ذهنم خالی است.مدتی هست که نوشته هایم خودم را راضی نمی کنند،چاره کار را در ننوشتن ندانستم و گفتم هر چقدر دل و ذهنم یاری کرد می نویسم اما حالا کم کم دارم نگران می شوم.اولش فکر کردم از کم دیدن فیلم و کم خواندن کتاب است که خلاقیت از جانم رخت بسته و رفته به یک ناکجایی که نمی دانم اما حالا دارم می ترسم.طولانی شده...سکوتش مرا می ترساند.سکوتش شبیه سکوت اقیانوسی است که در اعماقش بزرگترین توفان های دریایی به برکندن بنیان هر چیز ثابت مشغولند اما در سطح آب جز آرامشی ساختگی وجود ندارد.دیر یا زود این توفان سطح آب را می روبد و من از این نمی دانم چه می ترسم.اصلن فرض کنید من از این همه نمی دانم دارد کم کم ترس برم می دارد
می ترسم!
بترس و هيچ از ترسيدن نترس! اينم يكي از عوالم بشريه. ندانستن هم جاي خوبيه. خلاقيتت هم سرجاشه اما قرار نيست كه هميشه تو سوار اون باشي!
ReplyDeleteجدي ميگم نترس. تا وقتي هنوز مي توني ياد بگيري مي توني دوست داشته باشي و مي توني تغيير كني از هيچ چيز نترس!
امیر جان خصوصی...به امید فردای روشن برای من، تو و تمام مردم دنیا
ReplyDeleteیکی بهم گفت مثله دونه های تسبیح می مونه ..یکی ذکر گفتن و یکی ذکر سکوت !
ReplyDeleteنمی دونم که ترس نداره. ببین من چه همه مدته که نمی دونم و هیچی یم نشده...
ReplyDeleteیعنی این دفعه از دست پاپا همینگوی هم کاری بر نمیاد!؟
ReplyDeleteما هی پرو خالی میشیم . نگران نباش و نترس .
ReplyDeleteاین نیز بگذرد !
با كتايون موافقم واقعن !
ReplyDeleteمیدونی آدم گاهی ترسهاش از اون "خودیه "که ساختتش و باهاش همراهه ... نمیدونه بازم به حرفش گوش بده ! یا مثلا بیاد ساعت کامنتدونی اینجا رو درست کنه .
ReplyDeleteبه نظرم عشق هم باعث فوران هنر میشه و خلاقیت میاره.
ReplyDeleteاین ترس تو رو منم دارم، فکر میکنم اگه دیگه نتونم بنویسم چی، ولی نترس دوباره خیلی زود مینویسی. خدابیامرزه نادر ابراهیمی رو میگفت نترس که ظرفت خالی بشه فقط ظرف خالیه که میتونه دوباره پر بشه
ReplyDelete