اسمش میم بود و فامیل ما.یک دو سالی باید از من کوچکتر باشد.بعد ناگهان چشم روی هم گذاشتیم و باز کردیم و میم شیطان تخس که از دیوار راست بالا می رفت،صاحب زن و بچه شده بود و پسری داشت که دست پدرش را در شیطنت از پشت می بست.همین چند لحظه پیش با مادر صحبت می کردم؛گفت که میم و پسرش خانه ما بودند،گفت که دارد از همسرش جدا می شود،گفت که عید رفته مشهد و آنجا به مکالمات همسرش مشکوک شده،که موبایلش را چک کرده،که دیده آنچه که نباید،که زنک اقرار کرده چهار ماه است با مردی ارتباط دارد.
دارم با مادر حرف می زنم اما،ناقوس همه کلیساهای جهان در مغزم سرود رنج سر می دهند.می دانم خیانت زن و مرد بر نمی دارد،می دانم که زن باشی یا مرد،خیانت پرتت می کند به یک جهنم فروزان که هیزمش جان توست و آتشش به نوبت رنگ حماقت،حسرت،بی کفایتی و طرد شدن می گیرد.می دانم خیانت چطور جان انسان را ویران می کند،با همه روحم می دانم اما این را هم می دانم مرد ها این لحظات اضافه بر همه رنج انسانی،بار لعنتی توقع جامعه را هم روی دوششان حمل می کنند که چرا از حریم خانه ات پاسداری نکردی؟چرا هوشیار نبودی؟چرا نمی روی طرف را بکشی بی غیرت؟چرا؟چرا؟چرا؟...
اسمش میم است.یادم مانده که پسرک شاد،خندان،شیطانی بود و دلم نمی خواهد یادم بماند چند وقت لعنتی خدا طول می کشد تا پسرش دوباره آن لبخند معصومانه او را ببیند!
اگر فرض را بر این قرار دهیم که آقای میم در این میان بی تقصیر بوده ، به نظر من بعید است که بشود آن خنده های معصومانه را دوباره دید. ولی من هم آرزو می کنم که این گونه نباشد.
ReplyDeleteاگر فرض را بر این قرار دهیم که آقای میم در این میان بی تقصیر بوده ، به نظر من بعید است که بشود آن خنده های معصومانه را دوباره دید. ولی من هم آرزو می کنم که این گونه نباشد.
ReplyDeleteاول اینکه باید در جستجوی عوامل بود.
ReplyDeleteدوم اینکه :
اما،ناقوس همه کلیساهای جهان در مغزم سرود رنج سر می دهند
حس این تکه خیلی شاعرانه بود
معمولاَ عادت داریم که همه ی رخدادها رو آنی فرض کنیم. انگار همه ی کارهای روی داده در این مملکت، ضربتی یا بسیجی(!) صورت می گیرند. یادمان نرود که تمامی رویدادها، حاصل فرایندی هستند که ما هم کم و بیش در آن نقش داریم.
ReplyDeleteباید مشت محکمی کوبید به دهان همه ی اونهایی که فریاد بی غیرت بی غیرت سر می دهند، اما غم بزرگیه.. اونقدر بزرگ که میتونه اورست رو سیبری کنه...
ReplyDeleteنمی فهمم چه اصراری هست گاهی اوقات درون انسانها بر ماندن ظاهری و تظاهر به ماندن وقتی دلشان پرکشیده و رفته پیش کس دیگری
ReplyDeleteکه این رنج پنهان کاری را هم خودش بکشد دائم به دوش
و هم روزی که بر ملا شود ویران کند دیگری را دیگران را ...
امیدوارم بچه هاش لبخندزدنو فراموش نکن.
ReplyDeleteخیانت مقوله خیلی سنگینیه... فقط امیدوارم هیچ مرد و زنی چنین اتفاقی براش نیفته... ادمو از پا میندازه لعنتی
ReplyDeleteویرون کننده اس...
ReplyDeleteچقدر حس بدیه...
چه زن
چه مرد
آه!
چرا دیگه زندگی ها بی رنگ شده ارباب؟
چرا عشق ها بی دووم شده؟
چرا...
من یکی خیلی از خیانت می ترسم...مثل سگ!
به شدت ای داد بیداد. بار جامعه بر دوش مرد رو میفهمم. داشتم امروز برای خودم فکر میکردم اگر این میم بود که به زنش خیانت میکرد الان همه داشتند زن رو نصیحت میکردند که بابا همه مردا همینند برو سر زندگیت. حالا اما اوضاع شکل دیگری است. حتا اگر میم خودش هم دلش بخواهد بگذرد با آبروی رفته چه باید کرد و با دهان گشاد مردم.
ReplyDeleteخيانت كدام يك را پرت مي كند به آن جهنم سوزان امير؟ خيانت ديده را يا خيانت كرده را؟ يا هردو؟ آن "زنك" كه نوشته اي همينطور كلمه اي است مثل باقي كلمه ها يا قضاوت توست درباره ي خيانت كرده؟
ReplyDeleteبه چه مي گويي خيانت دقيقا؟ زمان و مكان و شخص ندارد؟ براي قضاوت نبايد درگيرش باشيم؟ همين ما نيستيم كه بار توقع جامعه را ساخته ايم؟ همين ما نيستيم كه بايد برش داريم؟ حذفش كنيم؟
رنج خیانت سخته اما واقعاً از بیرون نمی شه در موردش قضاوت کرد . باید دید واقعاً ریشه این خیانت از کجا بوده . اون موقع راحت تر میشه در موردش حرف زد. در بعضی مواقع خیانت دیده الان ، همون خیانت کننده اصلیه اما نه با اون معیارهای شناخته شده برای خیانت اونم تو جامعه ما با یک تابوی مذهبی و مردسالارانه
ReplyDelete