چقدر شنیده ایم که رفتند و تجاوز کردند و کشتند و به دار کشیده شدند؟چقدر خفاش شب و کرکس عصر و گرگ ظهر اعدام کردیم؟چقدر اسید پاش را به اتهام محارب قصاص کردیم؟چقدر چقدر رفتیم جمع شدیم زیر جرثقیل که طرف را کشیدند بالا هورا بکشیم؟...چه چیز را حل کردیم؟بخاطر خدا کی می خواهیم بفهمیم آن خفاش شب،این اسید پاش گوساله خودشان قربانیند.من اما واقعن نمی دانم وقتی به این عکس نگاه می کنم باز هم می توانم بگویم اعدامش نکنید؟می شود گفت آن الاغ را قصاص نکنید؟من واقعن نمی دانم می خواهم بگویم ریختن اسید توی چشم های یک نفر وحشیانه و قرون وسطایی است یا فریاد بزنم اسید بریزید و بسوزانیدش.من نمیدانم اصلن می شود وقتی یک عضو جامعه دست به توحش می زند یک جامعه جوابش را با توحش بدهد؟من برای هیچکدام از این سوال ها جز نمی دانم جوابی ندارم اما یک چیز را می دانم:
این خشونت مزخرفی که سی سال است دارید ترویجش می کنید.این تقدس بخشیدن به مرگ،این رواج عامدانه مردسالاری مهوع،این تحقیر مداوم زنانگی واقعی نتیجه اش می شود اینکه هر جوجه خروس ابلهی به خودش اجازه بدهد با اولین نه زندگیش که مواجه شد یا تجاوز به عنف کند یا اسید بپاشد یا...با آن ابله حقیر اسید پاش هر کاری کردید یادتان نرود با مروجین این خشونت سیاه در جامعه هم همان کار را بکنید لطفن!
من علی الاصول زیاد هم با قصاص مخالف نیستم ولی در مورد قربانی دانستن خود جانیان هم صددرصد تقصیر جامعه یا حکومت نمی اندازم من برای خود شخص هم درصدی قائل میشوم .
ReplyDeleteدر هر صورت قضیه دو بعد دارد . من فکر نمی کنم برای اصلاح فرهنگ ( مثلا همان بحث نه شنیدن که شما گفتی ) حذف قصاص مناسب باشد . گاهی یک مشکل را باید از چند جبهه به جنگش رفت تا نتیجه گرفت
من كاملاً با قصاص مخالفم
ReplyDeleteو موافقم كه خشونت را ترويج مي دهند... خيلي زياد!
قصاص راهش نیس..
ReplyDeleteدوا دکتر لازمه که این بیمارها شفا پیدا کنن...
کم هم نیستن متاسفانه...
سگ هار رو هم دیگه سعی می کنن بدون درد خلاص کنن بچه ها...فرق بذاریم بین اعدام و اسید ریختن توی چشم طرف.هوم؟
ReplyDeleteترویج خشونت فعلن که راه دیگه ای بلد نیستن!!!!
ReplyDeleteجامعه ی ما شده یک بیمارستان روانی بزرگ...
ReplyDeleteبی پزشک
ReplyDeleteبی دارو
بی بخش ویژه ای برای زنجیری ها حتی...
من هم به شدت با اعدام مخالفم ولي بازم نميدونم چي بگم!!
ReplyDeleteشايد اين آدما بايد حبس ابد شن با بيگاري هاي سخت.. كه هم مجازات سختي باشه و به راحتي نشه مرتكب جرم شد هم اعدامي صورت نگيره.
میفهمم.منکه حرفهای افسر پرونده ی ((بیجه)) و ((امید برک-قاتل قتلهای زنجیره ای کرج))رو در مورد بیوگرافیشون شنیدم و از طرفی عکسهای قربانی هارو هم دیدم .اون موقع واقعا نمیدونستم باید به کی حق بدم؟
ReplyDeleteتلخه
ReplyDeleteواقعا نمی دونم چی بگم به هر جاش فک می کنم یه جا دیگش می لنگه
یاد قضیه ی حالت پایدار افتادم
قضیه می گه اتفاق سعی می کنه به سمت حالت پایدارش پیش بره.
برای ساده ترین مثال میشه گفت: اگه یک لیتر آب رو تو فضا بدون هیچ جاذبه رها کنیم به شکلش به سمت کره میل میکنه. و با حالت پایدار میرسه. قبل از رسیدن به حالت پایدارش هم جند نوسان حول اون حالت داره.
این جامعه هم با تمام ورودی/خروجی ها و قانون فعلی و اجرای قانون فعلی و مجازات فعلی و... رفته تو حالت پایدار واسه تغییرش هم باید جوری عمل کرد که حالت گذراش کمترین نوسان رو داشته باشه
بررسیش خیلی پیچیدس
فقط نمیدونم
lعلومه که توحش جواب توحش نمی تونه باشه. اگه ما هم همون کاری رو بکنیم که اون کرده پس چه فذقی بین ما و اون هست اون وقت؟
ReplyDeleteمعلومه*
ReplyDeleteدنیای ما با این تنگ نظری های سیستم روز به روز کوچیکتر میشه ... عرصه را آنقدر تنگ گرفته اند که با یک فشار کوچک شرایط به انفجار میرسه .
ReplyDeleteبرای خودمون متاسفم که نمیتوانیم از افراد توانا در اداره امور استفاده کنیم . روز به روز وضع بدتر از این می شود که بهتر نمیشود .
تصور اینکه این دختر از این به بعد به جرم دوست داشته شدن باید چه چیزهایی رو تحمل کنه وحشتناکه...به شخصه با قصاص مخالف نیستم ولی چیزی که هست ادمی که دست به چنین کاری می زنه اصلا تعادل روحی نداره... اگه یه روزی کنترلت رو از دست بدی از روی عصبانیت و بزنی یکی رو ناک اوت کنی اونوقت خودت بفهمی چیکار کردی باید باهات چه رفتاری کرد...این سو الیه که من از خودم می پرسم
ReplyDeleteخیلی از ادما زخم خورده همین جامعه لعنتین.من بغض کردم.برای تک تک این زخمها.داستان مقابله به مثل فقط یه مسکنه که فقط درد یه سری رو تا مدتی التیام میده...بیجه اعدام شد...خفاش شب..حالا هم این...اما ایا ریشه تجاوز ظلم و و و...کنده شد؟هنوز هم من دختری رو میشناسم که پدرش 6 بار بهش تجاوز کرده و میترسه حتی حرف بزنه...و مطمینا در اینده یکی از همین فجایع خواهد بود...روز به روز هم زخم عمیقتر میشه و هم دردش بیشتر.
ReplyDeleteفکر کنم ماجرای ان ماههایی را که تهدید شده بودم به اسید پاشی بخاطر همین نه که گفتم تعریف کرده ام برایت . این عکس را هی نگاه می کنم و هی به خودم می گویم اگر برای من پیش می آمد محال بود بگذرم از قصاص دو چشم . اگر خودم شخصا گالن گالن اسید را خالی نمی کردم روی چنین ادمی به قصاص زندگی ام ... حتی با وجود اینکه الان پزشکم ... حتی با وجود اینکه نمی دانم چه بر سر اخلاق پزشکی می آید اگر پزشکی بخواهد در قصاص این چشمها نظارت کند حتی ...
ReplyDelete