1-مردانی هستند که زن برایشان ابزار تشکیل خانواده است،کسی است که برایشان بچه می آورد و بهشان فرصت می دهد تا یک خانواده،یک خاندان تشکیل بدهند و بزرگ خاندان شوند.این مردان ممکن است خیلی ژست روشنفکرانه یا عاشق پیشه به خود بگیرند اما در اعماق روحشان زن جزیی از قلمرو حکومت آنهاست که باید برایشان بچه به دنیا آورد.عمومن زندگی زناشویی این مرد ها همان شکلی است که سنت تعیین کرده و مردان مناسبی برای زندگی های سنتی هستند
2-مردانی هستند که زن زندگی شان باید به وسیله ای برای تفاخر آنها تبدیل شود.زن زندگی این مردها باید کدبانو،مستقل،تحصیل کرده،روشن فکر و چند تا چیز دیگر باشد تا بشود وقتی در خیابان با او قدم می زنند یا به مهمانی میبرندش زوج درخشانی به نظر رسند.این مردان همیشه نوعی فاصله عاطفی را با همسرشان رعایت می کنند و در بهترین حالت با او رابطه ای دوستانه و نه عاشقانه برقرار می سازند .زن زندگی این مرد ها همیشه می تواند روی امنیت در زندگی مشترک حساب کند به شرطی که فقدان عشق و گرما مشکل خاصی برایش نباشد
3-مردانی هستند که زن زندگیشان تبدیل به ابزار ارتباطی آنها با جهان خارج می شود.این قبیل مردان عمومن به شدت درون گرا بوده،از زن زندگی شان توقع دارند مانند سخنگو برای اعلام منویات آنها به جهان بیرون-اعم از فرزندان،محیط کار،فامیل و...-عمل کند.این دست مردان معمولن مدیریت امور مالی و خانواده را به دست همسرشان می سپرند و در مقابل توقع اطاعت و دریافت سرویس های مختلف از او دارند.زن برای این مردان پل ارتباطی به جهان خارج و معدن لایزال خدمت رسانی است.مردان گروه سوم عمومن عمیقن عاشق همسرشان هستند اما در طول تاریخ موارد معدودی از ابراز این علاقه ثبت شده است.
4-مردانی هستند که زن برایشان همسر،معشوق،مادر،ایزد بانو و همه چیز است.زندگی این مردان بدون زن معنا ندارد.اصلن نمی فهمند زندگی بدون حضور زن یعنی چه.این مرد ها از زن عشق می خواهند و تایید.کلن این قبیل مرد ها وقتی عاشقند و فارغند قابل مقایسه نیستند،عشق مثل یک کیمیا آنها را به فرد دیگری بدل می کند.زن زندگی این مرد ها هیچ وقت از فقدان هیجان یا عشق یا ث.ک.ص گلایه نخواهد داشت اما احتمالن برای امن بودن حسابش با کرام الکاتبین است.
پی نوشت1:هیچ انسانی در قالب کهن الگویی خاص نمی گنجد.همه ما مجموعه ای از کهن الگو ها هستیم منتها برای مقایسه، کمی انتزاعی به این خلق و خو های مردانه نگاه کردم
پی نوشت 2:برایم جالب است انتخاب خانم های خواننده این وبلاگ کدام دسته از مردان فوق خواهد بود.آسودگی با دسته اول،امنیت با دسته دوم،حکومت با دسته سوم یا شور و هیجان با دسته چهارم؟رو راست باشید با خودتان می توانید نقش کهن الگویی خودتان را هم پیدا کنید
اول. اسم کامل پای نوشته تون هم مبارک
ReplyDeleteدسته چهارم . ترجیح می دم رابطه ای آنچنان عمیق داشته باشم که حتی اگه مدتش کوتاه هم بود بتونه تا مدتها منو سرپا نگه داره
ReplyDeleteمرد شماره 4 قابل پذیرشه اما ای کاش امنیت خاطری هم ایجاد می کرد
ReplyDeleteبقول خودت زیادی انتزاعی اند این تعاریف 4 الگویی. ملغمه بودند بهتر بود. ها!!!!
به نظرم دسته 4 بهتر از بقیس.
ReplyDeleteمردها در کامنت دونی این پست فقط بوق بزنند. ممنون
ReplyDeleteهیچکدام شرمنده.
