یه چیزی ذهنم رو مشغول کرده دلم خواست یه منبر مختصری در موردش برم.یه چند پست قبل من در مورد خودم نوشتم که مسوولیت پذیر نیستم یا متعهد بودن به صورت ذاتی برام سخته...دلم خواست شفاف براتون بگم که ما آدما نمی تونیم بگیم ببین من مسوولیت پذیر نیستم پس لطفن بیاین مسوولیت منو بپذیرین.در هر سطحی از وظیفه شناسی فکر کنم لازم باشه برامون که بدونیم حتمن حتمن باید مسوولیت زندگی خودمون یه نفر رو بپذیریم لااقل.یا ما نمی تونیم بگیم ببین من متعهد بودن برام سخته بعد مدام با این شاخه اون شاخه پریدن آدمای زندگیمون رو آزار بدیم.لطفن تو نظر همه ما باشه که شناختن خودمون بهانه ای برای هر جور که عشقمونه خودمون رو زندگی کردن نیست چون متاسفانه یا خوشبختانه ما تنها زندگی نمی کنیم فلذا در نظر داشته باشیم پذیرفتن مسوولیت مادی و معنوی زندگی خودمون و شفاف بودن با آدمای اطرافمون در مورد سطح تعهد پذیری مون از اوجب واجباته
پی نوشت:گفتی من لازم دارم آدمایی هی بیان بگن من چه ماهم و چقدر دانایم و چقدر گوگولی مگولی هستم و هی تاییدم کنن...فرمودین من انتقاد پذیر نیستم.اتفاقن خواستم بگم آره من لازم دارم تایید بشم و لازم دارم بهم یاداوری بشه دوست داشتنیم و...گلاب به روتون فقط« آنکه در شهر چو ما نیست کدام است»؟
در مورد بحث شیرین انتقاد پذیری هم بازم باهات موافقم که خیلی وقت ها من انتقاد پذیر نیستم اما به حضرت عباس قسم همیشه به انتقادات بعد ها فکر می کنم و خیلی وقت ها بر مبنای همون حرف ها خودمو عوض کردم و می کنم اما موافقم که در لحظه اول سخته برام انتقادی رو پذیرفتن...در خاتمه دوست جانم!این چند ماهه تو بگو انتقادی بود که من از خودم نکرده باشم؟برمبنای محاسباتم فقط فحش ناموسی به خودم ندادم دیگه
حالا خوندم و فکر می کنم تو هم مسولیت پذیر هستی به شدت و هم متعهدو از اونم بد تر : انتقاد پذیر... کی گفته نیستی؟
ReplyDeleteاین واقعیت .صفت مشترک خیلی از آدم هاست
ReplyDeleteاغلب اوقات در همه ما حب نفس چنان غلظتی دارد که هر نوع انتقادی بجا یا نابجا آنرا مخدوش می کند و ایجاد نوعی ناامنی و تصور در مظان اتهام بودن را برایم به ارمغان می آورد .بنابر این دیگر انتقاد پذیر نیستیم حتی اگر ژست آن را بگیریم و آنرا پسندیده بدانیم .باز هم در مقابل هر انتقادی موضع دفاعی به خود می گیریم.نمونه بارزش همین شفاف سازی توست امیر !!
من ربط شفاف سازی خودم رو به این کامنت تو نفهمیدم شبنم جان...ولی موافقم باهات،همین که بین این همه حرف یک دوست همین انتقاد ناپذیر بودن جیغ منو درآورده نشون میده اینجا یک مشکلی هست
ReplyDeleteکدوم یکی از ما می تونه ادعا کنه که دوست نداره مورد توجه واقع بشه ؟
ReplyDeleteما دوست داریم مورد توجه واقع شیم ، دوست بداریم و دوست داشته شویم .
و مهم تر از همه ی اینها تشویق بشیم و تایید .
انتقاد کردن چه فایده داره؟انتقاد شنیدن هم.....
ReplyDeleteآی مردم نمیخواهم نصیحت بشنوم!(همای و شنیدی؟)