Tuesday, March 10, 2009

خودکاوی

قضیه حتی جالب تر است.وقتی پست قبلی را می نوشتم یک بخش وجودم به شدت مقاومت می کرد برابر این کار...می ترسید.مطلب را پست کردم و نشستم به تفکر که چرا؟انگاره ارایه چهره با صلابت مردانه،مردی که حامل قدرت است،چنان در روان من قوی است که ناخوداگاه باعث رمیدنم از  هر گونه ابراز ضعف در این حوزه خاص می شود


در واقع من یک کودک ضعیف در این بخش دارم که به دلیل ترس از قضاوت و اهمیتش برای تجلی تصویر مردانه، به شدت پنهان شده و حتی بعضی وقت ها مدفون گشته است...دفنی چنین عمیق که حتی خودم هم بسیاری وقت ها صدایش را نمی شنوم


پی نوشت:مدت هاست که دلم می خواهد در مورد مردان آنیمایی بنویسم.د رمورد ظلمی که بهشان می شود و تحقیری که تحمل می کنند،فکر کنم وقتش حالا باشد

7 comments:

  1. می‌دونی امیر از آنجایی که من هم و خیلی های دیگر هم حتما همن هستند. بذار یه چیزی بگم، من همیشه سعی کردم خشن باشم، جدی حداقل، احساساتم را پنهان کنم و این‌طوری یه حاشیه امنیت واسه خودم درست کنم، تازگی‌ها فهمیدم هر کی منو می‌بینه فوری میفهمه من چقدر حساس و نازکم انگار همه منو می‌بینند و تنها کسی که این تظاهر رو باور کرده و حتا اصل و حقیقت فرض کرده خودمم.  مثل شتر مرغ که سرش رو فرو می‌کنه تو شن و  خودش خیال می‌کنه قایم شده

    ReplyDelete
  2. منتظرش می مونیم!

    ReplyDelete
  3. به نظرم خیلی قدرت میخواد که این ترس از قضاوت شدن رو از بین ببریم...همه ادما درگیر این قضاوت شدن یا نشدن هستن...

    ReplyDelete
  4. ولی فکر می کنم این کودک ضعیف هم گاهی لازمه

    ReplyDelete
  5. می دونم اتفاقی نیست.بهرحال من در نود در صد اوقات با همچین مردایی سرو کار داشتم و مشتاقم راجبشون بدونم.

    ReplyDelete
  6. این پستی که میگی و زودتر بنویس، مطمئنم کلی مشتری داره!

    ReplyDelete