ReplyDeleteبه نظر چهارمیه بهتره و هیجان انگیزه ولی ترسناکه. گاهی حس میکنی خفه میشی.خیلی وقتا زندگی شبیه فیلم قرمز میشه.
ReplyDeleteمن دسته دوم رو ترجیح میدم به شرطی که بدونم دوستمم داره
اینطور که تو نوشتی به نظرم یه کم بی انصاف بودی نسبت به گروه یک تا سه. اما با انصاف یا بی انصاف من هم چهار. هر چند به محض اینکه نگاهت میکنند نا امنی هم شروع میشه ولی خب چه میشه کرد هیچ آدمی از تنهایی و تنها موندن و تنها رها شدن نمرده اون چیزی که آدم رو می کشه بی عشقیه.
ReplyDeleteآزاده جانم!شرح دادم که این طبقه بندی انتزاعیه...در عالم واقع که ما با آدم تک آرک تایپی طرف نمیشیم
ReplyDeleteدو و سه هر دو قابل تحملن.البته بستگی داره چون من خیلی برون گرام به علاوه اینکه بهم خیلی ابراز علاقه نشه اذیتم نمیکنه.نیمه ی مردانه ی من(انیموس بود؟)یه مو فرفری سیبیل کلفته که احتمالا راننده تریلیه ولی یه کم هم روشنفکره
ReplyDeleteدر مورد زنها هم میتونی همچین دسته بندی بنویسی.مشتاق شدم!بعد هم یک نظرخواهی ار اقایون
ReplyDeleteدسته ي اولي ها قابل تحمل اند و نسبت به مابقي كمتر دافعه دارند
ReplyDeleteدسته ي دومي ها فقدان عشق و گرمايشان قابل تحمل نيست اصلن
دسته ي سومي ها برايم قابل درك نبودند
دسته ي چهارمي ها جذاب به نظر مي رسند مي شود يك جوري با امن بودن هم كنار آمد
دسته اول ابدا
ReplyDeleteدسته دوم اصلا
دسته سوم حرفشم نزن
دسته چهارم حالا ای یه چیزی :دی
ولی جدی به نظر من همونطور که گفتی من فکر میکنم ترکیبی از همه این شخصیتها هست که میتونه یک مرد رو شکل بده حالا ممکنه یه شخصیت قویتر باشه...مهم اینه که ادم توانایی درک همه اینها رو داشته باشه
چه با مزه اکثرا گفتن چهارمی..بیا یه تحلیلی هم بنویس براش امیرحسین جان
ReplyDeleteتوی این دسته ها رفاقت ندیدم. دور از دسترس هست ولی هست. مثل رفاقت کوهنوردا که با طناب به هم بستن. مثل هوس اینکه با رفیقت بشینی و جرعه ای بخورید و کلامی حرف بزنید. در همه دسته ها "توقعی" وجود دارد، رفاقت بی توقع در این میان جائی ندارد؟
ReplyDeleteهرچه فکر می کنم میبینم که نه دلم میخواهد مادر باشم نه کسی که صرفا برای فخر فروشی مناسب باشم و نه زندگی بی گرما را تاب میاورم و نه خشکی نگاه و تعصب را ....
ReplyDelete...
جای تازه ای باید باشد
هیجان زنده بودن بهتر ه حتی به قدر نفسی
ReplyDeleteسلام عزیز
ReplyDeleteدسته دوم را ترجیح میدهم
100 در 100 دسته ی4
ReplyDelete100 در 100 دسته ی4
ReplyDeleteدسته چهارم
ReplyDeleteمن هم مثل نگین علاقمندم یه دسته بندی این چنینی برا خانمها داشته باشی .دسته چهارم برا آدمهایی خاص درست به متفاوتی مردان همون دسته جذابند اما در ازای اون چیزها که گفتی هیچ وقت روی آسایش رو نمیبینند در واقع بهای ون لذات این ناامنیه وجالبه که مردهای دسته چهارو در انتها اغلب با زنانی بسیار سطحی کوته فکر و دور از دنیاشون ازدواج میکنن.در ضمن پست دیالکتیکت بسیار بسیار زیبا بود . به شدت دچار هم ذات ژنداری شدم و با تمام وجود حسش کردم .موفق باشی آشنای بلاگی قدیمی!
ReplyDelete