Sunday, February 8, 2009

از مرز ها

روایت می کنند وقتی سال ۶٧ ارتش عراق دوباره از مرز گذشته و تا آستانه اشغال مجدد خرمشهر پیش رفته بود،آقای خمینی برای فرماندهان سپاه چنین پیغامی فرستاده «که اینجا مرز اسلام و کفر است،خرمشهر نباید از دست برود،یا خرمشهر یا سپاه»-نقل به مضمون...مدتها فکر کردم به چنین جمله ای و به نظرم رسید برای آدمی آن گونه که آقای خمینی بود این مرز اسلام و کفر چه معنای غریبی می توانست داشته باشد،انگار دارد قوی ترین مرز هایش را مشخص می کند:یک جور مرز بین بودن و نبودن


بعد فکر کردم به خودمان،به آدم های اطرافم،به مرز هایمان،به اینکه می دانیم این مرز ها اصلن کجایند؟اصلن مرز بین اسلام و کفر توی زندگی مان داریم؟مرزمان مدافع دارد؟و فکر کردم اصلن خودم مرزهایم مشخص است؟در هر حوزه ای می توانم شفاف کنم مرز بین اسلام و کفر دقیقن کجاست برای من؟مثلن در یک رابطه عاطفی می دانم دقیقن چه چیز هایی آن سوی مرز های من هستند؟می دانم کجا می توانم منعطف باشم و کجا نه؟مهمترین خواسته ام از آدم آن طرف رابطه چه چیزی می تواند باشد؟


فکر کنم می دانم.مهمترین چیزی که از همسفر عاطفی ام می خواهم این است که مرز های شفافی داشته باشد.مرزهای معتبری که برای دفاع ازشان جدی باشد،که در حریم این مرزها یک نفر باشد نه یک خانواده یا یک ایل یا یک ملت.مرزهایی شخصی و مال خودش ،.مرز هایی که بشود سنجید چقدر با مرز های خودت همپوشانی دارند،چقدر می شود واردشان نشد،چقدر می شود حرمتشان را دلی و نه به اجبار نگه داشت...


از مرز ها باز هم می نویسم

14 comments:

  1. این که مرزها مرزهای یک نفر باشد نه یک خانواده نه یک ملت...
    به این که میرسم میبینم چه قد این برام مهمه ! چه داشتن این مرزها برای خودم چه برای طرف مقابلم و اینکه اگر مرزهای شخصی اش با اون یکی ها قاطی باشد برای منزجر ککندست

    ReplyDelete
  2. غالبن ما خودمون هم نمیدونم مرزهامون کجا هستن یا باید بشن، چه برسه به اینکه بخوایم واسه طرف مقابل شفاف بیانش کنیم.

    ReplyDelete
  3. مرز؟  بنویس، بیشتر از مرز بنویس.  

    ReplyDelete
  4. بنویس
    بنویس

    که داری خوب می نویسی.

    ReplyDelete
  5. دیشب اتفاقن با یکی از دوستام حرفش بود.. فکر می کنم ما با مرزهامون رودروایسی داریم..انگار نمی تونیم فاصله گذاری کنیم

    ReplyDelete
  6. واااااای چه خاکی بر سرکنم ؟؟؟؟؟ رضا قاری زاده را فیلتر کردن؟؟؟؟

    ReplyDelete
  7. نزدیکه یک ساله می خوام یه بعدازظهر از مرزها بنویسم اما مفصل مفصل. تو که تا همینجا رو خیلی خوب اومدی. یه روز ی منم می نویسم که هرچی می کشیم از رعایت و عدم رعایت مرزهاست!

    ReplyDelete
  8. با فیل.تر و حذف نمیشه به جنگ اندیشه رفت...نوار قلب در دل همه ی ماست.

    ReplyDelete
  9. هیچ وقت به مرزها فکر نکرده بودم!!!!

    ReplyDelete
  10. رضا حمایتت می کنیم!

    ReplyDelete
  11. فقط با خواسته هات موافقم. با داشتنِ مرزهاي شفاف..با خواستنِ مرزهاي شفاف. همین.

    ReplyDelete
  12. مرزهای شفاف داشتن بس دشوار بلکه گاهی غیرممکن است.

    ReplyDelete
  13. وقتی با آدمهای شبیح خودت معاشرت کنی خود بخود مرز ها جا افتاده ترند
    اینطوره؟ یا نه؟

    ReplyDelete
  14. اقا امیر . تا حالا شده با یه ادم بدون مرز ملاقات داشتع باشی؟

    ReplyDelete