شب های مزخرفی هست که طاقت خودت را نداری...آن شب ها باور می کنی اینکه می گویند مرد و مرگ از یک ریشه اند واقعیت دارد.زندگی انگار می گریزد از لحظه هایت...بقیه را نمی دانم اما من برای باور زندگی توی این لحظه ها احتیاج دارم زنی باشد که در آغوشم بگیرد،با صدای تپش قلبش مدام و هر لحظه به من یاداوری کند که دوستم دارد و بگذارد سکوت همین لحظه ها پر شود از هزاران هزار «دوستت دارم مرد من» ناگفته،مملو شود از« تو می توانی» ممنوع...زنی که با هرم نفس هایش زنده ام کند،جاودانه ام کند با بوسه ای که نه طعم ترحم که مزه عشق و اعتماد بدهد...
آدم است دیگر!چه چیز هایی که دلش نمی خواهد
این اواخر این دومین پستیه که به این مضمون نوشتی و عجیب خالصانه و دل نشین.
ReplyDeleteجسارتن الهام جان من ارتباط هادس و حال فعلیم رو نمی فهمم...تعهد و متعهد بود ویژگی قطعی انرژی مردانست.در آرک تایپ های مردونه هفائیستوس هم آرک تایپ تک همسره مثل هرا...آز آنیما که نمیشه توقع تعهد داشت.میشه؟
ReplyDeleteنمی دونم شاید هم اینطور باشه به هر حال ذهنیت من از انرژی مردانه این بوده همیشه شاید اشتباه هست
ReplyDeleteبیشتر دقت می کنم روش
از جهت مرد و مرگ هم ریشه اند و ..... من هادس رو گفتم
ReplyDeleteراستی منظور من از تمایل به بی تعهدی بیشتر توی رابطه با زنها بود تا مفهوم کلی تعهد....
ReplyDeleteهادس خدای مردونه ای که بر حیطه ای زنونه حکومت می کنه...خدایی که قلمروش رو بی پرسفون نمیشناسه...هادس دیشب من حتمن ازدواج مقدسش با پرسفون رو انجام داده و مرسی از نکته ای تذکر دادی
ReplyDeleteپس بالا اومدی به سلامتی؟اونم با دست پر؟؟
ReplyDeleteاحساس خفه كننده اي درك مي كنم..........
ReplyDelete