که تو دوست داری اون نمکی با فهم باشی................شرمنده يادم رفت ازت بپرسم......تو دوست داری يه نکی با فهم باشی يا يه ميلياردر نفهم ...شرمنده من يه کم قاطی دارم....ولی از اين به بعد اگه به من سر بزنی حتما سوال جديد ازت می پرسم......يا حق

    ReplyDelete
  19. قائو شهري‌هاي مقيم شاهيAugust 25, 2005 at 3:28 PM

    ممنون خيلي لطف كرديد بهما ....راستي شما هم هم‌شهري هستيد؟ و ديگراين كه . . . و من آنروزرا انتظار مي‌كشم حتا روزي كه ديگر نباشم

    ReplyDelete
  20. بعضی موقع ها احساسا ميکنم حق ندارم برای مطالبت کامنت بذارم. شايد چون هر چی بگم دروغه. لعنت به من. ب احترام مطالبت ديگه تا نميدونم کی برات کامنت نميذارم. ولی هميشه وشته هاتو ميخونم شايد بعضی موقع ها يه آّهم تو دلم کشيدم. نميدونم چه قدر طوا ميکشه تا از يادت برم ...

    ReplyDelete
  21. مرسی بخاطر ديروز ....به من که خوش گذشت ...به تو چی؟

    ReplyDelete
  22. وبا اومده بهم مرخصی نمیدن

    ReplyDelete
  23. ۱.هميشه حق با کسی است که ژاکتی سيگار ميکشد ، شبانه . ۲: جای ادوارد سعيد خالی . ۳: مزخرف نگو قاسم ! ۴ :معلومه که شاگرد تنبلی هستی . پی نوشت ۱ : نفسش حق باد . پي نوشت ۲ : دلم تنگ شده برات ها !

    ReplyDelete
  24. راستی ژاکتی سيگار مهمل بود ، پاکت درست تر است

    ReplyDelete
  25. سلام داداش .. تو به همه ميگی مام گفتيم بيايم به خودت بگيم : << دلت خوش! >>

    ReplyDelete
  26. سلام شازده . جدی پند خوبی بود اما نميدونم چرا من نميتونم . امير دلم برای چت باهات تنگيده از امروز ميرم کرج اگه تونستم وصل بشم بهت پی ام ميدم کلاس نذاری بگی بيزی هستی ها اون موقع زبان دعام برات باز ميشه . نوکرم

    ReplyDelete
  27. راست گفته خدا پدرشو بيامرزه اما من ميگم همه آدما همين طورند زن و مرد نداره !! اما خوب نميشه که نگفت و گذشت قبول داری !!

    ReplyDelete
  28. سلام. منم نوشته های اسدالله ميرزا رو دوست دارم. و منم با پی نوشتت بطور کلی موافقم. شاد باشی و موفق.

    ReplyDelete
  29. تو مخموری...رهايی نداری....تلاش بی هوده نکن

    ReplyDelete
  30. سلام حاجی... با زندگی چطوری؟

    ReplyDelete
  31. هیچکس و همه‌کسAugust 27, 2005 at 8:10 AM

    زندگی شاید واقعا همین باشد؟؟؟!!! خیلی سنگین بود!!! منم وقتی کتابایی که با عقل سر و کار دارن میخونم ، مخم بدجوری داغ میکنه! دیوونه میشم!

    ReplyDelete
  32. سلام .. ماموستا .. برارکم .. رولاه .. اخي...قارداش ... عجب حرفی زدی ! امان از اين مه چشمانت ... بايد مثه من  مست و خراب بود تا معنی اينو فهميد اين يه جور مکاشفه است مگه نه ....امير جان چرا اين نگاه اينجا نميايد ؟؟ چرا ؟ آخه چرا ؟.. نی يه ؟؟

    ReplyDelete
  33. يه چيزی .. کاشکی يه چيزی واسه امروز مي نوشتی .. واسه ۶ شهريور .. روزی که در تاريخ ايران جاوادانه خواهد شد .. کاشکی .....

    ReplyDelete
  34. سلام امير.........دوباره يه سری به من بزن اشتباه گرفتی! (شايد تقصير منه....هاه)(از همون کله هايی که دندونشو نشون ميده)درستش کردم!

    ReplyDelete
  35. زندگی تکرار مکررات است شنيده ای که می گويند ما دوباره باز می گرديم
    بيا بريم فاتحه بخوان

    ReplyDelete
  36. سلام رفيق قديمی...عجب وبلاگی و لينکيدی...ممنون...دوش مرغی به صبح می ناليد ....عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش....می بينی آدما چه بی معرفت شدن؟؟

    ReplyDelete
  37. سلام آپ تو نمی بينم!!

    ReplyDelete
  38. سلام آپ تو نمی بينم!!

    ReplyDelete