چقدر خوب است که من این شب ها تنهایم.که کسی توی خانه ام نیست،که مجبور نیستم لبخند نقاشی کنم روی لبم،که می توانم مثل سگ پاسوخته زوزه کشان بخوابم و عوعو کنان بیدار شوم،به هیچ کس هم توضیح ندهم،سیاه مست شوم،گریه کنم،مثل خر بخورم،مثل خرس بخوابم و هیچ چیز جهان به هیچ کجایم نباشد.لباس های ریخته و پاشیده،خانه کثیف،کار روی هم انباشته شده...آدمی می تواند وسط این حال بدش هم احساس خوشبختی کند وقتی می فهمد هر چقدر که دلش بخواهد می تواند خودش را ویران کند و یک قران هم به کسی بدهکار نباشد و صورت حساب خود ویرانگریش را هم برای هیچکس جز خودش نفرستد...آدم است دیگر یک وقت هایی مرز خوشبختی و بدبختی را گم می کند
همین!
اول
ReplyDeleteراس میگی خیلی خوبه که وقتی بدی بتونی به تمای بد باشی بی پردهپوشی. خوب من چون الان خوبم بهت حسودیم نمی شه اما زمستان امسال حاضر بودم نفص عمرم بلکم بیشتر رو بدم یه غار بخرم
ReplyDeleteبا قسمت کثیف وریخت وپاش قضیه مشکل دارم ولی با کلیت قضیه موافقم شدیدا.
ReplyDeleteواقعا منم یه موقعهایی به این خلوتها شدید احتیاج پیدا می کنم. خوش به حالت
ReplyDeleteبا قسمت کثیف وریخت وپاش قضیه مشکل دارم ولی با کلیت قضیه موافقم شدیدا.
ReplyDeleteچه قدر خوب بود این
ReplyDeleteچه قدر خوب بود..
شایدم خودش محو می شه,مرز بینش محو می شه.,
ReplyDeleteهومم چقدر بده این بیتفاوتی نسبت به همه چیز منم گاهی اوقات اینجوری میشم تو این لحظات بیشتر مشتاق میشم دنیای مبهم بعداز مرگ انسان ها رو ببینم....
ReplyDeleteآدمیزاده دیگه...
ReplyDeleteلذت زندگی...من به مسافرت احتیاج ندارم! من به خودم احتیاج دارم! اینکه تنها باشم و هرچی دوست دارم بخورم و هرچی دوست دارم بپوشم و هرچی دوست دارم ...آره!اصلا هرچی دوست داشتم انجام بدم حتی اگر ویروون کردن خودم باشه.لذت با خود بودن
ReplyDeleteاوووووف كه من چقدر دنبال اين خلوتم
ReplyDeleteاين روزا دلم مي خواد به تمامي بد باشم بدون اينكه بخوام به كسي توضيح بدم
كاش يه گوشه دنج پيدا ميشد ، حيف كه نيست ،پيدا نمي شه...