١-با لانگ جان رفتیم ولایت.از ماشین سواری در جاده خوشمان آمد.چنان خوشمان آمد که حتی بخاطر سرعت جریمه هم شدیم.حالا بماند که ماموران جان بر کف راهنمایی و رانندگی چنان کمین کرده بودند که ژستشان بیشتر از پلیس شبیه راهزن ها بود.
٢-رسیدیم به ورودی منزل.به مادر مکرم مان عرض نکرده بودیم با مرکب ملوکانه سیر افاق خواهیم فرمود.آمدند در را به روی ما گشودند.بعد از مصافحه عرض کردیم مادر لانگ جان!لانگ جان مادر!...دست مبارکشان را گذاشتند روی قلبشان و رنگ پریده مکرر فرمودند ماشین ماشین!کانهو که شخص بنده با گودزیلایی، گیدورایی چیزی رفته ام منزل...سریعن یاداوری کردیم من و ماشین هر دو در خانه هستیم و احتمال هر بلایی دور است...بخیر گذشت
٣-خوردیم خوابیدیم فیلم دیدیم باز خوابیدیم مجددن خوردیم و خیلی خوش گذشت...اصلن من نمی فهمم چرا آدم نمی تواند بیشتر آنطوری زندگی کند؟به روح امام خوش می گذرد خفن
۴-اما چشمتان روز بد نبیند از امروز سر کار آمدن...صندلی بنده بیشتر شبیه صندلی الکتریکی عمل می کند و کلن به به
۵-بی بی سی فارسی رویت شد...خیلی حرفه ای تر از شبکه های مشابه عمل می کنند و آن خصومت توی ذوق زننده صدای آمریکا را هم ندارند.۵شنبه نشستیم مستند سامان سالور را دیدیم و فقط نفهمیدیم چه اصراری داشت محسن نامجو را توی حمام نشان دهد...والله!
چون هزار نکته ی باریک تر زمو اینجاست که بعضی هاشم میره توی سوراخ راه آب
ReplyDeleteيعني اين والله آخر چون از دل برآمد به دلم نشست . والله به خدا چه اصراري بود ؟!
ReplyDeleteمی بینم که تنهایی زدی به جاده!!!!خوب به سلامتی!
ReplyDeleteادم وقتی میشینه به تماشای شبکه های اونور ابی دلشو میگشیره و می خنده..اما بی بی سی فارسی کمتر دروغ میگه..بیشتر میشه که به دل بشینه.
ReplyDeleteادم وقتی میشینه به تماشای شبکه های اونور ابی دلشو میگشیره و می خنده..اما بی بی سی فارسی کمتر دروغ میگه..بیشتر میشه که به دل بشینه.
ReplyDeleteاین نسیم چشه؟؟؟چرا گریه و زاری راه انداخته؟؟؟ اولی که دختر...
ReplyDeleteسلامبرامیر.
ReplyDeleteچطوری داشی! خوشحالم که سرحال و روبه راهی!
اوچیکتیم.
راستی وبم رو از دست دادم...