باید رازی در آن رد و بدل کردن حلقه ها نهفته باشد که به محض معاوضه، انگار طرفین تمام شادی و امنیت خود را از دیگری می خواهند و در او می جویند.ازدواج در این صورت قابلیت آن را دارد که به یک نبرد فرسایشی دایمی تبدیل شود.جنگی بی رحمانه برای به دست گرفتن کنترل زندگی مشترک،تلاش عبث برای تغییر دادن فرد مقابل آنطور که خواست ماست و یا یک جنگ چریکی با نقاب «من قربانی ام، من ضعیفم، اوست که بد است»...ازدواج در این صورت می تواند شکنجه ای خلاق،زجری دایمی و تکراری پر ملال باشد.حالا حتمن بعضی هایتان منتظرید من راهکاری نشانتان بدهم که ازدواج از شوکران تبدیل به شهد شود.شرمنده همه شما من هم مثل شما در این وادی سرگردانم.فقط فکر کنم بدانم چه چیز هایی کمک مان می کند در مسیر درستی باشیم
اول حوزه عشق را از حوزه ازدواج جدا کنید.عشق داغ و بی دلیل و سرکش است.ازدواج بیشتر به نظرم محتاج دوست داشتن و حرارت و رفاقت است.آن اولی حوزه تخیل و کمال و چیزهایی است که باید باشند و دومی منطقه تفکر و تمامیت و چیز هایی است که واقعن هستند.عاشق باشید،حالش را ببرید ولی در آن وضع ازدواج نکنید.کمی زمان به خودتان بدهید تا ببینید غیر از عاشق و معشوق بودن،همدل و هم نوا هم می شوید؟
دوم باور کنیم که مسوول زندگی خودمان کسی جز ما نیست.شادی،امنیت،رشد ما فقط و فقط یک مسوول دارد و آن هم خودمانیم.در حوزه های مادی و معنوی این مسوولیت را بپذیرید و به کسانی برای ازدواج فکر کنید که مسوولیت زندگیشان را پذیرفته اند.می توان عاشق دختر آفتاب مهتاب مهتاب ندیده مامی یا پسر ناز پرورده پاپا شد اما بعید می دانم بشود ازدواج مناسبی با آنها داشت.بالغ باشیم،مسوولیت پذیر و آگاه و به دنبال آدم های بالغ برای ازدواج بگردیم
سوم داشتن سرگرمی های مشترک،سطح مشابه زندگی،توقعات نزدیک بهم مادی و معنوی از زندگی،انعطاف در دیدگاه ها و رفتار،سلامت روانی،مشابهت از لحاظ درون گرا و برون گرا بودن یا منطقی یا عاطفی بودن واجب نیستند اما در روزهای سخت زندگی مثل یک چسب قوی مانع دور شدن بیش از حد آدم ها از هم می شوند.لحاظ کردنشان در محاسبات ازدواج ریسک فاجعه را کاهش می دهد
می شود این فهرست را خیلی ادامه داد.می شود کتاب نوشت اصلن اما فعلن فکر کنم همین قدر کافی باشد که بدانیم ازدواج یک قید ابدی و محملی برای آزمون تحمل دیگری نیست.ازدواج رابطه ای مسوولانه بین دو انسان است که آگاهانه و آزادانه آن را پذیرفته و از آن طریق به رشد یکدیگر یاری می رسانند.از همین روست که کمپبل اسطوره شناس می گوید«هیچکس صلاحیت ازدواج ندارد مگر اینکه آمادگی داشته باشد نیمی از خود را در پیشگاه محراب ازدواج قربانی سازد».واقعن ما آماده قربانی کردن ترس ها،ناامنی ها،نا پختگی های خودمان در چارچوب یک رابطه متعهد هستیم؟بیایید در موردش حرف بزنیم
بعد از مدتها اول
ReplyDeleteپیدا کردن یه همچین آدمی سخته. ولی از اون سختتر اینه که بفهمیم ما هم خودمون این ویژگیها را داریم یا نه
ReplyDeleteتمام حرفهاتون درسته اما يه مسئله مهم اينه كه روابط انساني با قرارداد جور نيست. اين قرارداد ازدواج يعني محدوديت. و محدوديت بويژه در روابط جنسي كاملا نامعقول و ناممكنه و هميشه هم خلافش ثابت شده. آدمها انگار با اين قرارداد جسم همديگه رو هم خريدن درحالي كه جسم قوانين و نيازهاي خودش رو داره و قرارداد پذير هم نيست... هيچ آدمي رو هم تا به حال نديدم كه طرف رو دربست متعلق به خودش ندونه چه اين رو بگه چه نگه.
ReplyDeleteاين شي انگاري (چه بخواي چه نخواي) توي ازدواج اتفاق مي افته و وقتي انسان مقابلت رو شي كردي كار تمام احساسات انساني تمومه.
وبلاگستان باید قدر این پستهات رو بدونه ارباب...
