این روزها که می آیم و می روم آدم های زیادی را می بینم مثل خودم که هدفون توی گوششان است و با موبایل یا ام پی تری پلیر غرق شدند در عالم موسیقی...با خودم فکر کردم انگار ماها داریم با گذاشتن این هدفون ها توی گوشمان و بلند کردن صدایش تا سر حد امکان دیواری می کشیم بین خودمان و جهان بیرون:دیواری از جنس ترانه و آهنگ !
اووووووووووول
ReplyDeleteاون روزها كه ماشينم خراب بود به عشق همين آهنگ گوش دادن هم كه شده بود كلي پياده روي مي كردم!
ReplyDeleteخیلی لذت بخشه...
ReplyDeleteمن که کلی حال میکنم...
من هم دوست دارم پیاده روی با آهنگ رو ...
ReplyDeleteفکر درستیه. اصولن تنها در گوش دادن به آهنگ هم خلاصه نمیشه. همین گه هی میاییم از دنیای حقیقی بیرون و هی سرک می کشیم توی دنیای مجازی هم از همین جنس است. همین که فیلم می بینیم و مدت تماشای فیلم را از دنیا انگار مرخصی کرفته ایم هم از همین جنس است. همین که تازه وقتی نه توی دنیای مجازی هستیم و نه فیلم می بینیم، سرمان را توی کتابی گم می کنیم هم از همین جنس است یا همین وقت ها که به دوستی فکر می کنیم...
ReplyDeleteدر کامنت پایینی سرکج ِ یک گاف اشتباهی پریده رفته روی یک کاف !
ReplyDeleteاین اشتباه من نبوده و آن سرکج خود به خود پریده و رفته درست مثل یک گنجشک...
کلن این روزها انگار کسی کاری غیر از دور شدن از آدم ها به هر طریقی انجام نمیده!
ReplyDeleteچه تعبیر شاعرانه ای کتایون جان
ReplyDeleteمنم همینطوری شدم
ReplyDeleteبرای پست بعدی تکبیر
ReplyDeleteاینجا هم اوضاع همین طوره. از هر 10 نفر 5 تاشون هدفون تو گوششونه. 5 تاشون هم کتاب دستشونه دارن می خونن. دو تاشون هم هیچ کدوم (دو نفر هستن که هم هدفون تو گوششونه و هم کتاب می خونن!) من خودم صبح ها که می رم سر کار کتاب می خونم و شبها که برمی گردم هدفون تو گوشمه...
ReplyDeleteانگار با این کار ادم میتونه به همه با صدای بلند بگه به تو چه!دلم میخواد!
ReplyDeleteبه اینها گوش می کنیم تا صداهای حقیقی را نشنویم
ReplyDeleteاز صدای اطرافیانم..خسته ام متنفر شده ام از آدم های دو رو برم از سوال هایشان از بودنشان برای همن همیشه صدای دیگری تو گوشم است تا نشنوم هیاهوی این انسان های لعنتی را که زنده اند.....
ReplyDelete