Thursday, January 17, 2008

پابرجايی

خسته شده ام از تکرار مکرر این، برای خودم که باید قوی باشی، اما هیچ چاره ای نیست،من باید قوی باشم...باید قوی باشم!توی این کتاب خولیا آلوارز که در مورد خواهران میرابال و سالهای سیاه دیکتاتوری تروخیو در دومنیکن است جایی از زبان رهبر جنبش ضد دیکتاتوری میگوید:«از یادتان نرود ما شکست خوردیم ولی از پا درنیامدیم».یادم می ماند که از پا در نیامدم،از پا در نمیایم



3 comments:

  1. چه جمله معرکه ای بود.. يادمان بماند...

    ReplyDelete
  2. ای وای من اين پستت رو ميس کرده بودم.گردون حواسم رو پرت کرد

    ReplyDelete
  3. يک جمله ای هم هست اگر اشتباه نکنم جايی خواندم از قول هيتلر که گفته بود: «اين مهم نيست که هشت بار زمين بخوري. اين مهم است که نه بار از زمين برخيزی.» و من گاهی وقتها که ميخورم زمين (البته منظورم روی يخها نيستها) اين جمله يکهو ميپرد توی ذهنم.

    راستی ربطی به جمله ی شما داشت يا من خورده ام زمين و خودم نفهميده ام که الان اين جمله يادم آمد؟

    ReplyDelete