Tuesday, April 21, 2009

برکت نهایی

عمیق ترین رنج آدمی،فانی بودن است و بزرگترین آرزویش نیل به جاودانگی.عظیم ترین تلاش زندگی بشر، شاید جستجوی این حقیقت باشد که انسان همزمان هم فانی است و هم جاودانه؛نه فانی است و نه جاودانه...مشکل برای درک این پدیده از آنجا آغاز می شود که ما این دو حوزه را مخلوط کرده با قوانین یک دیگر آلوده می سازیم.دقیقن همان هنگامی که بشر می خواهد در ساحت فانی تن،با هیات جسمانی، به جاودانگی برسد،گمراهی بزرگ آغاز می شود.حاصل این گمراهی تلاش های عبث برای بازسازی حس بی زمانی است،بی زمانی ای که به صورت خاطره ای ازلی در ذهن همه ما وجود دارد.یکی از رابطه ای عاشقانه به رابطه ای دیگر می رود،دیگری تبدیل به یک معتاد به کار، به مخدر یا ص.ک.ص میشود و در همه این حالات انسان تلاش می کند در جهانی فانی به تجربه جاودانگی دست یابد.


تلخ ترین و دهشتناک ترین لحظه طی طریق هر انسانی، شاید همان وقتی باشد که دریابد هیچ اتفاق بیرونی،نمی تواند او را به جاودانگی برساند.هیچ مخدری اعم از عشق ،ثروت یا شهرت،نمی تواند آدمی را از داس اجل نجات دهد.درک همین حقیقت است که همینگوی را وادار می کند لوله اسلحه را در دهان خود گذاشته و ماشه را بچکاند یا میلیونر های جهان را به ورطه خودکشی می اندازد.آدمی برای نجات از این سیه روزی چاره ای ندارد جز تغییر گرانیگاه توجه، از جهان بیرون به دنیای درون و این ممکن نیست مگر اینکه بداند هیچ پدیده  بیرونی نمی تواند او را به جاودانگی برساند.تنها در صورت پذیرش چنین امر دردناکی است که عفریت مرگ می چرخد و به صورت فرشته مرگ به سالک لبخند خواهد زد،آن وقت است که تازه می شود سفری عمیق و درونی را به عمق جهان تاریک درون در طلب روشنایی آغاز کرد


پی نوشت:به شدت تاکید می کنم از دل بی اعتباری پدیده های بیرونی، ترک دنیای مادی نتیجه نمی شود.ترک دنیا اتفاقن روی دیگر سکه دنیا خواهی است و همانقدر برای نیل به جاودانگی می تواند مضر و مسموم باشد.

4 comments:

  1. فکر کنم آنچه لازمه این تفکر است همان بی نیازیه نسبت به هر آنچه غیر از اوست

    ReplyDelete
  2. اول سلام
    بعدش این پیچ در پیچ رو هر چی می ره آدم جلو انگار پیچیده تر می شه

    ReplyDelete