ReplyDelete...عزیز!هر تعهدی یه سری محدودیت ها با خودش میاره و یهسری مزایا.مشکل اینه که ما آدما می خوایم هم خدا رو داشته باشیم هم خرما رو!هم امنیت ازدواج رو داشته باشیم هم آزادی تجرد رو
ReplyDeleteآدمی که فکر می کنه باید روابط آزاد داشته باشه شکر می خوره میره ازدواج می کنه...در عین حال من با این حرف که روح آدمی بدون تعدد روابط نمی تونه خوشحال و شاد باشه مخالفم.باید دیدن آدمی که تعدد روابط رو اصل لذت می دونه چه زخم روانی رو فرافکن کرده روی حوزه جنسی
ReplyDeleteمی خونم و زیاد نظری ندارم. فقط دارم فکر می کنم این حرفها توی تئوری درستن اما هر آدمی یه دنیا ست برای خودش. شانس اینکه آدم هایی انقدر به هم نزدیک و شبیه و همانند به هم برخورد کنند توی این دنیای در اندشت چند درصد است؟
ReplyDeleteنمیدونم خانوم یا اقای ...چه طور میتونه با افکارش روابط ازاد رو توجیه کنه...حقیقتی که هست اینه که ایا همه کس میتونه تو رو با اوج لذت جنسی و ارضای کامل روحی برسونه؟...یا یک نفر هست که تو میتونی بااون روابط ناب داشته باشی..اگه روابط جنسی با همه ی ادما ایشونو به لذت جنسی و ارضای کال روحی و روانی میرسونه پس یقینا بین ادمها و تفاوتهاشون نمیشه حایل قائل شد...چون همه مثل همه میتونن تو رو به اوج برسونن...
ReplyDeleteشاید فقط باید همین یادمون بمونه که کسی قرار نیست ما رو خوشبخت کنه.
ReplyDeleteآدمها همیشه از ازدواج یه دورنمایی توی ذهنشون دارن که با واقعیت ماجرا فرق می کنه... حقیقتش اینه که یه وقتهایی توی زندگی مشترک میرسی به یه جاهایی که اصلا در مخیله ات هم نمیگنجیده از سختی و بیچارگی و آرزو میکنی ازدواج نکرده باشی... اما من میگم این لحظه ها توی زندگی لحظه هایی هستند که جز با ازدواج بهشون نمیرسی... و اگه هم تجربه نکنی یه چیز گنده توی زندگی ات کمه...اون لحظه ها لحظه هاییه که می فهمی تنهایی و جز خودت هیچکس نمی تونه دستت رو بگیره... اون لحظه ها لحظه هاییه که توش خودتو محک میزنی... پس کلیت ماجرا اونقدر وحشتناک نیست که اصلا ازدواج نکنیم... مهم اینه که اگاهی داشته باشیم توی ازدواج و بدونیم همیشه یه وقتایی هست که باید از خودمون مایه بذاریم... در کنار همه این مستقل بودنها و مسئول خود بودن ها البته امیر خیلی چیزا هست که ادم رو توی زندگی وصل می کنه به طرف مقابل...دیگه این وقتها باید یه ژیمناستکار وارد باشه در نهایت انعطاف پذیری... اصلا این ازدواج اینقدر پیچیده است که نمیشه براش یه اصل کلی مطرح کرد... یه وقتهایی شاید لازم باشه برای حفظ یه زندگی مشترک متوسل به زور بشی..خدا رو چه دیدی؟؟
ReplyDeleteخیلی خیلی ممنونم از لطفتون نسبت به نوشته ی من. راستش مدت هاست که به این جا سر می زنم و نوشته هاتون رو می خونم. همیشه هم دست پر برمی گردم. خوش حالم از این دوستی
ReplyDeleteفکر میکنم نمیشه قرار دادی یا قانونمند بااین مساله برخورد کرد ,گاهی تفاوت ها و تفاهم ها هم رو می پوشونند و رابطه رو به یه تعادل می رسونن که بین هر دو نفر یه جور اتفاق نمی افته,فقط این تعادل هم میشه ته ظرف وجود داشته باشه و هم سر ظرف که گمونم بالا یا پایین بودنش رو میزان عشق میتونه جابه جا کنه.,با آزاده هم خیلی موافقم,
ReplyDeleteهمش این نیست .
ReplyDeleteمن خیلی فکر کردم و بعد دیم وقتی که انتظارات ما براورده نمیهش ما دلزده میشیم .
یا همون چیزی که ازاده گفته.
"به کسانی برای ازدواج فکر کنید که مسوولیت زندگیشان را پذیرفته اند"
ReplyDeleteواقعا با اين جمله اتون موافقم اما ... اما نميدونم شما چند تا مرد ايروني ميتونيد پيدا كنيد كه همه اون احساسهاي امنيت و ... رو كه تو پست قبلي گفتيد در كنار زني كه مسئوليت زندگي اش رو پپذيرفته، داشته باشند؟
قابل توجه نگین عزیز !
ReplyDeleteاین پست ها بیشتر جنبه سرگرمی داره عزیزم . این مسایل شخصی تر اونی هستند که بشه اینجا راجع بهش بحث جدی داشت. این بحث ها و استدلال ها نه مثبت هست نه منفی ... فقط یک سری نظر پراکنده است .
با آنهایی که بعد از ازدواج 180 درجه تغییر شخصیت و رفتار می دهند چه باید کرد؟ و اون موقعه که یک طرف واقعا میشه قربانی.........
ReplyDeleteبا آنهایی که بعد از ازدواج 180 درجه تغییر شخصیت و رفتار می دهند چه باید کرد؟ و اون موقعه که یک طرف واقعا میشه قربانی.........
ReplyDeleteبا آنهایی که بعد از ازدواج 180 درجه تغییر شخصیت و رفتار می دهند چه باید کرد؟ و اون موقعه که یک طرف واقعا میشه قربانی.........
ReplyDeleteباید یاد بگیریم صاحب همدیگه نباشیم. همون طوری که قبل از ازدواج هر کس مسوول کار های خودشه بعد از ازدواج هم باید همین طور باشه. دخالت بیش از حد انقدر سریع فاتحه عشق رو می خونه که فرصت فکر کردن بهت نمی ده... باید کتاب یازده دقیقه پائولو کوئلیو رو بخونی حتما. نسخه فارسیش نه ها. نسخه انگلیسیش خیلی روون و راحته. ضرر نمی کنی اگه بخونیش...
ReplyDelete