١-پدرم دلش می خواسته انگار اسم مرا بگذارد کاوه،مادرم امیرضا را ترجیح می داده؛ بعد اسم ها را گذاشته اند لای قرآن و هنوز کسی نمی داند امیرحسین پیشنهاد چه کسی بود که از لای قرآن در آمد و اسم من شد امیرحسین همانطور که کسی نمی داند چرا من را امیر صدا کردند و آن حسین جایی گم شد.انقدر گم شد که خودم هم یادم رفت من امیرحسینم نه امیر یا حسین.انقدر عادت کرده بودم به امیر که دیگر اسمم موقع نوشتن،آدرس ای میل و غیره و غیره به راحتی شده بود امیر
٢-چهار سال پیش،برای اولین بار دوستی صدایم کرد امیرحسین و ناگهان حس کردم چقدر این اسم را دوست دارم و چقدر فرق می کند امیرحسین بودن با امیر ماندن.بعد سال ٨۶ سه روزی را در کانون یوگا مهمان مسعود گرامی بودیم و یک دوره ذن با عنوان حضور در لحظه اکنون.آخرین لحظات دوره،از ما خواسته شد یک شاخه گل بگیریم دستمان بهم برسیم و بگوییم من....هستم.جای خالی نقطه ها را با هر چیزی که دلمان می خواهد پر کنیم.یکی اسمش را می گفت،یکی کارش را یکی می گفت من صبورم و...من ازدلم گذشت که بگویم من امیرحسینم اما نشد؛حالا می فهمم آن موقع هنوز زود بود برای امیرحسین بودن؛گفتم من شادم و مسعود برایمان گفت که آن چیزی که خود را با آن معرفی کرده اید همان است که گم شده زندگی تان محسوب می شود.گم شده من انگار امیرحسین بود تا شاد باشم!
٣-این اواخر عزیزی صدایم می کرد امیرحسین و من شیفته شنیدن کامل نامم از زبانش بودم.بعد کم کم شروع کردم به فکر کردن راجع به افسون امیرحسین.راجع به اینکه اصلن امیرحسین چه جور آدمی است؟چه فرقی دارد با امیر؟آن حسین گم شده کجای روان من است که بی پاسخ مانده و فرصت شادی را از من گرفته؛سخت جستجو کردم و فکر کنم جوابم را گرفتم.امیر را دیدم و حسین را و تلاش برای آشتی شان را شروع کردم.هر چه بیشتر سعی کردم آسوده تر شدم.رنج بردم برای یافتن بخش گم شده،حسین درویش مسلک ماجراجوی بی مسوولیت عاشق پیشه و بعد تلاش کردم برای آشتی دادنش با امیر مسوول آینده نگر متعهد سازنده که شرحش را اینجا نوشته ام.دیروز حس کردم گام های خوبی برداشته ام برای این آشتی و وقتش هست نام نویسنده پای این پست ها دیگر امیر نباشد،امیرحسین باشد.می دانید امیرحسین برای من یک مسیر است نه مقصد؛امیرحسین شدن یک فرآیند است:فرآیندی که به من اجازه می دهد گام به گام بیشتر و بیشتر خودم باشم و انسان فقط وقتی شاد است که بتواند خودش باشد
امیر حسین بودن ات مبارک .
ReplyDeleteامیر حسین!این بخشش خیلی برام جالب بود(( آن چیزی که خود را با آن معرفی کرده اید همان است که گم شده زندگی تان محسوب می شود))
ReplyDeleteبه نظر من که امیرحسین قشنگترین اسم دنیاست :دی
ReplyDeleteمبارکه این آشتی... قشنگه :)
تکلیف ما که از اول اسممان یک سیلابی بود چیه پس؟
ReplyDeleteامیرحسین جان پست با حالی بود. ذوق یافتنت را یافتم که شیرین بود!
پس حکای این تغییر نام در کامنت دونی ها این بود... من ساده انگار فکر میکردم چون امیرهای وبلاگستان زیاد شدن ارباب تصمیم گرفتن از نام کاملشون استفاده کنند...
ReplyDeleteمن همه ش میخواستم بپرسم چی شد که به اسم امیرحسین کامنت میذاری؟ پس بگو! البته تا الان ندیده بودم تو بلاگ خودتم نوشتی امیرحسین.
ReplyDeleteمنم میگم امیر حسین خیلی قشنگه
امیر حسین آهنگ خاصی دارد. همیشه بین اسمهایی که با امیر شروع می شد این اسم را بیشتر دوست داشتم. آشتی ات با این اسم قشنگت مبارک
ReplyDeleteامیر حسینیت مبارک برادر.
ReplyDeleteزیبا بود.
ReplyDeleteها ... امیر حسین ..... امیر حسین .....
ReplyDeleteامیرحسین جان امیر حسین جان من اتفاقا گفت همین شنبه که گذشت که بیا بریم خونه امیرحسین کامیار... من راستش حالم ناجور بود... بعدش هم شما که همیشه سرت شلوغه... خلوت شد خبر کن خدمت برسیم... اصلا چه کاریه...شما تشریف بیاورید پیش ما که بسی مایه خرسندی است...بعد هم ممنون از این به رسمیت شناختن یگانگی نام امیرحسین در وبلاگ اینجانب... ضمن تشکر از این بابت به عرض میرسانم شما کماکان امیرحسین کامیار خواهید بود
ReplyDeleteهمین چند وقت پیش امیراحمد مجبورم کرد اسمش را کامل صدا کنم و نگویم احمد. زود یاد گرفتم. امیرحسین صدا کردن تو نمیدانم چرا مرا یاد آن وقتهای خیلی دوری میاندازد که صدایت میکردم داداش. آن موقعها تو برادر بزرگ بودی. بعد از آن بود که دوست شدیم.
ReplyDeleteسلام امیر حسینم..مراقب باش در این گیر و دار نوشتن یک چیز را فراموش نکنی! هزار پانصدمین پست وبلاگیت نزدیک است!...به امید فردای روشن برای من، تو و تمام مردم دنیا
ReplyDeleteاز دید گوش نوازی و اینها من همان اوایل که فهمیدم اسمت امیرحسین است از خودم پرسیدم که چرا مقطوعش می کنی ... امیرحسین وزن زیبایی دارد.
ReplyDeleteزیبا بود
ReplyDeleteحسودی می کنم به حس قشنگی که داری .... در راه بودن
حسودی می کنم
کلن می دونی با چیت حال می کنم؟ این که از هر چیزی یه مطلبی پیدا می کنی برای وبلاگ نویسی.
ReplyDeleteخوب من هم گاهی به دنبال همان امیر مسئولیت پذیر سازنده میگردم. توی شناسنامهام که خبری از آن نیست. کجا باید دنبالش بگردم هنوز نمیدانم!
ReplyDelete