Saturday, March 14, 2009

امروز چه دلتنگم

منتظر آژانس بودم که بیایم خانه.ماشین دیر کرد،وقتی رسید رفتم که بدخلقی ام را سر راننده خالی کنم.نمی دانم اول چهره کودکانه راننده منصرفم کرد یا صدای داریوش که از ماشینش می آمد(امروز چه دلتنگم)


منصرف شدم از بد اخلاقی.حرف زدیم تا خود خانه،حرف زدیم و داریوش گوش کردیم.می گفت« داریوش از یه چیزایی می خونه که من می فهمم.این جدیدیا از یه چیزایی می خونن که من نمی فهمم»


حرفمان که تمام شد و رسیدیم؛یادم افتاد هنوز هم هنگام غم،هیچ کسی مثل داریوش و آن کوله بار نوستالژیک آهنگ هایش،کاتالیزور اشک ریختن برای من نمی شود که نمی شود

20 comments:

  1. این روزها چرا اینجوریه؟ چرا همه دلتنگیم؟

    ReplyDelete
  2. درودبرگرامی همدل.
    تارنگاری دارم که در آن درباره ایران مینویسم.
    اگر دوست داشتی چیزی درباره گذشتاروحال ایران بخوانی به من سری بزن.
    شادوپیروزباشی.
    بدرود.

    ReplyDelete
  3. فکر کنم تا اطلاع ثانوی فقط می‌تونم بگم خرفونت برم

    ReplyDelete
  4. نگفتم این آهنگ بد جور فاز میده؟!

    ReplyDelete
  5. آقای دیوانهMarch 14, 2009 at 4:04 PM

    باید به عرض شریفتون برسونم که ترک 8 تصویر رویا بنده رو بیشتر دیوونه می کنه

    ReplyDelete
  6. انا خیر منه

    ......من از او بهترم.....


    این است کلام شیطان....

    هر وقت حس کردی از آدم روبروییت بهتری مطمئن باش که شیطان داره به جای تو حرف می زنه. "انا خیر منه" یعنی غروری که تو رو اگه فرشته هم باشی به ابلیس تبدیل می کنه. یادت نره الهام!

    ReplyDelete
  7. دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند...

    ReplyDelete
  8. من خودم تعجب کردم که کی اینجا کامنت نوشته بودم! بعد دیدم خب لابد نوشته بودم!! بعد دیدم نه بابا من نبودم که!!!
    .
    امروز اما بیست و پنجمه و تو باید از حال و هوای دلتنگی در اومده باشی...

    ReplyDelete
  9. قربانی شماره 14March 15, 2009 at 12:42 PM

    اشک ریختن.......

    ReplyDelete
  10. دلتنگی... اهوم...حس اشکناکیه...

    ReplyDelete
  11. دل تنگ ‌ٍ دل تنگ....

    ReplyDelete
  12. دل تنگتان نبینیم ها..امیدوارم بعد یکروز تعطیلی سبکتر شده باشی.

    پست" کوله بار نامرئی" رو که خوندم از ته دل گفتم ای کاش..

    ReplyDelete
  13. خیلی غصه اس این ترانه اش,خیلی.,

    ReplyDelete
  14. امیر شکیلاMarch 16, 2009 at 6:20 AM

    هنوز دلتنگی جان برار؟ واسه همین نمینویسی؟

    ReplyDelete
  15. امروز چه دلتنگم! خاکستریم انگار!!!! تا حالا سابقه داشته این همه وقت ننویسی؟! من یادم نمیاد! امیدوارم این ننوشتنت به معنای ادامه دلتنگی نباشه دوست قدیمی!

    ReplyDelete
  16. دلتنگي هايمان تمامي ندارد انگار

    ReplyDelete
  17. برادر جان رو دل تنگ و تنگ دل نبینیم...خودش به زبون خوش گشاد میشه یا بیایم شیش تایی این قدر نخش رو بکشیم تا گشاد بشه؟؟

    ReplyDelete
  18. اما من معجزه اش را بیشتر دوست دارم.

    ReplyDelete
  19. نبینم آسمون دلت ابری باشه ها...

    ReplyDelete
  20. دلتنگی رو خودم ساختم دعا کنید بتونم خرابش کنم

    ReplyDelete