صبح ها که زودتر بیایی بیرون، آسمان شهر هنوز آبی است،کوه ها را می شود دید،می شود دل داد به این منظره گسترده پیش رو،به قله هایی که یک در میان برف نشسته انگار رویشان و دلربایی می کنند از چشمانت...صبح ها که زودتر بیایی بیرون شهر زیباست و آدم یادش میافتد چرا در عمق روح، فکر می کند تهران دوست داشتنی است و نمی شود ازش دل کند
اول اول
ReplyDeleteهمینطوره...
ReplyDeleteمن دیدن دماوند زیبا رو، از خیابون فاطمی در غروب های پاک تهران تعبیر به هویتم میکنم
ReplyDeleteتهران دوست داشتنی است. خیلی خیلی هم دوست داشتنی.
ReplyDeleteمیدونی؟ دلیل اینکه من اصلن خرس درونم رو دوس ندارم اینه که همه ی اینا رو یکجا ازم می گیره. صبح زود بیدار شدن نعمته واقعن
ReplyDeleteصبح اگه بشه از اون رختخواب دل كند كه معركه است....
ReplyDelete