یک چیز هایی می شود زهیر ذهن آدم.خودم می دانم زهیر می تواند زهر باشد،می تواند زهر شود،می تواند بدود در رگ های آدم و ناگهان چشم باز کنی و ببینی جای خون زهر در رگ هایت داری.زهیر می تواند از چشم هایت وارد شود و چنان فلجت کند که ناگهان بفهمی حتی دیگر میخچه روی انگشت کوچک پای چپت را هم حس نمی کنی،که حتی دیگر درد را هم نمی فهمی
بورخس و کوئیلو با نوشتن خودشان را از زهیر رهانیدند،شاید واقعن پاد زهر زهیر چیزی جز کلمات مست توفنده نباشد،کلماتی با همان قدرت زهیر و در جهت مقابل آن
شاید... اگه اینجوری باشه تو راحت از دست زهیر راحت میشی..ما بریم به فکر خودمون باشیم
ReplyDeleteکلمات مست توفنده ...
ReplyDeleteزهیر یهنی شکوفه ی...؟
ReplyDeleteپس بریم بنویسیم. نوشتنمون نمیاد خب
ReplyDeleteکمتر دیدم راجع به کوئلیو حرف بزنی. چند روز پیش 11 دقیقه رو تموم کردم. البته نسخه اصلیش رو نه نسخه عقیم شده فارسی رو! تمام مدت با خودت می گی این چیزا چیه که کوئلیو تو کتابش نوشته. ولی به آخر کتاب که می رسی سرمست یک انقلاب درونی هستی!
ReplyDelete