من حسرت شما را می خورم که در آن دفتر کوچک بالای سید خندان نشستید و می نویسید،بحث های روشن فکری می کنید،از همه مهمتر هر روز آن آقای میان سال خلاق مهربان را میبینید که انگار همه انرژی مثبت جهان را با خودش دارد
حسرت می خورم و می دانم فعلن نمی توانم آن طور زندگی کنم.مدام فکر می کردم که دست روزگار مرا رسانده به جایی که نتوانم مثل شما زندگی کنم اما این دو روزه فکر کردم و دیدم نه انتخاب خودم بوده،همین حالا هم می توانم اما حاضر نیستم هزینه هایش را بدهم.فکر کردم که حاضرم برای پرداخت این هزینه؟ و جوابش منفی بود.حالا به نظرم باید مسیر دیگری را بروم و چیزهایی را بسازم که پشتوانه ام بشوند برای در امنیت مثل شما زندگی کردن!
می روم،می سازم و اگر حتی یک روز از عمرم مانده باشد،می نشینم توی آن دفتر،فلاسک چای می گذارم کنارم و در مورد کوبریک و اسکات،یا یونگ و فروید حرف می زنم،می نویسم،بحث می کنم...صبر کنید و ببینید
پرداختن هزینه بابت چیزهایی که میخوایم اصله ولی دردناکه...من میفهممش..موفق باشی
ReplyDeleteیه گوشه ی دل ادم خونه و ماشین و ... میخواد یه گوشه ای هم اینایی که گفتی. که اولی پیروز شده.
ReplyDeleteمن مطمئنم خیلی بیشتر از یه روز رو براش خواهی داشت و اون زمان دور نیست.
ReplyDeleteسلام . منم به یک چای داغ دعوت می کنی ؟
ReplyDeleteبادبونا رو بکشید
ReplyDeleteپیش به جلو با آخرین توان.
زمینه بحثت اگه یه کم سبک تر باشه ما هم میایم!
ReplyDeleteارباب نمی دونم این پستتون آخرین پست سال خواهد بود یا خیر اما به هر حال اجازه بدید از همینجا پیشاپیش نوروزتون رو شادباش بگیم و بهترین آرزو ها رو همراه با یک فروند بغل و دو سه تا ماچ برادرانه خدمتتان ارسال کنیم! ضمنا خیلی مخلصیم...
ReplyDeleteهزینه دادن.هههممم...به امید فردای روشن برای من، تو و تمام مردم دنیا
ReplyDeleteامیر جان اینو بخون!
ReplyDeletehttp://3roozpish.persianblog.ir/post/313
سلام امیدوارم نه تنها به این آرزو و بلکه به همه ی آرزوهایی که داری برسی سال نو را پیشاپیش به شما تبریک می گم
ReplyDeleteچایی تازه دم بهتر
ReplyDeleteهم آرزو و هم اشتباه بر جوانان عیب نیست آقا میدونی که