Monday, March 30, 2009

دیالکتیک

از دل این تاریکی دارد نور هویدا می شود.تردید که مثل مه بر همه سرزمین وجودم مستولی شده بود حالا دارد جای خودش را به یقین می دهد.هنوز دو دانگی مانده تا صبح اما حس می کنم می دانم می خواهم چه بکنم و این غنیمتی بس پر ارزش برای امیر سرگردان است


گفتم سرگردانی؛ذات من،سرگردان است.مسافر است نه ماندنی،سیاحت گر است نه سازنده،منفرد بودن را خوش تر از میان جمع بودن می پندارد اما در مقابل این طبیعت سرکش،من از کودکی تربیت شدم تا بسازم،بدرخشم،خودم را با دستاورد هایم تعریف کنم،مسوول باشم و متعهد به ریشه دواندن و این تضاد مهلک باعث می شود نه وقتی سرگردانی پیشه می کنم راضی باشم  و نه وقتی پشیزی به کف می آورم دلخوش:خدای غمگین تضاد های مرگبارم من!


آدم های زندگیم،حوادث مهم زندگیم همه و همه بهانه اند.جنگ واقعی،درون من است بین آن بخشی که صدای اجدادی بمان و بساز را پشتوانه خود ساخته و این بخشی که از عمق روحم فتوای سفر و سرگردانی می دهد.من اما از دل این همه رنج ١٢ سال اخیر،از دل همه آن زمین خوردن ها و برخاستن ها،کم کم دارم یاد می گیرم که من نه آن مسافرم نه این ماندگار،من هم این مسافرم و هم این ماندگار.بحران سخت این یک ماهه،هدیه ای بود برایم تا راه را نشان دهد.اندک اندک گفتگویی دارد درون من شکل می گیرد بین این دو سر تضاد،برای آشتی بزرگ،برای یافتن راهی که رضایت هر دو را شامل شود.به جرات می گویم این بزرگترین اتفاق زندگی من تا به همین امروز است.هر چند می دانم هزار پیچ سخت،همچنان باقی است در این راه اما دلم گواهی خیر می دهد که مسیر درست را یافته ام و حالا هنگام طی طریق است


انجیل با این جمله آغاز می شود:و نخست کلمه بود.گوته در شاهکارش فاوست می نویسد که دکتر فاوست این جمله را دوست نداشت پس انجیلش را این گونه آغاز کرد:و نخست عمل بود.کلمه دارد درون من شکل می بندد،وقت،وقت عمل است!

6 comments:

  1. به جان خودم فقط باید تکبیر گفت الان... فلذا الله اکبر.. الله اکبر...

    ReplyDelete
  2. اوهوم راس میگه خیلی محکم بود.,

    ReplyDelete
  3. امیری دیگر است که از ژس این درد مقدس، مجالی یافته از تجربه های رسیدن به خود بگوید؛ از سلوکش. خوشحالم که به حرف آمده در این چند روزه.

    ReplyDelete
  4. در راه این عمل موفق باشی مرد

    ReplyDelete
  5. مسیر درست را یافتن اصل قضیه است
    خوشا به حالت مرد

    ReplyDelete
  6. نور که می‌زنه وهم و ترس می‌ره ..چقدر خوشحالم

    ReplyDelete